حوزه علميه قم از قرن پنجم تاكنون

(زمان خواندن: 19 - 37 دقیقه)

رونق حوزه علميه قم در قرن پنجم و ششم
در قرن هاي 5 و 6 هـ . ق(دوره سلجوقيان) نيز قم مركزي بزرگ براي فقها و علما شيعه بوده و عده اي براي تحصيل به اين شهر مي آمدند و مدارس دايري داشت.
شيخ عبدالجليل رازي نويسنده كتاب"النقض الفضائح" وضع علمي قم را در قرن ششم شرح داده و گويد:"مدارس ديني قم، داراي وسايل كافي و علما و مدرسان و مفسران بزرگ مي باشد، و كتابخانه هايي مشحون از كتب فرقه هاي مختلف در آن وجود دارد."
شيخ عبدالجليل رازي نام اين چند مدرسه علميه را در قم كه در عصر خودش(قرن ششم هـ . ق) داير بود و فقيهان و پيشوايان ديني، با شكوه تمام در آن مي زيسته اند، ذكر كرده است كه عبارتند از:
مدرسه سعد صلت، مدرسه اثيرالملك، مدرسه سيد سعيد عزالدين مرتضي، مدرسه سيدزين الدين، مدرسه ظهير الدين عبدالعزيز، مدرسه ابوالحسن كميج، مدرسه شمس الدين مرتضي، مدرسه مرتضي كبير، و مدرسه اي در جنب مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها)(كه به نام مدرسه آستانه يا… بوده، اين مدرسه به احتمال قريب به يقين همان مدرسه فيضيه فعلي است).(1)
نويسنده تاريخ مذهبي قم، پس از نقل مطلب فوق، مي نويسد: در فاصله ميان سلجوقيان ـ كه در قرن 6 و 7 مي زيستند) تا آغاز حكومت صفويان(907 قمري، 877 شمسي) وضع قم از لحاظ روحانيت براي نويسنده روشن نيست، در اين فاصله در قم حوادث گوناگوني رخ داده و چند بار مردم آن قتل عام شده اند، و خود شهر ويران گرديد..."(2)
حوزه علميه قم در قرن 10 و 11 و 12(عصر صفويه)
سلسله صفويه حدود 240 سال قمري و 237 سال شمسي، از سال 907 تا سال 1148 قمري(877 تا 1114 شمسي) زمام حكومت ايران را به دست گرفتند، از آنجا كه زمامداران صفوي، مروج مذهب تشيع بودند، و امكانات فراواني در اختيار علماي شيعه گذاشتند و مساعدت فراوان با آنها داشتند، طبعاً حوزه هاي علميه در تبريز، شيراز، اصفهان و قم رونق فراوان يافت، و شهر قم رسماً مورد توجه دولت و ملت ايلران واقع شد، و بار ديگر مدارس ويران شده آباد گرديد، و يا مدارسي از نو ساخته شد، از اين رو علماي برجسته شيعه، در اين عصر در حوزه علميه قم به درس و بحث اشتغال داشته اند، مانند:
حكيم معروف مولي صدرا شيرازي صاحب اسفار، و داماهايش: مولي محسن فيض، فقيه و فيلسوف نامي آن عصر، و مولي عبدالرزاق فياض لاهيجي، و فرزند او ميرزا حسن گيلاني(متوفاي 1043 هـ . ق) و همچنين قاضي سعيد(3)و مولي طاهر قمي و ديگران، ‌و به گفته بعضي دو عالم بزرگ دوره صفويه، يعني شيخ بهائي و ميرفندرسكي نيز مدتي در حوزه علميه قم بودند و در مدرسه فيضيه حجره داشته اند.(4)
حضور اين علماي برجسته و پرتلاش در قم، در عصر صفويه بيانگر آن است كه قم در آن عصر، داراي حوزه علميه فعال، و مدارس و طلاب بسيار بوده، و علوم مختلف اسلامي در آن، تحصيل و تدريس مي شده است.
مدرسه فيضيه كه از قديمي ترين مدارس علمي قم است، و مي توان آن را در همه قرن ها، مركز طلاب علوم ديني ناميد در عصر شاهان صفوي تجديد بنا شد، چنان كه از كتيبه ايوان جنوبي مدرسه فيضيه، كه در آن به صحن كهنه مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) باز مي شود، فهميده مي شود كه اين مدرسه در عهد صفويه بازسازي شده و اين تجديد بنا از بناهاي دومين شاه صفوي يعني طهماسب اول(متوفاي 984 هـ .ق) در سال 934 هـ . ق است، و به گفته بعضي وجه نامگذاري آن به فيضيه از اين رواست كه حكيم و محدث و فقيه بزرگ، مولي محسن فيض(متوفي 1091 هـ .ق) در اين مدرسه سكونت داشته است.
و به گفته بعضي ديگر: اين نام، از نام"حكيم عبدالرزاق فياض لاهيجي" گرفته شده كه او در همين عصر در مدرسه فيضيه سكونت داشت.
يكي ديگر از مدارس علميه كه در عصر صفويه، در زمان سلطنت شاه سلطان حسين(نهمين پادشاه صفويه) ساخته شده،"مدرسه مؤمنيه) مي باشد، كه آن را محمد مؤمن ساخته است كه اخيراً به دستور مرجع فقيد آيت الله العظمي مرعشي نجفي"ره" بازسازي و وسعت يافته است.
و نيز يكي از مدارس حوزه علميه،"مدرسه جانيخان" است كه در مقابل در بزرگ مسجد جامع قم قرار دارد، اين مدرسه نيز در عهد صفويان، توسط شخصي به نام جهانگيرخان ساخته شده است.
و همچنين بناي اوليه مدرسه آيت الله بروجردي، كه قبلاً نام آن، مدرسه خان بود، و توسط آيت الله العظمي بروجردي، تجديد بنا شد در عهد صفويه توسط شخصي به نام مهدي قلي خان كه از شاگردان مولي محسن فيض بود، ساخته شده است، اين مدرسه در سال 1123 قمري تأسيسي گرديد.(5)
اين آثار نشان مي دهد كه حوزه علميه قم در عصر صفويه در قرن هاي دهم و يازدهم و داوزدهم از رونق خاصي برخوردار بوده است.
حوزه علميه قم در عصر قاجاريه
شاهان قاجار از سال 1200 هجري تا 1339 هجري قمري، در ايران سلطنت كردند، كه معروف ترين آنها فتح علي شاه و ناصرالدين شاه بودند، در اين عصر نيز علماي بزرگي در حوزه علميه قم به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند، به ويژه با سكونت مجتهد عالي مقام مرجع تقليد،"آيت الله العظمي ميرزاي قمي"ره""(6)در قم عصر سلطنت فتح علي شاه، حوزه علميه قم، شهرت و اهميت بيشتري پيدا كرد.
