نقش امام باقر(عليه‏السلام) در بنيان گذارى اجتهاد

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

ترديدى نيست كه بزرگترين رسالت مرجعيت دينى در عصر غيبت ولى عصر (عج)، استخراج احكام شرعى از ادله و منابع دينى و در اختيار قرار دادن آن به مكلّفين مى‏باشد كه در زمان بسته بودن باب علم مهم‏ترين وظيفه يك عالم دينى به شمار مى‏رود. اما در اين جا اين پرسش به ذهن خطور مى‏كند كه نخستين بار اين تلاش علمى ـ به معناى مصطلح و امروزى آن ـ توسط چه كسى انجام شد و در واقع، چه كسى باب اجتهاد را گشود و با تمسك به اصول، آن را تبيين نمود؟ و آيا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نيز اجتهاد صورت مى‏گرفته است يا خير؟


الف: پايه‏گذارى علم اصول
آن گونه كه از تاريخچه تأسيس علم اصول برمى آيد، تأسيس اين علم و گردآورى قواعد آن در زمان امام باقر (عليه‏السلام) صورت گرفته است. اگر چه اميرالمؤمنين على (عليه‏السلام) برخى از قواعد اجتهاد را چگونه بيان كرده بودند، اما دوران امامت امام باقر (عليه‏السلام) نقطه عطفى براى استفاده دانشمندان راستين اسلامى از محضر معادن علم الهى و چشمه‏هاى جوشان دانش و بينش وحيانى بود تا در اين عرصه به كسب دانش و معرفت بپردازند. از جمله اين تلاش‏ هاى گسترده امام در اين عصر، تبيين شيوه‏هاى صحيح استنباط حكم شرعى از منابع دينى بود كه بيش از پيش به اعتلا و توانمندى فقه شيعه غنا و اعتلا بخشيد. امام باقر(عليه‏السلام) خود، اجتهاد را بين دانشمندان اسلامى نهادينه ساخت، و با تدوين قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مكتب خويش، گام مهم و كارسازى در عرصه پيشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه ‏اى كه امروز شيعه مى‏تواند با سربلندى اذعان دارد كه ميراث دار دانش پيامبر اكرم (صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) و جانشينان او در بهره‏ گيرى از منابع دينى در قالب اجتهاد و استنباط حكم شرعى مى‏باشد.
مرحوم صدر در اين باره مى‏نويسد:
«به واقع، اولين كسى كه دروازه علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمدبن على الباقر (عليه‏السلام) و پس از او فرزند برومندش ابوعبدالله الصادق (عليه‏السلام) است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسيارى از شاگردان خود و آنان نيز با جمع آورى و نگاشتن آن مسائل و قواعد گام بزرگى در فقه و اصول شيعه برداشتند كه از آن جمع مى‏توان كتاب «اصول آل الرسول»، «الفصول المهمة فى اصول الائمة»، «اصول الاصلية» را نام برد كه همگى آن‏ها بنابر استناد روايت كنندگان راستگو به اهل البيت (عليهم‏السلام) نسبت داده شده است.»1
علامه «سيد محسن امين» مى‏نويسد: مسلماً بيشترين قواعد اصولى كه از امامان معصوم (عليهم‏السلام) روايت شده، از امام باقر (عليه‏السلام) تا امام حسن عسكرى (عليه‏السلام) مى‏باشد.2
ب: تبيين شيوه‏هاى صحيح اجتهاد
امام باقر (عليه‏السلام) به عنوان مبتكر و تدوين كننده علم اصول، در جايگاه برترين مرجع دينى شيعه، در روزگار خويش، بر خود مى‏دانست تا با تبيين شيوه‏هاى صحيح اجتهاد به نهادينه ساختن فرهنگ اجتهاد بين دانشمندان علوم اسلامى مبادرت ورزد.
