با دقت بخوانید!
مقدمه : گاهی دیده و شنیده میشود که برخی افراد تا همین چند سال گذشته، متشرّع و مؤمن بودند ولی به دلیل مسائل مالی، دیگر نماز هم نمیخوانند چه رسد به مسائل دیگر! و این سخنان را زیاد میگویند که: "این همه سال نماز و قرآن خواندیم چه شد؟ این همه زیارت و روضه رفتیم چه چيزی عائدمان شد؟ پس خدا و اهل بیت علیهم السلام کجا به دردمان میخورند؟!"
واضح است این افراد دین را در گِرو رفاهیات میدانند! و اصلا دینداری آنان غلط و بدون مبنا بودهست.
حال میپرسیم: اصلا کجا و چه کسی گفته دینداران دچار ابتلاء و فقر و بیماری نمیشوند؟! هذا اول الکلام؛ آیا انبیاء و اوصیاء، و خواص، دچار این نوع ابتلائات نشدهاند؟!
( از ابتلائات معصومین علیهم السلام بگذریم که خیلی روشن و واضح است.) باید توجه داشت که فشارهای وارد بر شیعیان در اعصار گذشته را ما هرگز درک نخواهيم کرد.←گاه شیعیان اهل بیت علیهم السلام نان خالی برای خوردن نداشتند، گاه لباسی برای پوشاندن خود و اهل منزلشان نداشتند، گاه منزلی برای اقامت نداشتند، گاه از فرط قرض و بدهکاری سرگردان میشدند. در دورهای مردم حق خرید و فروش با شیعیان را نداشتند. کمک به شیعیان ممنوع بود.←اینها جدای از فشارهای اجتماعی بود که شیعیان را آزار میداد. در هر کوی و برزن بر آنان طعن و دشنام وارد میکردند، تکفیر و تفسیق مینمود، قتل و غارت میکردند. قطعا اهل بیت علیهم السلام به این وضع راضی نبودند و تا حد امکان از کمکهای مالی به شیعیان دریغ نمیفرمودند. اما این مسائل بخشی از ولایتمداری است و سبب ترفیع درجه میگردد.
لذا گاهی با پیشنهاد پول و مقام، سعی در تشویق شیعیان برای دست کشیدن از اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان صبر میکردند و دین خود را به دنیا نمیفروختند.
شواهد کثیری برای این بحث وجود دارد که به برخی از ان اشاره میشود↓↓
-جناب جميل بن دراج رضوان الله علیه
، از بزرگان اصحاب است که طبق گزارشی از برادرش، او یک عبای ساده برای رفتن به مسجد نداشت. ( رجال الکشی، ص ٢۵١ - تصویر الحاقی)
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
-قيس بن رمانة گوید: نزد امام باقر علیه السلام رفتم و از بدهکاری و مشکل مالی شکایت کردم. حضرت فرمودند: برو نزد قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آنجا عرض حاجت کن و سپس نزد من بیا؛ قيس گوید: من رفتم چنین کردم و نزد امام آمدم. حضرت فرمودند: جانماز مرا بلند کن و آنچه زیرش است بردار. جانماز را بلند کردم و دینارهایی زیر آن بود. گفتم مولای من والله که نیامدم تا چیزی از شما بگیرم. حضرت فرمودند: آنها را بردار و دیگران را از مشکلت باخبر نکن تا دچار خِفت نشوی؛ قيس گوید: آنها را برداشتم که سیصد دینار بود. ( رجال الکشی، ص ١٨٣ _ تصویر الحاقی)
-ابوهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه السلام از فقر شکایت کردم، با تازیانهاش خطی بر زمین کشید، و بگمانم با دستمالی آن را پوشاند و پانصد دینار بیرون آورد. سپس فرمودند: این را بگیر و ما را معذور دار. _ اگر کم است _ (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١، ص ۵٠٧)
-ابوبصير گويد امام صادق علیه السلام فرمودند: عثمان دو غلام خود را با دویست دینار به نزد ابوذر فرستاد و به آنها گفت: به نزد ابوذر بروید و بگوئید عثمان به شما سلام میرساند و میگوید که این دویست دینار را برایت فرستادهام تا در وقت حوادث و پیشامدهای روزگار از آن کمک بگیری.