احداث و بازسازي مدارس متعدد علميه در اين عصر، نشان مي دهد كه حوزه علميه در اين عصر وارد مرحله تازه اي شد، و سكونت ميرزاي قمي در قم، مايه بركات و آثار و توسعه حوزه علميه قم گشته است.
توضيع اينكه: مدرسه فيضيه كه بازسازي نخستين آن در دوره صفويه تا حدود حوض وسط مدرسه بود، در عصر فتحعلي شاه در سال 1213 و 1214 هـ . ق توسعه يافت و بازسازي ديگر شد.
و بناي اصلي مدرسه"دارالشفا" به دستور فتحعلي شاه انجام گرفت.
مدرسه حاجي ملاصادق واقع درگذر قاضي قم، توسط ميرزا آقا خان از رجال دولتي ناصرالدين شاه ساخته شد و...
به اين ترتيب مي بينيم حوزه علميه قم در اين عصر، وارد مرحله جديدي شده و رونق عميق و گسترده اي داشته است.
نقش آيت الله فيض براي توسعه حوزه
يكي از برجستگان حوزه علميه قم مرحوم آيت الله العظمي ميرزا محمد فيض؛ بود، او در سال 1293 هـ . ق در قم ديده به جهان گشود و در 25 جمادي الاولي سال 1370 در 77 سالگي رحلت نمود، قبر شريفش در صحن عتيق جلوي ايوان طلاي بارگاه ملكوتي حضرت معصومه (سلام الله عليها) قرار گرفته است.
اين مرد بزرگ با تدريس و تأليف و تربيت شاگردان، قدم هاي راسخي در تحكيم و گسترش حوزه علميه برداشت.
او در سال 1340 هجري قمري براي گسترش علوم و توسعه حوزه علميه، براي‌ آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري كه در آن وقت در اراك بود، نامه نوشت و او را به سكوت در قم دعوت كرد، وافرادي را به اراك فرستاد، تا با پيام شفاهي، دعوت كتبي قبلي را تأكيد كند، پي گيري هاي او و ديگران باعث شد كه آيت الله حائري در همان سال 1340 به قم آمد.
آقاي فيض شخصاً همراه آقاي توليت با بسيج كردن مردم، به محله شاه جمال رفتند، و استقبال گرمي از آيت الله حائري نمودند، پس از ورود آيت الله حائري به صحن حضرت معصومه (سلام الله عليها) چون نزديك غروب بود، آيت الله فيض نماز جماعت خود را كه در صحن نو مي خواند به آيت الله حائري واگذار كرد و خود و همه علما به آيت الله حائري اقتدا كردند، شب بعد آيت الله فيض به صحن آمد، آيت الله حائري ايشان را به امامت جماعت دعوت كرد، آقاي فيض نپذيرفت، آيت الله حائري به او فرمود:"اگر بايد من نماز بخوانم، پس ميل ندارم شما اقتدا كنيد". در نتيجه آيت الله فيض محل نماز جماعت خود را به مسجد امام قم، انتقال داد.
به اين ترتيب مرحوم فيض، مرجعيت خود را فداي توسعه حوزه علميه نمود، و با دعوت از آقاي حائري، و استقبال از ايشان، گام بزرگ براي تحكيم واستواري و گسترش حوزه برداشت.
از گفتني هاي جالب اينكه: آيت الله فيض هنگام قنوت نماز، در حالي كه مي گفت:"اِلَهنا عامِلْنا بِفَضْلِكُ؛ اي خداي ما با ما به فضل و كرامت رفتار كن." جان به جان آفرين سپرد. در آن عصر هشتاد هزار نفر، در زير باران، جنازه او را تشييع كردند، آيت الله العظمي بروجردي"ره" بر جنازه اش نماز خواند، و تاريخ رحلت او را روي قبرش"آيت الله الفيض" نوشته اند كه اين جمله به حساب ابجد 1370 مي شود، يادش به خير و خدماتش هميشه در خاطره ها زند باد(7).
تأسيس جديد حوزه، توسط آيت الله العظمي حائري
حوزه علميه قم همچنان در نوسانات مختلف ادامه داشت، ولي داراي تشكل و انسجام نبود، بلكه مي توان گفت: پس از رحلت آيت الله ميرزاي قمي(در سال 1231 هـ .ق) سال ها در"فترت" و"ركود" به سر مي برد ونياز مبرم و به عالمي وارسته و مجتهدي استوار و پرصلابت و مدير و مدبر داشت، تا اينكه قرعه اين فار به نام مرجع عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري"ره" افتاد، و با ورود اين بزرگمرد علم و عمل، حوزه آنچنان متشكل و منظم و با شكوه شد، كه او را"مؤسس حوزه علميه قم" خواندند، ولي بهتر آن است كه بگوييم ايشان"مؤسس جديد حوزه علميه قم" مي باشند، زيرا حوزه علميه در اين تاريخ به دست مبارك اين بزرگمرد الهي، نوسازي و بازسازي گرديد، از اين روچنان كه بيان شد حوزه علميه قم در عصر امام صادق(عليه السلام) پي ريزي شد و ادامه يافت.
در گفتار مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(در 13 آذر سال 1374 در صحن مطهر حضرت معصومه) چنين آمده:
"اين خصوصمت(اتصال مردم قم به اهلبيت(عليه السلام)) براي شما مردم قم، تقريباً از 1200 سال قبل تا امروز هست، اين خصوصيت است كه اينجا(قم) پذيرايي كننده بزرگ ترين حوزه علميه طول تاريخ شيعه است. ما در طول تاريخ از اول تشكيل حوزه هاي علميه تشيع تا امروز به بزرگي اين حوزه مباركه اي كه به دست مرحوم آيت الله حائري(رضوان الله تعالي عليه) در اين شهر، بنيان شد يا بازسازي گرديد، و در زمان مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، عظمت و اعتلا پيدا كرد، و سپس به بركت امام بزرگوار و انقلاب عظيم به اوج اعتلاي خود رسيد، در هيچ جاي دنيا نداشته ايم."(8)
آيت الله حائري در حدود سال 1276 هـ . ق در روستاي مهرجرد يزد ديده به جهان گشود(9)وي سال ها در نجف اشرف و كربلا و سامرا به تحصيل و تدريس اشتغال داشت، سرانجام در سال 1332 هـ . ق به دعوت علماي اراك، وارد اراك شد و به تربيت شاگرد پرداخت، تا اينكه در اواخر سال 1299 شمسي مطابق سال 1340 هـ . ق براي زيارت و تحويل سال به قم آمد، و بر اثر دعوت و اصرار علما و دانشمندان حوزه علميه و اهالي قم، وارد قم شد، و رحل اقامت افكند، و اساس حوزه علميه فعلي را پي ريزي كرد، براي طلاب علوم ديني امتحان و شهريه قرار داد، و قانون اتحاد شكل(به لباس روحانيت) اجرا شد، به طوري كه در پرتو تدبير و مديريت و همت والاي اين مرد بزرگ، مدارس قم پر از طلاب گرديد و تحول عظيمي در حوزه علميه به وجود آمد، و نام حوزه علميه قم در همه جا شهرت يافت، از اين رو وي را به عنوان"مؤسس حوزه علميه قم" ياد مي كنند، يكي از آثار مكتب درسي آيت الله حائري در حوزه علميه قم، برخاستن اساتيد و مراجع بزرگي، از جمله:
حضرت آيت الله العظمي شيخ محمد علي اراكي"ره" و حضرت آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني"ره" و حضرت امام خميني"ره" است، كه اگر هيچ اثري جز اين نداشت، براي نشان دادن عظمت حوزه در اين عصر، كفايت مي كرد، تعداد طلاب حوزه علميه قم در اين عصر از يك هزار تا دو هزار نفر مي رسيد.