از اين رو، اقدام به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستاى اجتهاد، با بهره‏گيرى از شيوه‏هاى صحيح نمود كه در كتاب‏هاى اصولى نمونه‏هاى فراوانى از آن به چشم مى‏خورد. به عنوان مثال، زراره مى‏گويد: از امام باقر (عليه‏السلام) پرسيدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمى‏دانيد، بلكه مسح مقدارى از آن‏ها را كافى برمى شماريد. آيا ممكن است بيان كنيد كه اين حكم را چگونه و از كجا بيان مى‏فرماييد؟
امام با تبسمى پاسخ دادند: اين همان مطلبى است كه پيامبر(صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) نيز بدان تصريح دارد و در قرآن نيز آمده است. به درستى كه خداوند مى‏فرمايد: «فَاغْسِلوا وُجُوهَكُم»؛3 صورت‏هايتان را بشوييد. از اين جمله فهميده مى‏شود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دست‏ها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَ اَيدِيَكُم إلى الْمَرافِقِ»؛ و دستانتان را تا آرنج بشوييد. بنابراين خداوند شستن دو دست را تا آرنج، به صورت متصل [و معطوف] نمود. پس دانستيم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. سپس خداوند بين اين دو كلام [مورد نظر [را جدا كرده و جمله، از ماقبل [خود [جدا شده و با فعل جديدى آغاز مى‏شود، كه خداوند مى‏فرمايد: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُم»؛ و سرهايتان را مسح نماييد. پس مى‏فهميم كه هنگامى كه فرمود: «بِرُؤُسِكُم» مقدارى از مسح سر كافى است و [اين مطلب] از مكان باء فهميده مى‏شود [كه مراد مسح برخى از سر است؛ چرا كه نفرموده «وَ امْسَحُوا رُؤُسَكم» و آن را مانند «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم وَ اَيدِيَكُم»، بدون باء نياورده است و در واقع امام باء را باء تبعيضيه گرفته‏اند]. پس خداوند رجلين را به رأس وصل [و عطف] نمود؛ همان گونه كه يدين را به وجه وصل [و عطف]نموده است. و هنگامى كه فرمود: «وَ أرجُلَكُم إلى الْكَعبَينِ»، از اين كه رجلين را به رأس وصل كرده، مى‏فهميم كه مسح بر برخى از قسمت‏هاى پا نيز كافى است.[اين همان چيزى است كه] رسول خدا (صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) آن را براى مردم تفسير كرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.4
به خوبى آشكار است كه امام با تأسى به دو نكته ادبى در تغيير آيه شريفه (اول عدم انشاء امر جديد براى شستن دست‏ها و عطف ايديكم به وجوهكم با يك صيغه امر «فَاغْسِلوا» و دوم تبعيضيه گرفتن باء جارّه در «برؤسكم» و عطف «ارجلكم» به آن) سعى در باز گو كردن چگونگى برداشت اين حكم از آيه دارند. پر واضح است كه ايشان مى‏توانستند بدون اين كار، حكم شرعى را براى مخاطب روشن سازند، اما آشكار است كه ايشان تلاش در آموزش شيوه ‏هاى اجتهاد به فرد پرسش كننده دارند.