ابوذر گفت: آیا همین مقدار که برای من فرستاده به هر یک از مسلمانان نیز داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من یکی از مسلمانانم و چیزی شامل من میشود که شامل همه مسلمانان شود. آن دو به ابوذر گفتند: عثمان میگوید: این از قسمت اصلی مال خودم است و سوگند یاد میکنم به خدایی که جز او خدایی نیست که مال حرامی با این مال مخلوط نشده است و جز از مال حلال برای تو نفرستاده است.←ابوذر گفت: من احتیاجی به این مال ندارم. امروز را صبح کردهام در حالی که بی نیازترین مردم هستم. آن دو به ابوذر گفتند: خداوند به تو سلامتی دهد و کار تو را اصلاح کند، در خانه تو چیزی نمیبینیم که بتوان از آن بهرهای برد.
ابوذر گفت: در زیر این پالانی که میبینید دو قرص نان جو هست که چند روز بر آنها گذشته است. پس با این دینارها چه کنم؟ نه بخدا سوگند که نمیگیرم. به یقین که من بی نیاز شدم با ولایت علی بن أبی طالب علیه السلام و خاندان او که هدایت کننده و هدایت یافته هستند و به قضای الهی راضیاند، و خداوند نیز از آنها خشنود است، و مردم را بحق هدایت میکنند و با عدالت در میان مردم رفتار میکنند.
همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: «زشت است پیرمرد دروغ بگوید.» پس این مال را به او برگردانید و به او بگویید که من احتیاجی به آن و هرآنچه نزد اوست ندارم. تا اینکه پروردگار خود را ملاقات کنم و او میان من و او حکم کند ( رجال الکشی، ص ٢٧ - تصویر الحاقی) جناب ابوذر رضوان الله علیه و خانوادهاش در دوران تبعید به ربذه توسط عثمان، در فشار شدید و طاقتفرسایی بودند _ که گزارشاتش موجود است _ اما دست از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نکشید.
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
-متوكل لعنه الله به منظور تضعيف و نابود ساختن شيعیان، آنان را شديداً در فشار اقتصادى قرار داده بود. وی شخصی بنام عُمَر بن فرج _ لعنه الله _ را که از اراذل و اوباش و لامذهبان عصر خود بود، بر شیعیان مسلط کرد. به طورى كه تا اين حد فشار اقتصادى بر شيعيان تا آن تاريخ بى سابقه بود.
محدث قمی رحمه الله مینویسد:
«متوكل مردی بود خبيث السيره و بد سريره و با آل ابوطالب سخت دشمنى مىكرد و به ظن و تهمت ايشان را اخذ مینمود و پيوسته در صدد اذيت و ايذاء ايشان بود. فتح بن خاقان وزير او نيز چنين بود. و لذا آن چه در ايام او بر علويين و آل ابوطالب گذشت در ايام هيچ يك از خلفاء بنى عباس برايشان چنين نگذشت. از جمله آن كه «عمر بن فرج رخجي» را والى مكه و مدينه كرده بود. وی مردم را منع میكرد از احسان به آل ابوطالب و سخت در عقب اين كار شد، به حدى كه اگر خبر مىرسيد به او كه يكى احسانی كرده با ايشان، اگر چه به چيز كمى بوده او را عقوبت و تعذيب مىكرد. لاجرم مردمان دست از محبت به آل ابی طالب برداشتند. به حدى كار بر ايشان سخت شد كه زنهای علويات تمام لباسهايشان كهنه و پاره شده بود و يك لباس درست نداشتند كه #نماز در آن بخوانند، مگر يك پيراهن براى ايشان بود که هرگاه مىخواستند نماز بخوانند يك يك به نوبت آن پيراهن را میپوشيدند و نماز مىخواندند پس از نماز از تن بيرون مىكردند و برهنه به چرخ ريسی مىنشستند و پيوسته به اين مشقت گذرانيدند تا زمانی كه متوكل هلاك شد. ( تتمة المنتهی، ص ۳۹۸ _ به نقل از مقاتل الطالبیین، ص ٣٩۶ )
-روزی جناب جابر جُعفی _ که از بزرگان اصحاب است _ نزد امام باقر علیه السلام آمد و از ایشان طلب کمک مالی کرد. حضرت فرمودند: حتی یک دِرهم نزد ما نیست ... ( بصائر الدرجات، ط_أعلمی، ص ۳۷۵ )
-پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، سران واقفیه به جناب يونس بن عبد الرحمن _ رضوان الله علیه _ که از بزرگان اصحاب بود، پیشنهاد کردند تا مبلغ بسیار کلانی دریافت کند و دست از ولایت امام رضا علیه السلام بکشد. اما ایشان نپذیرفت و آنان را رسوا نمود. ( رجال الکشی، ص ۴۶٧ )
-جناب ابن أبي عمير _ رضوان الله علیه _ از بزرگان اصحاب بود که در دوره هارون لعنه الله زندانی شد و شرایط سختی را سپری کرد. وی را شکنجه کردند تا نام خواص شیعه را بگوید. با چوب و تازیانه او را کتک میزدند، اما مقاومت کرد. حبس سبب شد تا تمام کتب حدیثی او که ارزش والایی داشت و برای جمع آوریشان زحمت فراوان کشیده بود، از بین برود، و دچار مشکلات مالی شد. او به شخصی که نیازمند بود، هزار درهم قرض داده بود. بعدها خودش ورشکست و فقیر شد. وقتی آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابی عمیر فقیر شده است، خانه مسکونی خود را به بهای هزار درهم فروخت و به سوی خانه ابن ابی عمیر حرکت کرد. گفت: این چیست؟ مرد نیازمند گفت: پولی را که از تو قرض گرفته بودم، آورده ام ادا کنم. گفت: به تو ارث رسیده؟ کسی به تو بخشیده؟ قطعه زمین زراعتی را فروخته ای؟ گفت: نه. ابن ابی عمیر گفت: پس از کجا آوردهای؟ گفت: خانه مسکونی خود را فروختم تا قرضم را بدهم. ابن أبی عمیر گفت: امام صادق علیه السلام فرمودهاند: هیچ کس به خاطر قرضی که دارد، نباید از خانهاش خارج شود و خانهاش را بفروشد. به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتی یک درهم وارد خانه ام نمیکنم.
( رجال الکشی، ص ۵٩١، الفقیه ج ٣ ص ١۹٠ ) اما با وجود مشکلات مالی فراوان، سجدههای طولانی و ولایتمداری وی شهره بود.
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
( به همین مقدار از گزارشات اکتفا مینماییم. )
پینوشت مهم:
این مطالب در جهت توجیه مشکلات اقتصادیِ جوامع مسلمین خصوصا کشور ما نبود. خداوند متعال لعنت و خوار کند افرادی را که سبب فقر و تنگدستی مردم میشوند و آنان را با دشمنان اهل بیت علیهم السلام محشور کند.
اما باید توجه داشت که این مشکلات نباید سبب بیدینی و توجیه دینستیزی شود که اگر چنین بود، دیگر دین و دینداری باقی نمیماند. این ابتلائات بوده و خواهد بود، و مؤمن باید با صبر و شکیبایی بر این امور در هر کجای دنیا، ایمان و درجات خود را افزایش و قوت دهد. چه اینکه برای اهل بیت علیهم السلام آسان بود تا با إعجاز، تمام محبین خود را غنی کنند، اما چنین نکردند و آنان را به صبر و استقامت در برابر ابتلائات مادی و معنوی دعوت مینمودند تا درجات ایمان آنها را افزایش دهند.
اما از دستگیری نیازمندان هم فروگذار نمیکردند و با فقر مبارزه مینمودند و فقر اختیاری را مذمت میفرمودند؛
نه مؤمن را فارغ از ابتلاء میخواستند، نه فقیر و نیازمند؛ لذا در کنار صبر و تلاش، باید از خداوند متعال طلب کنیم تا دچار فقر و ابتلاء نشویم و مشکلات، ما را به سمت بیدینی سوق ندهد.
فراموش نشود که رضایت به فقر و عدم تلاش برای رفعش سیره صوفیه است،
و در سیره اهل بیت علیهم السلام خلاف این را شاهديم. اما اگر خداوند متعال صلاح ما را بر ابتلاء و فقر و ... دید، باید تحمل و صبر نمائیم و دست از دین و مذهب نکشیم.
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً و أغنِنا بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ.
@borrhan