1 - پس از امضاى اين صلحنامه، پيامبر مستقيماً نام ههايى به تمامرهبران و فرمانروايان دولتهاى همسايه نوشت. آنحضرت نامه هايى به پادشاه روم، ايران، حبشه و قبط نگاشت. همچنين نامه هايى نيز خطاببه فرمانروايان بُصرى و دمشق و حكمران بحرين و دو فرمانرواى عمانو حكمران يمامه درباره مسئوليّت رسالت خود و تبليغ آن ارسال داشت.
اين نامه هادر نشر دعوت اسلامى و نابودى كفر از تأثير شگرفىبرخوردار بودند.
برخى از مخاطبان پيامبر، به دعوت وى پاسخ مثبت گفته، اسلام آوردند، مانند فرمانرواى حبشه و حكمران بحرين و دو فرمانرواى عمانكه البته اين امر براى اسلام فتحى بزرگ به شمار مىرفت. امّا دستهاى ديگر از اين پادشاهان واُمَرا، دعوت آنحضرت را رد كردند امّا همچنان حرمت پيامبر را پاس داشتند و او را تأييد نمودند. همچون پادشاه روم و قبط و يمامه. برخى از آنان نيز نه تنها دعوت آنحضرت را قبول نكردندبلكه وى را مورد اهانت قرار دادند، و دعوت او را به تمسخر گرفتند،مانند پادشاه ايران و فرمانروايان بُصرى و دمشق.
2 - در سال بعد پيامبر در رأس يارانش كه با وى در حديبيه حضورداشتند، به عزم عمره به سوى مكّه روانه شد. كفار ميدان را براى آن حضرت خالى گذارده و خود از مكّه خارج شده بودند تا مبادا ميان دوطرف برخوردى ايجاد شود. در واقع اين عمل به منزله اجراى يكى از مفاد صلحنامه اى بود كه در سال گذشته ميان مسلمانان و كفار به امضا رسيده بود. اينك پيامبر پس از هفت سال دورى از مكّه براى نخستين بار به آن شهر مقدّس گام نهاد.
تا فراسوى جزيرةالعرب:
- بازدید: 1273