زمین قد برافراشت تا دوباره به آسمان فخر بفروشد.
ستارگان، به پای بوسی زمین می آیند، به یمن مولودی که اکنون پا به زمین گذاشته است.
شهر قم از هم اکنون بی قرار ثانیه هایی است که او را چون نگینی در میان گیرد.
از سر انگشتانم بوی بهار میشنوم؛ آنگاه که از ولادت تو مینویسم. از نوشته هایم عطر خدا را حس میکنم، آن هنگام که تو را میستایم و از تو میگویم.
از تو سخن گفتن دشوار است؛ مگر نه اینکه فقیهان و بزرگان، سر بر آستانت میسایند و مراجع تقلید، آستان بوس حرم تو اند؟!
ای نگاهت چونان سپیده ای بر آینه؛ ای حرمت حجاب؛ ای گل غریب و ای پرنده زود پرواز؛ ای کریمه اهل بیت!
«رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست»
با ردایی از شکوفه های اردیبهشتی
هوای شهر، بهاری شده و در طبیعت، جنب و جوشی پنهان پدید آمده است. همه چیز، چشم انتظار تولد دختری از جنس نور است، تا پناهگاه دلتنگی ها باشد و سنگ صبور نامرادی ها.
اینک، کریمه اهل بیت (علیهم السلام) است که از سرزمین گلها می آید؛ با تن پوشی از گلهای بهشتی و ردایی از شکوفه های اردیبهشتی.
آهسته تر از نسیم و شکوفاتر از درختان سرسبز بهاری آمد تا دلهای پاییزی را با عطر بهار آشنا کند و جان های خسته را با خنکای نسیم وجودش بنوازد.
هرچند روزهای عمرش کوتاه بود. قرن هاست که دلدادگان بی قرارش بر آستان او پناه می آورند و شفاعتش را آرزومندند؛ «یا فاطمة اشْفَعی لی فیِ الْجَنَّة».
«خوش درخشید؛ ولی...»
چه رازی است روزگاران را که هنوز گلی رخ ننموده، باید پرپر شود و سروی که هنوز قد نکشیده، باید بشکند!
و آنگاه زمین، که تازه جان گرفته بود، باید مویه سر دهد و بی تاب شود!
زمین، تازه به پیشواز کریمه اهل بیت (علیهم السلام) آمده بود؛ اما خیلی زود مهیای بدرقه اش شد.
او چون ستاره ای خوش درخشید؛ ولی چون نسیمی شتابان و بی قرار، گذشت و جان های خسته را در حسرت نوازش دوباره اش واگذاشت.
اشارات :: آبان 1386، شماره 102
سید محمود طاهری