در این سال چند سریه دیگر نیز اتفاق افتاد که از آن جمله بود:
1.سریه عکاشة بن محصن که رسول خدا(ص)او را با چهل نفر براى سرکوبى قبیلهاى از بنى اسد به«غمر» (53) فرستاد و آنها وقتى از آمدن عکاشه مطلع شدند گریختند و عکاشه دویست شتر از آنها غنیمت گرفته به مدینه بازگشت.
2.سریه ابو عبیده جراح که او را نیز با چهل نفر به جایى به نام«ذى القصة»که فاصلهاش تا مدینه 24 میل بود گسیل داشت تا تیرههاى عربى که در آنجا سکونت داشتند به نام بنى حارث،و ثعلبه،و انمار،و به خاطر خشکسالى قصد حمله به مدینه راداشتند،سرکوب کند.ابو عبیده شبانه راه پیموده و با دمیدن سپیده خود را به میان تیرههاى مزبور رسانده بر آنها حمله کرد و آنان که غافلگیر شده بودند فرار کرده تنها یکى از ایشان به دست مسلمانان اسیر شد که او نیز اسلام اختیار کرد و مقدارى غنیمت به دست مسلمانان افتاد.
3.سریههاى سه گانه زید بن حارثه و اعزام او با گروهى از مجاهدان اسلام از طرف پیغمبر به سوى بنى سلیم و«عیص»و«طرف»که از نظر تاکتیک و نتیجه مانند سرایاى فوق بوده است.
4.سریه على بن ابیطالب(ع)به سوى بنى عبد الله بن سعد که چون به رسول خدا(ص)خبر رسید قبیله مزبور با یهود خیبر ائتلاف کرده تا به مدینه حمله کنند آن حضرت على(ع)را با گروهى از مسلمانان براى دفع آنها فرستاد و در راه که مىرفتند به یکى از جاسوسهاى قبیله مزبور برخورد کرده و او را دستگیر ساختند و او امان خواست تا وضع دشمن را به آنها گزارش دهد و بدین ترتیب بر سر آنها تاختند و آنها از برابر مسلمانان فرار کرده اموال خود را که عبارت از پانصد شتر و دو هزار گوسفند بود به جاى گذاردند و آن اموال بهره لشکریان اسلام شده به مدینه آوردند.
5.سریه عبد الرحمن بن عوف به دومة الجندلـکه برخى آن را در سال ششم ذکر کردهاندـو این بدان خاطر بود که چند مرتبه اعراب آن ناحیه به مسلمین و کاروانیان تجاوز کرده و در صدد تجهیز لشکر براى جنگ با مسلمانان بودند،پیغمبر خدا عبد الرحمن را با هفتصد سرباز بدان سو گسیل داشت و مىنویسند هنگام حرکت آنان که شد آن حضرت بیامد و عمامهاى بر سر عبد الرحمن بست و سفارشهایى بدو کرد و از آن جمله فرمود:
«از پنج چیز دورى کنید پیش از آنکه به کیفر و عقوبت آن دچار شوید:
1.کم فروشى،زیرا هیچ قومى چنین نکردند جز آنکه خداى تعالى آنها را به قحطى و خشکسالى گرفتار کرد،2.پیمان شکنى،که هیچ قومى پیمان شکنى نکردند جز آنکه خداوند دشمن را بر آنها مسلط کرد،3.منع زکات،که هیچ قومى از دادن زکات خوددارى نکردند جز آنکه خداوند باران را از ایشان قطع کرد بدانسان که اگر به خاطر چهار پایان نبود آب آشامیدنى هم نداشتند،4 .زنا و فحشا،که در میان هیچ قومى شیوع نیافت جز آنکه خداوند طاعون را بر آنها مسلط گردانید و 5.حکم وداورى به غیر از داورى قرآن و کتاب خدا که هر قومى چنین کردند،خداى تعالى به پراکندگى و اختلاف دچارشان کرد و آنها به جان یکدیگر افتادند.»
6.سریه کزر بن جابر بود که حضرت او را به تعقیب سارقین فرستاد و جریان از این قرار بود که چند تن از قبیله بجیله به مدینه آمده و مسلمان شدند و چند روز در مدینه ماندند اما چون هواى آنجا با مزاج آنان سازگار نبود بیمار شدند،رسول خدا بدانها فرمود:خوب است شما به«ذى جدر»پیش شتران شیرده ما بروید و از شیر آنها براى رفع این بیمارى و بهبودى خود استفاده کنید و آنان پذیرفته بدانجا رفتند و چون چند روز در آنجا ماندند و بهبودى کامل یافتند از دین اسلام دست کشیده و مرتد گشتند و آن گاه شتربان پیغمبر را سر بریدند و مقدارى از خارهاى بیابان نیز در چشمانش فرو کرده و شتران را برداشته و گریختند.
رسول خدا(ص)که از ماجرا مطلع شد کرز بن جابر را با بیست سوار به تعقیب آنها فرستاد و کرز با سرعت خود را بدانها رسانده و دستگیرشان ساخت و به مدینه آورد و به دستور پیغمبر دست و پایشان را بریده و به قتل رساندند.
این بود قسمتى از سرایاى آن حضرت در سال پنجمـکه البته همان طور که اشاره شد برخى از آنها را بعضى از مورخین در حوادث سال ششم ضبط کردهاندـو سرایاى دیگر هم نظیر همینهاست و نقل آنها چندان لزومى نداشت.
- پینوشتها -
53.نام جایى است.
سرایاى دیگر این سال
- بازدید: 1246