تحول عظيم حوزه، در عصر زعامت آيت الله العظمي بروجردي
آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري، در شب 17 ذيقعده سال 1355 هجري قمري مطابق با 10 بهمن 1315 شمسي در قم از دنيا رفت، و مرقد شريفش در مسجد بالاسر رد جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) قرار دارد.
جالب اينكه: نام آيت الله حائري با اين تعبير"حاجي شيخ عبدالكريم يزدي" به حساب ابجد برابر 1340(قمري) است كه او در همين سال وارد قم شد و به تأسيس جديد حوزه پرداخت، و همچنين عبارت"حاج شيخ عبدالكريم" به حساب ابجد برابر 1299 است، كه او در همين سال 1299 شمسي، وارد قم براي تأسيس جديد حوزه شد.
مرحوم آيت الله سيد صدر الدين صدر، در قصيده اي كه در مدح او سروده تاريخ رحلتش را به حساب ابجد با اين جمله تطبيق نموده:"لَدُي الْكَرِيمِ، حُل ضَيًفاً عِنْدُه"(يعني او به عنوان مهمان به محضر خداوند كريم وارد شد) اين جمله به حساب ابجد مطابق با 1355 قمري سال رحلت ايشان است.(10)
پس از آيت الله حائري"ره" سه تن از مراجع و علماي بزرگ، و مجتهدين از شاگردانش، مانند آيت الله العظمي سيد محمد حجت، و آيت الله العظمي سيد صدرالدين صدر، و آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري، به طور ائتلاف سرپرستي حوزه را بر عهده گرفتند، و از پاشيدگي آن ممانعت نمودند. در اين دوره كه از سال 1315 شمسي تا سال 1324 ورود آيت الله بروجردي(يعني 9 سال) طول كشيده نيز به تدريج بر عظمت حوزه از نظر كميت و كيفيت افزوده شد، احداث"مدرسه حجتيه" كه يكي از مدارس علمي عظيم حوزه علميه قم است از آثار اين دوره تحت زعامت آيت الله حجت مي باشد كه به روشني از افزايش طلاب و وسعت حوزه در اين دوره حكايت مي كند.
اين مدرسه داراي پارك هاي متعدد و مسجد و آب انبار و صحن بزرگ است، كه پس از فيضيه و دارالشفاء به عنوان دومين مركز تجمع طلاب حوزه عليمه قم، به شمار مي آيد.
ورود آيت الله العظمي بروجردي به قم
در همين عصر در بين فضلاي حوزه علميه قم گفتگو بود تا از آيت الله العظمي بروجردي"ره" كه در آن روز در بروجرد سكونت داشت، دعوت به عمل آورند، تا فقيهي بزرگتر به قم بيايد و زعامت حوزه را به دست گيرد.
سرانجام اين دعوت انجام شد، و آيت الله بروجردي"ره" در سال 1324 شمسي وارد قم شد.
آيات ثلاث(آيت الله خوانساري، آيت الله حجت و آيت الله صدر) كمال احترام و تجليل را از آقاي بروجردي نمودند، سرانجام آيت الله خوانساري در شهريور 1330 و آيت الله حجت در 29 ديماه 1331 شمسي و آيت الله صدر در پنجم ديماه 1332، رحلت كردند.
و دو مرجع بزرگ آيت اله سيدابوالحسن اصفهاني در 13 آبان 1325 و آيت الله حاج آقا حسين قمي در اسفند همين سال در نجف اشرف رحلت كردند، مردم ايران و عراق و... متوجه آيت الله العظمي بروجردي شدند، به طوري كه ايشان مرجع كل گرديد، از اين رو حوزه علميه قم در پرتو توجهات مخصوص ايشان، و توجه مردم، رونق كامل يافت، و در اندك زماني داراي تحولات عظيم گرديد، موقعيت حوزه در عصر مرجعيت آقاي بروجردي از نظرات مختلف، به پيش رفت، و پيوسته بر كمال آن افزود.
مدارس، كتابخانه ها، درس و بحث ها، نشريات و مجلات عربي و فارسي، و علوم مختلف اسلامي، در سطح عميق گسترده اي، فعال شدند و زمان تصدي ايشان، تعداد طلاب ساكن در قم به شش هزار نفر رسيدند، با توجه به اينكه قبل از ايشان در حدود هزار تا دو هزار بودند، كوتاه سخن آنكه حوزه علميه قم در عصر زعامت آيت الله بروجردي از سال 1324 تا 1340 شمسي(16 سال) به صورت يك كانون عظيم علمي و فرهنگي و يك داشنگاه با عظمت فقه جعفري در آمد، و همزمان تحولات عظيم سياسي، اجتماعي و ديني بر اثر آن حوزه به زعامت آيت الله بروجردي، در كشور و خارج از كشور رخ داد.
در اين عصر، يكي از اساتيد بزرگ و يكي از اركان حوزه علميه قم، كه استادي والامقام، و مدرسي نيرومند بود، و نقش به سزايي در پيشرفت همه جانبه حوزه داشت، حضرت امام خميني"ره" بود، درس اصول و فقه او، مهمترين درس حوزه، و پرجمعيت ترين درس ها بعد از درس آيت الله العظمي بروجردي"ره" به شمار مي آمد(11).
