امّا پاسخ قوم عرب چيزى جز جواب ابولهب نبود. آنان از پيامبر كناره گرفتند و او را مسخره كردند و به رسالتش ريشخند زدند. امّا پيامبر استوار و مقاوم و با شيوه هاى گوناگون دعوتش را ادامه داد تا آنكه آوازه رسالت او در مكّه وشهرهاى اطراف آن پيچيد. از اين گذشته فرياد رسالت آنحضرت به گوش برخى از افراد پاك و صالحى كه خواهان حقّ و خير بودند، رسيد و آنان به نداى وى پاسخ مثبت دادند، و با ايمان به آيين او از وى پيروى كردند. بيشترين پيروان دعوت آنحضرت از طبقه تنگدست بودند كه هيچ مال و منالى در اختيار نداشتند.
اما رؤسا و بزرگان عرب، بهره كشان و ربا خواران و كسانى كه منافعشان با بتپرستى و فساد گره خورده بود، و سنگدلان خشك مغز،دعوت آنحضرت را فتنه و شر تلقى كردند و تصميم گرفتند تمام نيروى خود را براى مقابله با آن كار برند و با هر وسيله اى به جنگ آن برخيزند.
از اين رو آنان نه تنها از پذيرش آيين آنحضرت سرباز زدند، بلكه دربرابر آن موضعى ستيزه جويانه نيز اتخاذ كردند. جبهه آنان كاملاً با جبهه مسلمانان تفاوت داشت. هركس را كه به اسلام مىگرويد آماج فشاروشكنجه هاى دردناك خود قرار مىدادند و تلاش مىكردند او را به آيين خرافى و توخالى خود بازگردانند. چه بسيار مسلمانان مستضعف صبور و روشندلى كه به حقّانيت رسالت پيامبر اعتراف كردند و خود رادر معرض شكنجه و مجازات قريش قرار دادند؟! چه بسيار برده و كنيزى كه به پيامبر ايمان آورد و خونش به ناحقّ ريخته شد، و خود را فداى دين و ايمانش كرد؟! عمّار، يكى از همين گروه بود كه قريش او رابه سختى شكنجه دادند و ياسر و سميّه، پدر و مادرش را، با وضعى فجيع به شهادت رساندند.
ستيز ارزشها
- بازدید: 848