مقدمه
روایت فوق، با تعبیرهای مختلف از زبان مبارك رسول خدا صلی الله علیه و آله در شأن والای امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام صادر شده است.
تعبیرهای مختلف این روایت، در مقاله جداگانه تحقیق و بررسی شده است. یكی از تعبیرها، عبارت فوق است كه همراه با اسكن كتاب، به محضر حق جویان راه حقیقت تقدیم میشود.
از این روایت، چند مطلب مهم درباره امیرمؤمنان علیه السلام ثابت میشود:
مطلب اول: عصمت مطلق آن حضرت:
قرآن كریم كلام خداوند است كه از طریق جبرئیل امین بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده و آن حضرت نیز بدون دخل و تصرف آن را برای امت اسلامی ابلاغ فرموده است.
بنابراین، همانگونه كه قرآن كریم كلام الهی و پیراسته از سخنان بشری و اوهام شیطانی است، امیرمؤمنان علیه السلام كه همراه همیشه قرآن است، نیز معصوم از هرگونه خطا و اشتباه در هر زمان است.
مطلب دوم: برتری آن حضرت بر صحابه و افراد دیگر:
بدون تردید، كسی كه طبق نص صریح رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره با قرآن است و لحظه از قرآن جدا نبوده، بر كسانی دیگر كه این ویژگی را ندارند و یا احیاناً به مدت دوازده سال روخوانی یك سوره را یاد میگیرند و یا معانی كلمات قرآن را نمیدانند، برتر است.
البته ویژگی های برتری آن حضرت تنها در عصمت خلاصه نمیشود؛ بلكه ویژگی های علمی، و سایر فضائل منحصر به فرد آن حضرت نیز در اثبات برتری ایشان نقش ویژه دارند كه در این مختصر مجال بحث آن نیست.
مطلب سوم: اولویت حضرت برای تصدی مقام خلافت.
بعد از اثبات عصمت و برتری آن حضرت، گذشته از نص قرآنی و روایات رسول وحی، از دیدگاه عقل سلیم نیز شخصی برای جانشینی رسول خدا و امامت و هدایت امت اسلامی، سزاوار است كه این ویژگی ها را داشته باشد. طبق این روایت معتبر، علی علیه السلام این ویژگی ها را داشته اند و در نتیجه ایشان برای تصدی مقام خلافت و امامت الهی، لیاقت دارد و سزاوار تر از دیگران است.
در این نوشتار به دو طریق روایت اشاره میكنیم:
الف: روایت ام سلمه (س) از رسول خدا (ص)
«ام المؤمنین ام سلمه» یكی از بهترین زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده كه تا آخر عمر در كنار اهل بیت آن حضرت بوده و به مناسبت هایی، از ساحت امیرمؤمنان و اهل بیت دفاع میكرده است.
واقعه جمل، یكی از بهترین فرصت هایی بود كه ام سلمه، برتری امیرمؤمنان و شایستگی آن حضرت را برای مقام ولایت از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان كرده است.
حاكم نیشابوری، روایت ام سلمه را با این سند از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل كرده است:
(4566) أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَفِیدُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، ثنا عَمْرُو بْنُ طَلْحَةَ الْقَنَّادُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ، ثنا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِیدِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ التَّيْمِيُّ، عَنْ أَبِی ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ، قَالَ: كُنْتُ مَعَ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْجَمَلِ، فَلَمَّا رَأَيْتُ عَائِشَةَ وَاقِفَةً دَخَلَنِی بَعْضُ مَا يَدْخُلُ النَّاسَ، فَكَشَفَ اللَّهُ عَنِّی ذَلِكَ عِنْدَ صَلاةِ الظُّهْرِ، فَقَاتَلْتُ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، فَلَمَّا فَرَغَ ذَهَبْتُ إِلَى الْمَدِینَةِ، فَأَتَيْتُ أُمَّ سَلَمَةَ، فَقُلْتُ: إِنِّی وَاللَّهِ مَا جِئْتُ أَسْأَلُ طَعَامًا وَلا شَرَابًا وَلَكِنِّی مَوْلَى لأَبِی ذَرٍّ، فَقَالَتْ: مَرْحَبًا فَقَصَصْتُ عَلَيْهَا قِصَّتِی، فَقَالَتْ: أَيْنَ كُنْتَ حِینَ طَارَتِ الْقُلُوبُ مَطَائِرَهَا؟ قُلْتُ: إِلَى حَيْثُ كَشَفَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنِّی عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ، قَالَ: أَحْسَنْتَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: " عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ".