پيشروي حوزه بر همين منوال ادامه داشت كه ناگاه حوزه در فروردين سال 1340 شمسي(مطابق با 13 شوال 1380 قمري) با سوگ فقدان آيت الله العظمي بروجردي"ره" روبرو شده كه بزرگترين فاجعه براي جهان تشيع و به خصوص براي حوزه علميه قم بود.
پس از رحلت آيت الله بروجردي، مراجع عظيم الشأن وقت همانند: امام خميني رحمه الله و آيت الله العظمي گلپايگاني و آيت الله العظمي نجفي مرعشي و... زمام حوزه را بر عهده گرفتند، حوزه در مرحله ديگري قرار گرفت و ماجراهاي سياسي دراين دوره، به خصوص ماجراي مبارزات روحانيت به رهبريت امام خميني"ره" با رژيم ستم شاهي و طاغوتي پهلوي، حوزه را بيش از پيش، مورد توجه مردم قرار داد، چرا كه حوزه به صورت كانون و محور مبارزات شده بود، بر همين اساس روز به روز بر رونق حوزه مي افزود، و به عنوان شكوه مندترين كانون فرهنگي و مبارزاتي و سياسي، جلوه كرد.
پس از پيروزي انقلاب، حوزه به مرحله تازه اي وارد شد، و در ابعاد مختلف، مورد توجه قرار گرفت وگسترش يافت و هم اكنون حدود سي هزار نفر از طلاب ايراني و خارجي در حوزه به درس و بحث اشتغال دارند و در تحت پوشش نظام جديد مديريت متمركز شده اند و به روند تكاملي خود ادامه مي دهند، از زحمات طاقت فرساي شوراي مديريت قبل و مديريت و شوراي عالي كنوني تشكر مي شود كه صميمانه با تلاش پي گير و وسيع براي حفظ حوزه و پيشرفت هاي آن كوشا و جدي بوده و هستند.
چرا كه حوزه هاي علميه، به خصوص حوزه علميه قم، اساس كار نظام ديني ما است، از اين رو در فرازي از گفتار رهبر انقلاب(12)حضرت آيت الله خامنه اي آمده:"دستگاه مديريت حوزه علميه قم علاوه بر جديت و برنامه ريزي، بايد نسبت به برگزاري همايش ها و اجتماعات علمي اقدام كند."
نظري به آثار درخشان حوزه، و فرزانگان برخاسته از آن
مي دانيم كه هدف اصلي حوزه هاي علميه، فراگيري علوم اسلامي و در رأس آن، فقه جعفري، و تبليغ و ترويج آن علوم است، به طوري كه تمام قشرهاي مردم در امور و شؤون مختلف ديني، بهره مند گردند، و وظائف و مسؤوليت ها را بشناسند بنابراين هدف اصلي حوزه، برد و پايه نهاده شده: 1ـ اسلام شناسي عميق، 2ـ اطلاع رساني، به گونه اي كه سخن امام صادق(عليه السلام) محقق شود كه فرمود:
"وَتَصِيُر مَعْدِناً لِلْعِلْمِ والْفَضْلِ حَتي لايَبْقي فِي الْاَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِي الدينِ؛
قم مركز علم و فضيلت گردد، به گونه اي كه در سراسر زمين مستضعف ديني يافت نشود."(13)
و در تعبير ديگر فرمود:
"فَيُضِيضُ الْعِلْمُ مِنْهُ اِلي سائرِ الْبِلادِ، فِي الْمَشْرِقِ وَ الْمَغرِبِ فَيُتِمَ حُجَهُ اللهِ عَلَي الْخَلْقِ حَتي لايَبْقي اَحَدٌ عَلَي الْاَرْضِ لَمْ يَبْلُغْ اِلَيْهِ الدينُ وَالْعِلْمُ ثُمَ يَظْهَرُ الْقائمُ(عج)؛
و از قم، به تمام شهرها در شرق و غرب، علم و دانش منتشر مي شود، و حجت خدا بر همه تمام مي گردد، و كسي در زمين باقي نمي ماند كه دين و علم از قم به او نرسد، سپس حضرت قائم(عج) ظهور مي كند".(14)
آثار درخشان حوزه علميه قم، بسيار است، و فرزانگان برخاسته از آن فراوان هستند، در اينجا به عنوان نمونه به ذكر چند اثر، وچند نفر از برخاستگان حوزه مي پردازيم.
1ـ پرورش اساتيد برجسته در رشته هاي گوناگون اسلامي، مانند: فقه، اصول، تفسير، ادبيات، منطق، علم كلام، فلسفه، اخلاق و… در ميان اين اساتيد مراجع بزرگي برخاستند كه بعضي از دنيا رفته اند و بعضي هم اكنون به رتق و فتق امور اشتغال دارند، علامه طباطبايي صاحب صاحب تفسير ارزشمند الميزان و بسياري از مسؤولان نظام، از جمله حضرت آيت الله شهيد دكتر محمد حسين بهشتي و رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي، و حضرت آيه الله شهيد صدوقي و حضرت آيت الله شهيد قدوسي از همين حوزه برخاسته اند.
2ـ تربيت نويسندگان توانا و برجسته و محققين نامدار، كه كتاب هاي تحقيقي بسيار نوشته اند و مجلات متعددي را منتشر نموده و به راستي نهضت عظيم فكري به وجود آورده اند.
3ـ علماي مسؤول و برجسته اي همچون آيت الله صدوقي، شهيد آيت الله قدوسي، شهيد آيت الله مرتضي مطهري، شهيد آيت الله دكتر بهشتي، استاد بزرگ آيت الله محقق داماد و صدها دانشمند و محقق و عالم بزرگ كه هر كدام استوانه هاي بزرگ علم و كمال بودند از اين حوزه برخاستند.
4ـ ايجاد بيش از يكصد مركز تحقيقاتي در سطح حوزه علميه قم.
5ـ پرورش مبلغين و گويندگان دانشمند و محقق براي ارشاد مردم، در داخل و خارج، كه بعضي از آنها در كشورهاي خارج با تجهيزات وسيع به زبان هاي مختلف دنيا، به ارشاد و تبليغ اشتعال دارند.
6ـ تأسيس كتابخانه هاي بزرگ و پرمحتوا، كه هر كدام گنجينه هاي عظيم فرهنگي و ماندگار براي اسلام و مسلمانان هستند، در رأس آنها كتابخانه بزرگ آيت الله العظمي مرعشي نجفي"ره"، كتابخانه دفتر تبليغات اسلامي، و كتابخانه مدرسه فيضيه را مي توان نام برد.
هم اكنون موقعيت حوزه علميه قم و آثار درخشان آن در تمام نقاط كشور ايران و در كشورهاي خارج در سطحي است كه گويي به مرحله تحقق پيشگويي جالب امام صادق(عليه السلام) نزديك شده آنجا كه فرمود:
"فَيُقِيضُ الْعِلْمُ مِنْهُ اِلي سائِرِ الْبِلادِ و…
پيش از ظهور قائم(عج) قم مركز علم و دانش مي گردد، و از آنجا علم و دانش به تمام شهرهاي غرب و شرق، انتشار مي يابد، و حجت خدا بر همه تمام مي شود، وكسي را نمي توان يافت كه از اين سرچشمه دين و علم بهره مند نشده باشد."(15)
بايد توجه داشت كه هر كدام از آثار فوق، منشأ ده ها و صدها آثار درخشنده ديگر شده و خواهد شد.
به عنوان مثال: وجود ذيجود سه نفر از برخستگان حوزه علميه قم يعني امام خميني و شهيد مطهري و شهيد بهشتي(قدس الله اسرارهم) را در نظر بگيريم، اين سه بزرگ مرد علم و دين و سياست، هر كدام سرچشمه صدها بلكه هزارها آثار و تحولات حوزوي، سياسي، علمي، اجتماعي و ديني شده اند.(تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل).
سخن عميق امام خميني"ره" و آيت الله خامنه اي
كوتاه سخن آنكه: درمورد آثار تابناك حوزه علميه قم در رابطه با حفظ و گسترش اسلام از گزند دشمن در طول قرون و اعصار اسلامي، به خصوص در قرن اخير، سخن بسيار است و در اين گفتار نمي گنجد، ولي براي پي بردن به اوج عظمت و اهميت آن، كافي است كه به اين سخن پرارج و عميق حساب شده حضرت امام خميني"ره" گوش جان فرا دهيم كه در پاسخ عده اي كه گفته بودند:"اگر بنا است مرجع ديني در سياست دخالت نمايد چرا مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري(مؤسس حوزه علميه قم) اين كار را انجام نداده اند؟" فرموده بود:
"اگر مرحوم حاج شيخ در حال حاضر زنده بودند كاري را انجام مي دادند كه من انجام داده ام، و تأسيس حوزه علميه در ايران آن روز، از جهت سياسي كمتر از تأسيس جمهوري اسلامي در ايران امروز نبود."(16)
آيا به راستي جز اين است كه صاحبان اصلي انقلاب اسلامي ايران، و بنيانگذار جمهوري اسلامي، از برخاستگان حوزه علميه مي باشند؟!
مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي(مدظله) در گفتار خود(در روز 13 آذر، كه در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) در برابر انبوه جمعيت قم سخن مي گفت) فرمود:
"عزيران من، جوانان قم، مرد و زن مؤمن و انقلابي حريم اهلبيت و خانه ولايت! من امروز مايلم نگاهي به انقلابي كه شما اين قدر نسبت به آن خويشاوندي و نزديكي داريد بيندازم، و از آغاز تا امروز، و از امروز به بعد آن را مختصر ارزيابي كنم.
خيمه اصلي دستگاه حركت عظيم انقلاب اسلامي، اين جاست، به همين دليل دنيا متوجه قم است، دوستان انقلاب و اسلام، قم را دوست مي دارند، ومستكبران و ظالمان و انسان هاي شرير در هر جا كه هستند، قم را زشت مي دارند، و همه چيزش را مبغوض مي شمارند."(17)
تحول حوزه، توسط امام خميني
از اموري كه هرگز نبايد آن را فراموش كرد، و نيز بايد آن را از افتخارات زندگي درخشان امام خميني"ره" دانست، تحول عميق در ابعاد گوناگون است كه توسط امام خميني"ره" در حوزه علميه قم و سپس در حوزه هاي ديگر، به وجود آمد.
آن بزرگمرد، حوزه را از زير حجاب تحجر و سطحي نگري نجات داد. حوزه اي كه از واژه سياست، يا عرفان، وحشت داشت، سردمدار سياست گرديد و به عرفان حقيقي در كنار فقه، روي آورد.
او طلبه ها را از گوشه انزوا بيرون كشيد، و به عصرهاي جهاد وشهادت، سياست و عرفان وارد ساخت، و در جهات مختلف، حتي در جهت تغيير فرهنگ ادبيات حوزه، منشأ خيرات و بركات بسيار گرديد. او در ضمن نامه اي خطاب به حوزويان تحول يافته مي نويسد:
"سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت، كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون، نوشته اند، و بر منبر وعظ و خطابه ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته اند، افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد، رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند، و عقال تمنيات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به مهماني عرشيان رفتند، و در مجمع ملكوتيان، شعر حضور سروده اند.
آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزه ها و روحانيت را درك كرده اند، در خلسه حضورشان، آرزويي جز شهادت نديده اند".(18)
عنايت حضرت امام خميني"ره" به رونق حوزه به حدي بود كه در اشعاري خطاب به امام عصر(عج) چني گويد:
حوزه علميه قم را علم فرما به عالم
تاكند فُلك نجات مسلمين را بادباني
نيكخواهش را عطا فرما بقاي جاوداني
بهر بد خواهش رسان هر دم بلاي آسماني
تازفرط گل شود شاها! زمين چون طرف گلشن
تازفيض فروُدين گردد جهاني چون جناني
بگذرد بر دوستانت هر خزاني چون بهاري
روكند بر دشمنانت هر بهاري چون خزاني(19)
آن بزرگمرد، بذر سير وسلوك و عرفان بر اساس عشق(نه علم منهاي عشق) را در قلوب حوزويان كاشت، به طوري كه اين بذر در سطح وسيعي شكوفا شده و ثمر بخشيد.
او كتاب هاي: اسفار، فتوحات مكيه، فصوص الحكم ومصباح المنبر را وسيله اي به سوي همين عشق قرار داد، نه آنكه در اصطلاحات اين كتاب ها، غرق شود، و از پرواز غافل گردد، او در اين راستا مي گود:
بشكنيم آينه فلسفه و عرفان را
از صنم خانه اين قافله بيگانه شويم
فارغ از خانقه و مدرسه و دير شده
پشت پايي زده بر هستي و فرزانه شويم
در جواني سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پرزرق و برق شدم، كه نه از آنها جمعيتي حاصل شد، نه حال،"اسفار اربعه" با طول و عرضش، از سفر به سوي دوست بازم داشت، نه از"فتوحات" فتحي حاصل شد، و نه از"فصوص الحكم" حكمتي دست داد، تا چه رسد به غير آنها.