در روايتى ديگر، زراره و محمد بن مسلم از امام باقر (عليه‏السلام) مى‏پرسند: نظر شما در مورد نماز مسافر چيست و چگونه است؟ امام فرمودند: خداوند بلند مرتبه بزرگ مى‏فرمايد: «وَ إذا ضَرَبتُم فى الأرضِ فَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أن تَقصُروا مِنَ الصَّلوة»؛ و چون به سفر مى‏رويد، اگر مى‏هراسيد كافران شما را بيازارند، گناهى بر شما نيست كه از نماز بكاهيد. (نساء/101). پس تقصير در سفر واجب شده است؛ همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر». به امام عرض كرديم: خداوند فقط فرموده: بر شما «جُناحى» نيست و نفرموده: «افعلوا» (كه ظهور در وجوب داشته باشد)، پس چگونه [از اين آيه فهميده مى‏شود كه [واجب گردانيده است؟ امام فرمود: آيا خداوند بلند مرتبه در [مورد] صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ أن يَطَّوَّفَ بِهِما»؛ پس هر كس حج خانه (كعبه) به جاى آورد يا عمره بگزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو را بپيمايد. (بقره/158)
آيا نمى‏بينيد طواف آن دو واجب فرض شده است؟ چون كه خداوند در كتاب خود آورده و پيامبر او(صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) نيز بدان عمل نموده است. تقصير در سفر نيز همين گونه است كه پيامبر(صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله) بدان عمل كرده است و پروردگار متعال نيز آن را در كتابش آورده است.5 مرحوم امام خمينى (ره) درباره دلايل وجود اجتهاد در عصر معصومان مى‏نويسند: از آن دلايل، رواياتى است كه به چگونگى حكم شرعى از كتاب خدا اشاره مى‏كند و به عنوان نمونه، مى‏توان به روايت زراره اشاره نمود كه چگونگى آموزش به زراره در راستاى استنباط حكم شرعى از قرآن را بيان مى‏كند.6
ج. دستور به فتوا دادن
گام مهم ديگرى كه امام باقر(عليه‏السلام) در راستاى تحكيم بنيادهاى اجتهاد برداشتند، اين بود كه به شاگردان برجسته خود كه آشنايى كامل به اصول و مبادى فقه و اجتهاد داشتند، دستور داد كه فتوا دهند تا بدين وسيله راه اجتهاد در فقه، هر چه بيشتر براى شيعه هموار گشته و از سويى، بسترى مناسب براى مرجعيت ياران فقيه خود و نيز رجوع مردم كه گاه دسترسى به امام ندارند، به آنان فراهم شود. از جمله افرادى كه از سوى امام باقر (عليه‏السلام) مأموريت مستقيم مبنى بر فتوا دادن يافت، «ابان بن تغلب» مى‏باشد. امام باقر(عليه‏السلام) آشكارا به او فرمود: «اِجلِس فى المسجِد و أفتِ للنّاس فَإنّى أُحِبُّ أن يُرى فى شيعَتى مِثلُكَ»؛ در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوا صادر كن. همانا كه من دوست دارم بين شيعيانم [بسيار [مانند تو ديده شود.7
حتى در روايت ديگرى كه به سند معتبر «مسلم بن ابى حبّة» وارد شده است، آمده كه راوى مى‏گويد: نزد امام صادق(عليه‏السلام) رفتم و [لحظاتى] در خدمت ايشان بودم. هنگامى كه خواستم برخيزم و بروم، ضمن خداحافظى، به امام عرض كردم: دوست دارم [دانش و بينش] مرا زياد گردانى. امام فرمود: «أيتِ أبانَ بن تَغلِب فَإنّه قَد سَمِعَ مِنّى حَديثاً كثيراً فَما رَوى لَكَ فَأروهُ عَنّى»؛ نزد ابان بن تغلب برو كه او سخنان بسيارى از من شنيده است و او چيزى از من روايت نمى‏كند، مگر آن چه را خودم برايش گفته ‏ام.8
د. مبارزه با شيوه‏هاى نادرست اجتهاد
تلاش مهم امام باقر(عليه‏السلام) در اين زمينه در دو جنبه شكل گرفت. ابتدا به اصحاب و ياران نزديك خود خطر آسيب‏ پذيرى اجتهاد با واسطه شيوه ‏هاى نادرست را گوشزد نموده و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام ديگر، خود به مبارزه با اين شيوه ‏هاى نادرست پرداختند.
اين شيوه‏ها كه از سوى اين گونه عناصر، سامان دهى و گاه از سوى حاكميت جامعه نيز حمايت و تقويت مى‏شد را مى‏توان در عناوينى چون «قياس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخى گونه‏ هاى «اجماع»9 برشمرد.