در روز جمل، وقتى چشمم به «عایشه» افتاد كه ایستاده بود، پاره اى از خیالات كه در دل دیگران وارد مىشود، در دل من پدید آمد، هنگام نماز ظهر، خداوند شك و تردید را از دل من برطرف ساخت و سرانجام به پشتیبانى از حضرت على علیه السّلام با دشمنان او نبرد كردم. پس از پایان جنگ به مدینه بازگشتم. و به خانه «امّ سلمه» رفتم و به او گفتم: به خدا سوگند! به منظور درخواست خوراكى و آشامیدنى به خانه تو نیامده ام. من آزاد شده «ابوذر» هستم.
ام سلمه، به من خوش آمد گفت و من حكایت حال خود را در روز جمل بازگو كردم. «ام سلمه» گفت: آنگاه كجا بودى كه دل ها به سوى منطقه پرواز خود مىرفتند؟ در پاسخ گفتم: تا آنجا پرواز كردم كه خداوند پرده شك را از چشم دل من برطرف كرد و در هنگام ظهر، دروازه حقیقت به روى من گشوده شد و در راه حقیقت، از جان گذشته و عاشقانه با دشمنان نبرد كردم.
ام سلمه، از شنیدن سخنان من، شادمان گشت و به من آفرین گفت و اظهار داشت: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم كه فرمود:
على همراه قرآن است و قرآن نیز همراه با على علیه السّلام است. هیچ گاه على علیه السّلام از قرآن و قرآن از على علیه السّلام، جدا نمىشوند تا این كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص134، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990
تصحیح حاكم نیشابوری و شمس الدین ذهبی
حاكم نیشابوری در پایان، روایت را تصحیح كرده و مینویسد:
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَأَبُو سَعِیدٍ التَّيْمِيُّ هُوَ عُقَيْصَاءُ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
این روایت سندش صحیح و ابوسعید تیمى همان عقیصاء است كه ثقه و مورد اعتماد است؛ ولى بخارى و مسلم این روایت را نقل نكردهاند.
الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص134، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990
شمس الدین ذهبی نیز نظر حاكم را تأیید كرده و روایت را صحیح می داندب:روایت سعد بن ابی وقاص با تأیید ام سلمه
این روایت، با عبارت «انت مع الحق و الحق معك حیث ما دار» از طریق سعد بن ابی وقاص در حضور معاویه بن ابیسفیان، عبد الله بن عمر و ابن عباس در مدینه بیان شده است.
نكته مهم این كه: معاویه برای اثبات صدور این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله از سعد بن ابیوقاص شاهد خواست. از این رو ، آن ها نزد «ام المؤمنین ام سلمه» آمدند و ام سلمه نیز صدور این روایت از رسول خدا در خانه خود تأیید كرد.
حال متن روایت را از كتاب «تاریخ مدینة دمشق» به نقل ابن عساكر میخوانیم:
(19567)- أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَنْصُورٍ، أنا أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ أَبِی الْحَدِیدِ، أنا جَدِّی أَبُو بَكْرٍ، أنا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ بِشْرٍ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ الطَّبَرِيُّ، بِصُورَ، وَأَحْمَدُ بْنُ حَازِمِ بْنِ أَبِی غرزة الْكُوفِيُّ، قَالا: أنا أَبُو غَسَّانَ مَالِكُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، نَا سَهْلُ بْنُ شُعَيْبٍ النِّهْمِيُّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمَدِینِيِّ، قَالَ: حَجَّ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِی سُفْيَانَ فَمَرَّ بِالْمَدِینَةِ، فَجَلَسَ فِی مَجْلِسٍ فِیهِ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ، فَالْتَفَتَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ، فَقَالَ: يَا أَبَا عَبَّاسٍ، إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفْ حَقَّنَا مِنْ بَاطِلِ غَيْرِنَا، فَكُنْتَ عَلَيْنَا وَلَمْ تَكُنْ مَعَنَا، وَأَنَا ابْنُ عَمِّ الْمَقْتُولِ ظُلْمًا يَعْنِی عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكُنْتُ أَحَقَّ بِهَذَا الأَمْرِ مِنْ غَيْرِی، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَكَذَا فَهَذَا وَأَوْمَأَ إِلَى ابْنِ عُمَرَ أَحَقُّ بِهَا مِنْكَ، لأَنَّ أَبَاهُ قُتِلَ قَبْلَ ابْنِ عَمِّكَ، فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: وَلا سَوَاءً، إِنَّ أَبَا هَذَا قَتَلَهُ الْمُشْرِكُونَ، وَابْنَ عَمِّی قَتَلَهُ الْمُسْلِمُونَ، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: هُمْ وَاللَّهِ أَبْعَدُ لَكَ وَأَدْحَضُ لِحُجَّتِكَ، فَتَرَكَهُ وَأَقْبَلَ عَلَى سَعْدٍ، فَقَالَ: يَا أَبَا إِسْحَاقَ، أَنْتَ الَّذِی لَمْ تَعْرِفْ حَقَّنَا، وَجَلَسَ فَلَمْ يَكُنْ مَعَنَا وَلا عَلَيْنَا، قَالَ: فَقَالَ سَعْدٌ: إِنِّی رَأَيْتُ الدُّنْيَا قَدْ أَظْلَمَتْ، فَقُلْتُ لِبَعِیرِی: إِخْ، فَأَنَخْتُهَا حَتَّى انْكَشَفَتْ، قَالَ: فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: لَقَدْ قَرَأْتُ مَا بَيْنَ اللَّوْحَيْنِ، مَا قَرَأْتُ فِی كِتَابِ اللَّهِ (ص): إِخْ، قَالَ: فَقَالَ سَعْدٌ: أَمَا إِذْ أَبَيْتَ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ لِعَلِيٍّ: " أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ حَيْثُ مَا دَارَ "، قَالَ: فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: لَتَأْتِيَنِّی عَلَى هَذَا بِبَيِّنَةٍ، قَالَ: فَقَالَ سَعْدٌ: هَذِهِ أُمُّ سَلَمَةَ تَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَامُوا جَمِیعًا فَدَخَلُوا عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ، فَقَالُوا: يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّ الأَكَاذِیبَ قَدْ كَثُرَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَهَذَا سَعْدٌ يَذْكُرُ عَنِ النَّبِيِّ (ص) مَا لَمْ نَسْمَعْهُ، أَنَّهُ قَالَ، يَعْنِی لِعَلِيٍّ: " أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ حَيْثُ مَا دَارَ "، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فِی بَيْتِی هَذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِيٍّ، قَالَ: فَقَالَ مُعَاوِيَةُ لِسَعْدٍ: يَا أَبَا إِسْحَاقَ، مَا كُنْتُ أَلْوَمَ الآنَ إِذْ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَجَلَسْتَ عَنْ عَلِيٍّ، لَوْ سَمِعْتُ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَكُنْتُ خَادِمًا لِعَلِيٍّ حَتَّى أَمُوتَ.
معاویه، پس از حج به مدینه آمد و در مجلسى نشست كه در آن سعد بن أبى وقاص، عبد الله بن عمر و عبد الله بن عباس حضور داشتند. رو به عبد الله بن عباس كرد و گفت: اى اباعباس! تو حق ما را از باطل دیگران تشخیص ندادى؛ علیه ما بودى نه با ما؛ در حالى كه من پسر عموى كسى هستم كه مظلوم كشته شد ـ یعنى عثمان بن عفان ـ و من براى این كار شایستهتر از دیگران بودم.
ابن عباس با اشاره به پسر عمر جواب داد: اگر این طور بود، او از تو شایستهتر بود؛ چرا كه پدر او پیش از پسر عموى تو كشته شد. معاویه گفت: این دو با هم مساوى نیستند؛ چرا كه پدر او را مشركان كشتند؛ اما پسر عموى مرا مسلمانان. ابن عباس جواب داد: این كه آنها مسلمان بودند، خلافت را از تو دورتر و حجت تو را راحتتر باطل مىكند.
پس معاویه، ابن عباس را رها كرد و رو به سعد بن أبى وقاص گفت: اى ابو إسحاق! تو كسى بودى كه حق ما را نشناختى و كنار نشستى نه با ما بودى و نه علیه ما !
سعد گفت: من دیدم كه دنیا تاریك شده بود؛ پس به شترم گفتم: اخ (بخواب)، شترم را خواباندم تا تاریكىها از بین برود. معاویه گفت: من در بین لوحتین (قرآن) را خواندم؛ اما در كتاب خدا كلمه «إخ» نخواندم.
سعد در جواب گفت: حالا كه نمىپذیرى؛ پس من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم كه به على (علیه السلام) مىگفت: «تو با حق هستى و حق با تو است؛ هر كجا كه باشی». معاویه گفت: باید براى این سخنى كه گفتى شاهد بیاورى. سعد گفت: ام سلمه شهادت مىدهد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را گفته است.
پس همگى بلند شدند و پیش ام سلمه آمدند؛ گفتند: اى مادر مؤمنان ! دروغ بستن به رسول خدا صلی الله علیه و آله زیاد شده است، ابن سعد، از رسول خدا چیزى را نقل مىكند كه ما نشنیدهایم كه خطاب به على (علیه السلام) فرموده باشد: «تو با حق هستى و حق با تو است، هر كجا كه باشی». پس ام سلمه گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله این مطلب را در خانه من به على (علیه السلام) گفت.
پس معاویه به سعد گفت: اى ابوإسحاق ! من الآن بیش از تو نباید ملامت شوم؛ چرا كه تو این مطلب را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدى و به على (علیه السلام) نپیوستى، اگر من آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده بودم، تا زمان مرگ خادم على (علیه السلام) مىشدم.
ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج20، ص361، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.
تصحیح سند این روایت
روایانی كه در سند این روایت قرار دارند، از سوی علمای رجال اهل سنت توثیق شده اند و در نتیجه روایت معتبر است.
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)