از فتوحات نشد فتحي و از مصباح نوري
هرچه خواهم در درون جامه آن دلفريب است(20)
و در پاسخ به يكي از بانوان از بستگانش كه از او خواسته بود تا چند كتاب عرفاني را به وي معرفي كند، ‌فرمود:"دخترم! در دفع حْجْب كوش، نه در جمع كُتُب."
به اين ترتيب امام خميني"ره" كتاب هاي عرفاني را اگر وسيله وصول به حق باشند، نور مي دانست و گرنه، آن را حجاب سر راه تكامل.
آري او همه دانش پژوهان، به خصوص را به عبور از پوست به مغز فراخواند و آنها را به تحول و دگرگوني عميق به حركت درآورد. به گفته شمس مغربي:
نظر را نغز كن تا نغزبيني
گذر از پوست كن تا مغز بيني
نگاهي بر تحولات فرهنگي، اجتاعي و سياسي حوزه
گرچه كار اصلي حوزه علميه، تعليم و تعلم است، ولي از نظر حوزه هيچ گاه تعليم و تعلم، هدف نيست، بلكه وسيله اي است براي وصول به اهداف عالي و كمالات متعالي انساني، بر همين اساس حوزه‌ علميه قم در هر زماني تا سرحد امكانات خود، منشأ تحولات عظيم فرهنگي، اجتماعي و سياسي و هر گونه عواملي كه موجب رشد و تعالي انسان ها مي شود، شده است، در اين كتاب كه بناي آن بر اختصار است، به طور فهرست به ذكر چند نمونه از اين تحولات مي پردازيم:
تحولات فرهنگي:
فرهنگ اسلام، غني ترين فرهنگي است كه بر همه ابعاد علمي توجه كرده، و از نظر عمق و فراگيري و پرمايه بودن، سرآمد فرهنگ هاي ملل مختلف جهان است، حوزه هاي علميه به خصوص حوزه علميه قم كه از يك سو، برخاسته از فرهنگ اسلام است، و از سوي ديگر نشانگر فرهنگ اسلام و نگهدارنده و پرورنده آن مي باشد، در اين راستا خدمات بسيار نموده است، دانشمندان بزرگ و جهاني مانند: بوعلي سينا، خواجه نصير طوسي، علامه حلي، وحيد بهبهاني، ملاصدرا شيرازي و ده ها نفر از اين گونه افراد كه در علوم مختلف مانند: ادبيات، منطق، فلسفه، عرفان، علوم طبيعي، رياضي، طب و… صاحب نظر بودند، و در اين مسير، خدمات شاياني نمودند از حوزه هاي علميه برخاسته اند، در رأس حوزه ها، حوزه علميه قم در اين موارد، گام هاي راسخ برداشته، و با تربيت داشنمندان بزرگي توانسته است تا بزرگترين خدمات فرهنگي را ارائه دهد.
تأليف كتاب ها در علوم مختلف، و تأسيس كتابخانه هاي پرمحتوا و عظيم، كه تعداد كتب بعضي از آنها بر صدها هزار كتاب بالغ مي شود، نشانگر روشن اين تحولات حوزه علميه قم در پيدايش آنها، از همه دانشگاه ها و محافل علمي بيشتر است.
محققان آگاه و عالمان بي نظير مي گويند:"اگر كتابخانه هايي مانند كتابخانه آستان مقدس، در مشهد، و كتابخانه مجلس در تهران، و كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي"ره" در قم را، كتاب هاي حوزويان و از آثار علمي عالمان دين و برخاستگان حوزه هاي علميه تهي كنيم، قفسه هاي آن كتابخانه ها جز از چند كتاب واريخته وگرد و خاك گرفته، چيزي باقي نمي ماند، آنچه كه مايه قوام و اعتبار اين كتابخانه ها شده، همان كتاب هاي حوزويان است.(21)
به عنوان نمونه، عالم بزرگ قرن چهارم"شيخ صدوق"(ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه، متوفاي 381 هـ . ق)، از برخاستگان حوزه علميه قم در قرن چهارم است كه استادش"ابن وليد قمي" بود كه در سال 343 هـ . ق در قم از دنيا رفت، شيخ صدوق در آن عصر، با آن امكانات بسيار محدود، در حدود"سيصد جلد كتاب" در علوم مختلف اسلامي، مانند: فقه، حديث، كلام، رجال و… تأليف نمود، كه يكي از كتاب هاي معروف او از كتاب اربعه شيعه، به نام "من لا يحضره الفقيه" است.(22)
تحولات فرهنگي حوزه علميه در عصر زعامت آيت الله العظمي بروجردي"ره" تا كنون، به قدري عظيم است كه در اينجا قابل احصاء نيست و نياز به كتاب جداگانه اي دارد.
كوتاه سخن آنكه: به حق مي توان گفت: زيربناي تحولات اجتماعي و سياسي، انقلاب فرهنگي است، و حوزه علميه قم در هر عصري به خصوص در اين عصر، مشعلدار انقلاب فرهنگي در ابعاد گوناگون بوده و در اين راستا، سهم به سزايي دارد.
نمونه ديگر اينكه، احمدبن خالد برقي(23)صاحب كتاب"المحاسن" از محدثين و علماي برجسته قرن سوم در قم بود، وي با اينكه از علما و محدثان برجسته آن عصر بود، شيخ جليل ابوجعفر"احمدبن محمد بن عيسي قمي" كه شيخ و فقيه و رئيس محدثان حوزه علميه آن عصر قم بود، احمدبن محمد برقي را به دليل اينكه بر روايات مرسل(كه تعدادي از سلسله راويانش ذكر نشده اند) اعتماد مي كند، و از رواياتي كه موثق نيستند نقل روايت مي نمايد، از قم بيرون كرد، و بعداً او را به قم برگردانيد.(24)
و همچنين علي بن بابويه(پدر شيخ صدوق) متوفاي 329 هـ . ق كه شيخ محدثان قم بود، دستور داد حسين بن منصور حلاج، صوفي معروف را كه به قم آمده بود با كمال ذلت بيرون كردند، تا مبادا القائات انحرافي او افكار مردم را آلوده و منحرف نمايد.(25)
تحولات اجتماعي
عالمان رباني همواره داراي روح مردمي و خدمت گزاري به مردم بودند، و همچون پدر مهربان براي جامعه، دل سوزي مي كردند، و شعارشان اين سخن معروف پيامبر(صلّى الله عليه وآله وسلَّم) بود كه:
"مَنْ اَصْبَحَ لايَهْتَمُ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم؛
كسي صبح كند ولي به امور مسلمانان توجه ننمايد، مسلمان نيست."(26)
بر همين اساس، حوزه علميه قم و برخاستگان آن، همواره نقش مهمي در تحولات اجتماعي داشته، و در رشد و تعالي جامعه، و نگهداري آن از خطر سقوط، قدم هاي راسخ برداشته و برمي دارند، اكثر مؤسسات اجتماعي، و عواملي كه موجب ساختن جامعه سالم مي شود، و از نظرات مختلف مانند: اقتصادي، سياسي، مذهبي، ملي و روابط گوناگون اجتماعي مفيد است از همت والاي عالمان دين، نشأت گرفت و تحت نظارت و اقدامات علمي و جدي برخاستگان از حوزه هاي علميه، به خصوص حوزه علميه قم بوده است.
امام خميني"ره" با اينكه به حق رهبر راستين و مورد قبول جامعه بود، آن چنان از روح مردمي و خدمت گزاري برخوردار بود كه از روي صدوق و خلوص، مي فرمود:"به من رهبر نگوييد، به من خدمت گزار بگوييد."
امر به معروف و نهي از منكر، دو فريضه بزرگ اسلامي، شيوه هميشگي حوزويان است، آنها با اجراي اين دو وظيفه مهم، نقش به سزايي در تهذيب و تكميل، پاك سازي و به سازي جامعه داشته و دارند، انقلاب عظيم اسلامي ايران، كه يكي از آثار آن، تحولات اجتماعي آن است، در حقيقت نشأت گرفته از حوزه علميه قم است، زيرا بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني"ره" از حوزه برخاسته، و صاحبان اصلي انقلاب و تداوم دهندگان آن از حوزه بوده اند، و اين مطلبي است كه جملگي برآنند و نياز به توضيح ندارد.
يكي از تحولات اجتماعي در تاريخ ايران كه در جايگاه بسيار رفيعي قرار دارد، موضوع"تشيع ايرانيان" است، با اينكه اسلام در عصر خلافت خليفه دوم، وارد ايران گرديد، بدون ترديد يكي از عوامل تشيع ايرانيان، ورود محدثان و راويان شيعه در قرن دوم و سوم به قم بود، كه همان ها قم را مركز تعليم و تعلم(حوزه) قرار دادند، و مباني تشيع را به اطلاع مردم رساندند، و به زودي سراسر سرزمين قم در قبضه مكتب تشيع قرار گرفت و از آنجا به جاهاي ديگر سرايت كرد، و به طور كلي حوزه علميه قم از روز تأسيس تاكنون، قرن به قرن، نقش به سزايي در تشيع مردم و تداوم تشيع و اسلام ناب داشته است، و با تأليف و تبليغ و اطلاع رساني هاي مختلف، در اين راستا به پيش رفته است، كه نمونه هايي از آن در بحث"پيشينه تاريخي حوزه علميه قم" بيان گرديد.
تحولات سياسي
هيچ گاه سياست به معني حقيقي با اسلام حقيقي جدا نيست، بلكه اين دو، عين هم و مكمل همديگر هستند.
حضرت امام خميني"ره" در تحرير الوسيله مي فرمايد:
"فَمَنْ تَوَهَمَ اَنَ الدينَ مُنْفَكٌ عَنِ السياسَهِ فَهُوَ جاهِلٌ لَمْ يَعْرِفِ الْاِسْلامَ وَلْالسِياسَهَ؛
پس آن كس كه بپندارد كه دين از سياست جدا است چنين كسي ناآگاه است كه نه اسلام را مي شناسد و نه سياست را."(27)
حوزه علميه قم از ابتدا تا حال، در هر عصري، از ماجراهاي سياسي بر كنار نبوده، بلكه در بعضي از موارد، دخالت جدي كرده، و گاهي زمام سياست عصر خود را به دست گرفته است.
رابطه حوزه علميه با سياست، در طول زمان و شرايط و امكانات، مختلف بوده، كه چاره اي نيست جز اينكه در اينجا با ذكر نمونه هايي، به تماشاي دور نماي آن بپردازيم:
استقلال قم از اصفهان
مردم قم به خاطر وجود علما و محدثان شيعه در قم، در همان قرن دوم و سوم، حاضر نبودند كه به حكومت خلفاي جور كمك كنند، چرا كه آنها را غاصب و طاغوت مي دانستند، و درهر فرصتي بر ضد آنها رفتار مي نمودند.
قم تا سال 189 هجري قمري تابع اصفهان بود، و مردم قم خراج و ماليات خود را به اصفهان مي پرداختند، و از آنجا كه حكومت و مردم اصفهان در آيين غير تشيع بودند، مردم قم به پيروي از علماي خود، خواهان استقلال بودند، و از دادن ماليات به اصفهان، اكراه داشتند. چنان كه قبلاً خاطرنشان گرديد.
سرانجام در سال 189 هجري قمري با كوشش"حمزه بن اليسع اشعري" قم از اصفهان جدا شد، و به صورت كوره(به اصطلاح امروز شهرستان) درآمد، و در سال 195 در مسجد دزپل يا درپل منبر قرار دادند، با توجه به اينكه: منبر داشتن شهري، علامت استقلال آن شهر بود.(28)
چنين استقلالي، از نظر سياسي و مذهبي، براي مردم قم بسيار مهم بود، و قطعاً وجود محدثان و راويان و علما و شاگردان امامان(عليه السلام) در قم، موجب اين استقلال گرديد، زيرا آنها بودند كه با ارشاد و اطلاع رساني به مردم، چني زمينه اي را به وجود آوردند.
بر همين اساس، خلفا و سلاطين به قم توجه خاصي داشتند، تا آنها را آرام نگهدارند، زيرا مردم قم در هر فرصتي از فرمان آنها سرباز مي زدند، از اين رو خلفا براي جلب رضايت مردم قم، غالباً يكي از رجال بزرگ شيعه، يا متمايل به شيعه را فرماندار قم مي نمودند، از جمله مأمون(هفتمين خليفه عباسي)"هرثمه" را كه از رجال بزرگ و با نفوذ شيعه بود، حاكم قم كرد، و المقتدر عباسي(هيجدهمين خليفه عباسي)"حسين بن حمدان" را كه سال ها با بني عباس مبارزه كرده بود، به حكومت قم منصوب نمود.(29)
اما متوكل عباسي(دهمين خليفه بني عباس)، يكي از دژخيمان ناپاك و خونخوار خود، به نام"موسي بن بغا ابن كليب" را فرماندار قم كرد، موسي كه شخصي گستاخ و بدزبان بود، و با آل علي(عليه السلام) دشمني سخت داشت، به قم آمد و حكومت آن را به دست گرفت، او با اينكه به شدت مردم قم را ترسانده بود و آنها را به قتل تهديد نموده بود، ولي مردم قم در برابر او تسيلم نشدند، سرانجام جمعي از مردم قم به محضر امام حسن عسكري(عليه السلام) رفتند. و از بودن چنان حاكم سفاكي در قم، شكايت وچاره جويي نمودند.