امام باقر(عليه‏السلام) در ميدان اول مبارزه، همواره اطرافيان خود را از افتادن در دام اين گونه شيوه‏ها، بر حذر مى‏داشتند و آنان را حتى از مراوده با افرادى كه در اين عرصه گام مى‏زنند و آن را دست مايه رسيدن به احكام شرعى مى‏دانند، دور مى‏داشتند. امام در گفتارى به زراره، اين دانشمند متعهّد و بلندآوازه اسلامى، فرمودند: «اى زراره! بر تو باد از كسانى كه در دين قياس مى‏نمايند، دورى گزينى؛ زيرا آنان از قلمرو تكليف خود پا فراتر نهاده و آن چه را بايد مى‏آموختند، واپس نهاده‏اند. و به آن چه از آنان خواسته نشده، روى آورده و خود را به سختى انداخته‏اند. روايات و احاديث را بنابر ذوق خود معنى نموده (استحسان) و بر خدا نيز دروغ بسته‏اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به سان كسانى هستند كه در مقابل‏شان، آنان را صدا مى‏زنى، اما نمى‏شنوند و سرگشته و سرگردان در دين و دنيا هستند».10 و نيز مى‏فرمود: «سنت و احكام شرعى قياس بردار نيست. چگونه مى‏توان قياس كرد [و ملاك حكم شرعى قرار داد]، در حالى كه زن حائض پس از دوران حيض مى‏بايست روزه خود را قضا كند، ولى قضاى نماز بر او واجب نيست؟»11
ايشان فتوايى كه برخاسته از عدم آگاهى و هدايت الهى بوده، را به شدت مردود شمرده و مى‏فرمودند: «هر كس براى مردم، بدون علم و هدايت الهى فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرين نموده و گناه آنان كه نظر خطاى او را به كار بندند، بر عهده اوست؟»12
و نيز در حديثى ديگر، به كار بستن اين راه كارهاى نادرست را دشمن با خدا تلقى نموده و فرمودند: «هر كس با رأى شخصى خود براى مردم فتوا بدهد، در دين خدا بدون دانش گام برداشته و هر كس دين خدا را بدون علم بپيمايد، با خدا به دشمنى برخاسته است؛ چرا كه بدون علم، حكم به حلال و حرام داده است.»13
امام بهترين راه را براى جلوگيرى از خطر ابتلا بدان ضرورت احتياط در مسائل پيچيده و واگذارى آن به اهلش مى‏دانست. در اين مورد، امام همواره به شاگردانى كه زياد به بحث و بررسى پيرامون موضوعات فقهى و اصولى مى‏پرداختند، اين نكته را گوشزد مى‏فرمود. «محمد بن طيار» مى‏گويد: ابا جعفر(عليه‏السلام) به من فرمود: آيا تو با مردم [در مورد مسائل فقهى و اصولى] بحث مى‏كنى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: و تو در برابر هر پرسشى، پاسخى ارائه مى‏نمايى؟ گفتم: بلى [همين طور است]. امام با ناراحتى فرمود: پس تو كى [سكوت مى‏كنى و آن را به اهلش كه ما باشيم] واگذار مى‏نمايى؟»14
در همين راستا، داستان جالب ديگرى را «ابوحمزه ثمالى» روايت مى‏كند كه روزى در مسجد الرسول نشسته بودم كه مردى داخل شد مدتى نگذشت كه ابوجعفر(عليه‏السلام) نيز وارد مسجد شد، در حالى كه جماعتى از اهل خراسان و ديگر بلاد او را همراهى مى‏كردند و از او پرسش‏هايى راجع به حج مى‏پرسيدند. رفت تا در جايگاه خود بنشيند. مرد دانشمند نيز نزديك او نشست. من نيز [به دليل كنجكاوى از پرسش‏هاى او] در محلى نشستم كه صدايشان را [به خوبى] بشنوم. چند تن از دانشمندان نيز حضور داشتند. وقتى امام پرسش‏هاى آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسيد: كيستى؟ گفت: من قتادة بن دعامة بصرى هستم. امام پرسيد: آيا همان فقيه اهل بصره نيستى؟ گفت: آرى. ابوجعفر(عليه‏السلام) فرمود: واى بر تو اى قتاده! به درستى كه خداوند بلند مرتبه و بزرگ دسته‏اى از آفريدگان خود را آفريد و آنان را حجت بر ديگر آفريدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روى زمين هستند كه برابر پروردگارشان ثابت قدم و برگزيدگان علم الهى مى‏باشند كه خدا آنان را پيش از آفريدن انسان‏ها برگزيد و در سايه سار عرش خود جاى داد.
