"بدر" یادش مانده آن روزی كه می لرزاندی اش
آن رجز هایی كه می خواندی و می ترساندی اش
ذوالفقارت شكل"لا" با دسته ای كوتاه بود
"لا اله" آن روز در دستان "الّا الله" بود
تیغ را بالا كه بردی ، آسمان رنگش پرید
تا فرود آمد ، زمین خود را كمی پایین كشید
حمزه یك چشمش به میدان چشم دیگر سوی تو
تیغ را گم كرده است از سرعت بازوی تو
ذوالفقار آن گونه با سرعت به هر كس خورده است
مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مُرده است
خشم تو از رعدِ یا قهّار و یا جبّار بود
بعد از آن باران ِ یا ستّار و یا غفّار بود
بعد از آن باران ، عجب رنگین كمانی دیده ام
دیده ام نور تورا از هر طرف چرخیده ام
خطبه های نا تمامت را بیا كامل بگو
بی الف بی نقطه اصلاً بی حروف دل بگو
در دلم "قد قامتِ" عشقت قیامت می كند
قصّه ام را بشنو از نی چون حكایت می كند
تو اگر می خواهی از خورشید روشن تر شوم
رخصتی فرما غبار جامۀ قنبر شوم
دم به دم تابنده تر ، سیلابِ نوری پشت نور
از همه زیباتری ، چشم حسودان كور ِ كور
"ما رَمَیتِ"تیر تو زیباست ، بر دل می زنی
چون كه از دل می زنی یك راست بر دل می زنی
باز هم حس می كنم حوض دلم دریا شده است
مثل این كه یا علی هایم صد و ده تا شده است
لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار
- بازدید: 2400