امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون به روش عمر بن خطاب عمل نمیکرد، طلحه و زبیر بر او شوریدند!!
على (علیه السلام) آن گاه از منبر فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و عمار بن ياسر و عبدالرحمان بن حسل قرشى را نزد طلحه و زبير كه در گوشه مسجد بودند فرستاد.
آن دو پيش ايشان رفتند و آنان را فراخواندند، برخاستند و آمدند كنار على (عليه السلام) نشستند.
به آن دو فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم مگر چنين نبود كه شما دو تن با كمال ميل براى بيعت پيش من آمديد و مرا به حكومت فرا خوانديد و حال آن كه من آن را خوش نداشتم؟!
گفتند: آرى چنين بود.
سپس فرمود: شما بدون آن كه مجبور و در فشار باشيد با من بيعت كرديد و عهد بستيد؟!
گفتند: همين گونه است.
فرمود: پس چه چيزى شما را پس از آن به اين حالى كه مىبينم وادار كرده است؟!
گفتند: ما با تو بيعت كرديم به شرط آن كه كارها را بدون اطلاع و رأى ما تمام نكنى و در هر كار با ما رايزنى كنى و در آن بر ما استبداد نورزى و ما را بر ديگران چندان فضيلت است كه مىدانى و حال آن كه اموال را تقسيم و كارها را بدون اطلاع و رايزنى با ما انجام مىدهى!!
فرمود: همانا از اندك، خشم گرفتهايد و بسيار را وانهادهايد، از خداوند آمرزش بخواهيد تا شما را بيامرزد. اينك به من بگوييد آيا من شما را از حقى كه براى شما واجب شده باشد باز داشته و بر شما ستم روا داشتهام؟!
گفتند: پناه بر خدا، هرگز..
فرمود: آيا از اين اموال چيزى را ويژه خود قرار دادهام؟!
گفتند: پناه بر خدا هرگز..
فرمود: آيا كارى و حقى از يكى از مسلمانان تباه شده است كه از انجام آن ناتوان شده يا بىاطلاع باشم؟!
گفتند: پناه بر خدا هرگز..
فرمود: پس چه كارى از كارهاى مرا ناخوش داشتيد كه مخالفت با مرا انديشيدهايد؟!
گفتند: مخالفت تو با عمر بن خطاب در چگونگى تقسيم اموال كه تو حق ما را همچون ديگران قرار دادى و ميان ما و كسانى كه با ما سنجيده نمىشوند تساوى برقرار كردى خداوند اين اموال را در پناه شمشيرها و نيزههاى ما و زحمت بسيار سواران و پيادگان ما فراهم و دعوت ما را پيروز فرمود و با زور و زحمت آن سرزمينها و اموال را به دست آورديم و نبايد با كسانى كه با كراهت به اسلام معتقد شدهاند يكسان باشيم!!
على (علیه السلام) در پاسخ فرمود: اما آنچه در مورد مشورت با شما گفتيد، به خدا سوگند مرا رغبتى به حكومت نبود و شما دو تن مرا به آن دعوت كرديد و سپس همگان مرا به خلاف گماشتيد و ترسيدم كه اگر پيشنهاد شما را نپذيرم امت به اختلاف افتد و چون حكومت به من رسيد به كتاب خدا و سنت رسول خدا نگريستم و به هر چه آن دو مرا دلالت كرد پرداختم و از آن پيروى كردم و به آراى شما و ديگران در آن مورد نيازى پيدا نكردم و بديهى است اگر كارى پيش آيد كه حكم آن در كتاب خدا و سنت روشن نشده و نيازمند به مشورت باشد بدون ترديد با شما دو نفر مشورت خواهم كرد.
اما در مورد اموال و اين روش قسمت، من در آن مورد از خود حكم و عملى نكردهام، من و شما شاهد بودهايم كه پيامبر (صلّی الله علیه و آله) همين گونه حكم و رفتار فرمود.
وانگهى كتاب خدا در اين مورد گوياست و آن كتابى است كه «نيايد آن را باطلى از پيش روى و از پشت سرش فرو فرستادنى است از درستكارى ستوده» و اين سخن كه مىگوييد «بهره ما از اموالى كه خداوند در پناه شمشيرها و نيزههاى ما به ما ارزانى فرموده است ما و ديگران را برابر قرار دادى» از ديرباز گروهى بر مسلمانى سبقت گرفته و اسلام را با شمشيرها و نيزههاى خود يارى دادهاند و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در تقسيم اموال، آنان را بر ديگران برترى نداده و آنان را به سبب پيشگامى و سبقت بر ديگران برنگزيده است، و خداوند سبحان پيشگامان و مجاهدان را روز قيامت پاداش عنايت خواهد فرمود.
به خدا سوگند، براى شما و غير شما پيش من چيزى جز همين نيست. خداوند دل ما و شما را به حق هدايت و به ما و شما شكيبايى عنايت فرمايد.
سپس فرمود: خداوند رحمت كند مردى را كه چون حقى بيند بر انجام آن يارى دهد و چون ستمى بيند در دفع آن كوشا و در قبال هر كس كه با حق مخالفت مىكند ياور حق باشد.
شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۵
علّت اختلاف امیرالمؤمنین (علیه السلام) با طلحه و زبیر
- بازدید: 1305