ابن عبد البر از مورخین و علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب الاستیعاب فی معرفة الاصحاب (ج۱ ص۳۶۸) مینویسد:
«عثمان بن حنیف، والی بصره در زمان حکومت امام علی (علیه السلام)، با عایشه و طلحه و زبیر صلحنامهای امضاء کرد و به نیروهایش گفت: سلاحهایتان را رها کنید و جنگ نکنید!
ولیکن عبد الله بن زبیر شبی سرد و تاریک و طوفانی همراه با لشکری به سمت دار الاماره رفت و در دار الاماره را شکستند و عثمان بن حنیف را دستگیر کردند، سپس به سمت بیت المال رفتند و چهل نفر از نگهبانان آن را کشتند.
خبر دستگیری عثمان بن حنیف و تصرف بیت المال را به عایشه رساندند و از او در باره عثمان بن حنیف مشورت خواستند.
فرستاده به سوی عایشه، ابان بن عثمان بود.
عایشه گفت: عثمان را بکشید!
زنی گفت: از او درگذر ای ام المومنین که او صحابی رسول خداست!
عایشه دستور به زندانی کردن عثمان بن حنیف داد.
مشاجع بن مسعود، از همراهان عایشه، دستور داد تا موهای ریش عثمان بن حنیف را بکنند و او را شلاق بزنند. پس موهای ریش او و ابروی او و مژههای او را کندند و چهل ضربه شلاق به او زدند».
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید