این قصیده را مرحوم صدر الافاضل نصیری در باب امامت سروده و خود شرحی بر آن نوشته و یک دوره امامت استدلالی در کمال اختصار است.
بهخط استاد حسن میرخانی
اين قصيده در اثبات ولايت و خلافت حقّه حضرت امير المؤمنين ع و حاوى يكصد و سى و پنج بيت است كه در هربيت آن اشاره بمطلبى از مهمّات علم كلام شده و داراى محسنات لفظى و معنوى بديعى ميباشد و در اين اواخر با شرح آنكه نيز از خود ناظم و مشتمل بر احاديثى است در فضائل و احوال صحابه (كه تماما از كتب عامّه منقول است) چاپ و از ابيات همان قصيده است:
وفات صدر الافاضل روز پنجشنبه ششم شعبان هزار و سيصد و پنجاهم هجرى قمرى واقع شد و در شهر رى در جوار مزار شيخ صدوق (ابن بابويه) مدفون گرديد.
اى كه دارى درد دين وز حق همى جوئى دوا
بى تعاند از در انصاف و حق جوئى درآ
بى وصيّت رفت ميگويند احمد از جهان
عقل و دينم از قبول اين سخن دارد ابا
مقتدا بد احمد مختار در هرقول و فعل
از چه در اين ره بدان حضرت نكردند اقتدا
امّت خود در ضلالت هشت پيغمبر، ولى
آن دو از تيم و عدى گشتند اسباب هدا
با وصى بگذاشته امر نبى بشتافتند
از پى انجاح مقصودى كه بود اندر خبا
نوز، تا داده حنوط و نوز، ناورده كفن
نوز، ننهاده بخاك و نوز، نسپرده عزا
هيچ مسلم ميهلد پيغمبر خود بر زمين
با حواس جمع پويد از براى ارتقا
ارتداد خلق دانى از چه شد بعد از رسول
جانشين او نبد لايق كه باشد پيشوا
آنكه چندين بار شد معزول چون منصوب شد
جز بتزوير و بزور و اشتباه و اعتدا
بدزدى ز لعلت اگر بوسهاى
ربودم بدينسان چرائى بهم
بهل گر مرا ميندارى بحل
كه آهسته آنرا بجايش نهم