قتاده مدتى طولانى سكوت كرد و سر فرو افكند. پس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد. به خدا قسم كه من پيش روى بسيارى از دانشمندان نشسته‏ام و حتى ابن عباس را هم درك كرده‏ام، ولى هرگز اين گونه كه در محضر شما مضطرب و پريشانم، نزد هيچ كدام آن‏ها نبوده‏ام. سپس گفت: اكنون بفرماييد حكم پنير چيست؟ امام باقر(عليه‏السلام) لبخندى زد و فرمود: سؤالت فقط همين بود؟ پاسخ داد: همه را اكنون فراموش كرده‏ام. امام فرمود:[خوردن آن] اشكالى ندارد.15
امام اگر چه مسير را براى اجتهاد اصحاب و دانشمندان مى‏گشود، اما همواره سعى مى‏كرد تا تلاش‏هاى آنان را نيز در اين راستا زير نظر داشته باشد.
جايگاه خردورزى دينى از نگاه امام باقر(عليه‏السلام)
امام باقر(عليه‏السلام) جايگاه ويژه و وارسته‏اى براى فقه و تعميق در آن و به اصطلاح تفقه در دين انگاشته و فرد فقيه در دين را شخصيتى ممتاز و برجسته در دين معرفى مى‏نمودند و مى‏فرمودند: «مُتِفَقِّهٌ فى الدّينِ أشَدُّ عَلَى الشَّيطانِ مِن عِبادةِ ألفَ عابِدٍ»؛ يك فقيه در دين براى شيطان از عبادت هزار عابد بالاتر و خطرناك‏تر است.16
ايشان ضمن تشويق و ترغيب ديگران به تفقه در دين مى‏فرمودند: «در حلال و حرام [خدا] تفقه كنيد تا از «اعراب» [باديه نشين[ نباشيد.»17
همچنانكه خداوند متعال در رابطه با نادانى و جهل اعراب باديه نشينى كه به سختى اسلام را مى‏پذيرفتند، فرمود: «الأعرابُ أشَدُّ كُفراً وَ نِفاقاً»؛18 اعراب [باديه نشين] كفر و دورويى شان بيشتر است. اگر چه اين روايت به طور مستقيم دلالت بر اجتهاد ندارد، اما از آن جا كه بن مايه اصلى آن تفقه در دين است، مى‏توان گفت كه به گونه ‏اى تلويحى به ترغيب و تشويق مردم براى به دست آوردن آن اشاره دارد. از اين رو، امام باقر(عليه‏السلام) نسبتاً در اين زمينه به اصحاب و نزديكان خود سخت گير به نظر مى‏رسيدند و گاه با تهديد زمينه‏هاى تحريك آنان را براى دنبال كردن اين سنت فراهم مى‏آوردند و مى‏فرمودند: «اگر جوانى از جوانان شيعه را نزد من آورند كه دنبال تفقه در دين نباشد، او را تنبيه خواهم كرد».19 كه از اين مطلب به خوبى حساسيت و اهميت موضوع فهميده مى‏شود. امام با تبيين شرايطى خاص براى تفقه و چار چوب ايفاى نقش يك فقيه، فقيه راستين را فردى ساده زيست و متمايل به آخرت معرفى نمودند.
در اين راستا، روزى فردى از امام مسأله‏اى را مى‏پرسد و امام پاسخ او را مى‏گويد. مرد از پاسخ امام تعجب كرده و مى‏گويد: نظر فقها چيزى غير از اين است] كه شما فرموديد]. امام در پاسخ مى‏فرمايند: «وَيْحَكَ إنَّ الفَقِيهَ الزّاهِدُ فى الدّنيا، الرّغبُ فى الآخِرة و المُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبى(صلى ‏الله‏ عليه‏ وآله)»؛ واى بر تو! (آيا فقيه را اين گونه مى‏پندارى؟) فقيه راستين كسى است كه دورى گزين از دنيا، راغب به امر آخرت و تمسك كننده به سنت پيامبر(صلى ‏الله‏ عليه‏ وآله) است.20

ابوالفضل هادى منش
_______________________________________________________________
1ـ سيد حسن صدر، الشيعة و فنون الاسلام، تهران، مطبعة العرفان، بى چا، 1331 ه . ش، ص 95.
2ـ سيد محسن امين، أعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، بى تا، ج 1، ص 137.
3ـ مائده/ 6.
4ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة، بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ پنجم، 1403 ق، ج 1، ص 290.
5ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دارالكتب الاسلامية، چاپ اول، 1362 ه. ش، ج 2، ص 276.
6ـ روح الله الخمينى، الرسائل، قم، اسماعيليان، 1385 ق، ج 2، ص 128.
7ـ شيخ محمد التسترى، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ دوم، 1410 ق، ج 1، ص 97.
8ـ همان، ص 100.
9ـ به ياد داشته باشيم كه اهل سنت هر گونه اجماع را معتبر مى‏دانند كه همه آن‏ها در فقه شيعه معتبر نبوده و فقط اجماعى كه كاشف از قول معصوم باشد، حجيت دارد. ر.ك: محمد دشتى، اجتهاد و تقليد، قم، نشر مؤسسه تحقيقاتى اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) چاپ اول، 1374 ش، ص 119.
10ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 39: «يا زُرارَة إيّاكَ وَ أصحابَ القِياسِ فِى الدِّينِ، فَإنَّهُمْ تَرَكُوا عِلْمَ ما وُكِّلُوا بِه و تَكَلَّفُوا ما قَدْ كَفَّوهُ يَتَأَوّلُونَ الأَخْبارَ وَ يُكَذِّبُونَ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ كَأنَّ بِالرَّجُلِ مِنْهُم يُنادِى مِنْ بَيْنِ يَدَيْه فَيُجيبُ مِنْ خَلْفِهِ و يُنادِى خَلْفَهُ فَيُجِيبُ مِنْ بَينِ يَدَيْهِ قَدْ تاهُوا وَ تَحَيَّرُوا فِى الأرضِ وَ الدِّينِ».
11ـ بحارالانوار، ج 2، ص 308: «انَّ السُّنَّةَ لا تَقاسُ و كَيْفَ تَقاسُ السُّنَّةُ وَ الحائِضُ تَقضِى الصِّيامَ و لا تَقضِى الصَّلاةَ؟!»
12ـ بحارالانوار، ج 2، ص 118: «مَن أفْتَى النّاسَ بِغيرِ عِلمٍ و لا هُدىً مِنَ اللهِ لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُ الرَّحمةِ و مَلائِكَةُ العُذابِ و لَحِقَه وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْياهُ».
13ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 25: «مَن أفْتَى النّاسَ بِرَأيِهِ فَقَدْ دانَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ، وَ مَنْ دانَ اللّهُ بِما لايَعْلَمُ فَقد ضادَّ اللّهَ حيثُ أحَلَّ و حرَّمَ فِيما لا يَعْلَمُ».
14ـ بحارالانوار، ج 2، ص 307.
15ـ شيخ عباس قمى، أنوار البهيه فى تواريخ الحجم الإلهية، قم، مؤسسة النشر الإسلامى، چاپ اول، 1418 ق، ص 136؛ بحارالانوار، ج 46، ص 358.
16ـ ابوجعفر بن الحسين بن فرّوخ صفار القمى، بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد(صلى‏الله‏عليه‏وآله)، قم، منشورات مكتبة آية‏الله العظمى مرعشى نجفى، 1404 ق، ص 7.
17ـ بحارالانوار، ج 1، ص 214: «تَفَقَّهوا فى الحَلالِ و الحَرامِ و إلّا فَأنتُم أعرابٌ».
18ـ توبه / 98.
19ـ بحارالانوار، ج 1، ص 214: «لَو أتَيْتُ بِشابٍ مِنْ شَباب الشَّيعَةِ لا يَتَفَقَّه فى الدِّينِ لأوْجَعْتُهُ».
20ـ همان، ج 2، ص 51؛ علاء الدين المتقى بن حسام الدين الهندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق، چاپ دهم، ج 10، ص 182.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page