امام عسكري(عليه السلام) به آنها امر كرد كه نماز مظلوم بخوانند(30) و پس از نماز او را نفرين نمايند، آنها به دستور امام حسن عسكري(عليه السلام) عمل كردند، نفرين آنها باعث شد كه پس از اندك مدتي، موسي بن بغا به هلاكت رسيد(31).
در ورق ديگر تاريخ مي خوانيم: معتمد(پانزدهمين طاغوت عباسي 23 سال(از سال 256 تا 279) خلافت كرد، و چهار سال از امامت امام حسن(عليه السلام) مقارن زمان او بود، موسي بن بغا در عصر مهتدي و معتمد عباسي، فرمانده لشكر بود، بسيار ظلم مي كرد، مردم قم از ظلم او به ستوه آمدند، و به محضر امام حسن عسكري(عليه السلام) رفته، و از ظلم او به آن حضرت شكايت نمودند، امام حسن(عليه السلام) دعايي را به مردم قم آموخت تا در قنوت نماز بخوانند، تا از شر او نجات يابند، فرازي از آن دعا چنين است:
"اَللهُمَ وَلْاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دِعامَهً اِلا قَصَمْتَها، وَلاجُنَهً اِلا هَتَكْتَها، وَلا كَلِمَهً اِلا فَرَقْتَها... وَلا رافِعَهَ عَلَمٍ اِلا نَكَسْتَها؛
خدايا! براي ظلم و جور، پايه اي را رها نساز، مگر اينكه آن را در هم بشكن، و سپري نگذار مگر اينكه آن را پاره كن، وكلام وصف به هم فشرده اي نگذار، مگر اينكه گسيخته كن، و پرچم برافراشته اي نگذار، مگر اينكه سرنگون فرما..."(32)
نتيجه اينكه: وجود محدثان و شاگردان امامان(عليه السلام) و به زبان روز وجود علما و طلاب، در همان قرن دوم و سوم در قم، كه بيانگر وجود حوزه علميه كوچك در آن عصر است، باعث شده بود، كه مردم در برابر حكام جور، نه تنها تسليم نمي شدند، بلكه با آنها مبارزه كرده و براي بيرون راندن آنها، اقدامات گوناگون مي نمودند.
---------------------------------------------------
(1) ـ كتاب النقض، ص 164. اين كتاب رد بر كتاب"فضائح الروافض" تأليف محمد بن محمود سلجوقي است، مرحوم عبدالجليل بن ابي الفتح، مسعود بن عيسي ابوسعيد متكلم الرازي، اين كتاب را در حدود سال هاي 559 و 566 هجري قمري تأليف نموده است(الذريعه علامه حاج آقا بزرگ تهراني، ج 24،‌ص 284).
(2) ـ تاريخ مذهبي قم، تأليف علي اصغر فقيهي، ص 167.
(3) ـ محمد بن محمد مفيد القمي، معروف به قاضي سعيد، از فحول علما و عرفا و فلاسفه در اواخر قرن يازده و اوائل قرن دوازده هجري قمري، و از شاگردان برجسته فيض كاشاني بود، مدتي به عنوان قاضي شهر قم، بر مسند قضاوت نشست، داراي تأليفات بسيار در علوم مختلف اسلامي است، فرزندش مولا صدرالدين نيز از شخصيت هاي علمي و بزرگ به شمار مي آمد(اقتباس از فوائد الرضويه، ص 627 و 628)
(4) ـ تاريخ مذهبي قم، ص 131.
(5) ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه،‌ج 7،‌ص 153.
(6) ـ مرجع عاليقدر، آيت الله العظمي ابوالقاسم، معروف به ميرزاي قمي فرزند محمد حسن گيلاني، در چاپلق بروجرد متولد شد، براي ادامه تحصيل به نجف اشرف رفت و سپس به قم آمد و مرجع تقليد مردم بود و سرانجام در سال 1231 هـ .ق در قم، رحلت كرد. مرقد مطهرش در مزار شيخان قم، زيارتگاه و محل توسل بسياري از علما و مردم حاجتمند است.
(7) ـ اقتباس از گنيجنة‌ آثار قم، ج 1،‌ص 328 تا 337.
(8) ـ روزنامه رسالت، 14 آذر، 1374، ص 3.
(9) ـ برابر با 1236 شمسي، ولي فرزند بزرگوارش مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري مي نويسد:"چنين به نظر مي رسد كه ايشان حدود سال 1280 قمري به دنيا آمده است"(سردلبران، ص 48.)
(10) ـ اقتباس از گنجينة آثار قم، ج1،‌ص 324؛ شرح بيشتر زندگي آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري و سير حوزه در آن عصر را در كتاب"خورشيد حوزه هاي علميه قم" نوشته نگارنده بخوانيد.
(11) ـ براي اطلاع كافي به پيشرفت هاي مختلف ديني، حوزوي، اجتماعي و سياسي، در عصر مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي، به كتاب"زندگاني آيت الله بروجردي" نوشته استاد: علي دواني، مراجعه شود.
(12) ـ گفتار مقام معظم رهبري در روز 13 آذر 1374 در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه قم.
(13) ـ بحار، ج 60، ص 213.
(14) ـ همان مدرك.
(15) ـ بحار، ج 60،‌ص 213.
(16) ـ اقتباس از مجله حوزه، شمارة 6 و شمارة 49، ص 62.
(17) ـ گفتار مقام معظم رهبري در روز 13 آذر 1374 در صحن بزرگ بارگاه حضرت معصومه (سلام الله عليها)
(18) ـ ديوان امام، ص 29 و 30(مقدمه).
(19) ـ همان مدرك، ص 267.
(20) ـ ديوان امام،‌ص 26.
(21) ـ براي توضيح بيشتر به كتاب هايي كه در مورد فهرست كتب اين كتابخانه ها، تدوين شده مراجعه كنيد.
(22) ـ فوائد الرضويه، ص 526.
(23) ـ منسوب به"برقه رود" يا"يبرقون" قم، كه در پنج فرسخي قم قرار دارد.
(24) ـ فوائد الرضويه، ص 29.
(25) ـ سفينه البحار، ج 1، ص 296.
(26) ـ اصول كافي، ج 1، ص 163.
(27) ـ تحرير الوسيله، ج 1،‌ص 234.
(28) ـ تاريخ مذهبي قم، ص 118.
(29) ـ كامل ابن اثير، ج 6،‌ص 122 و 135.
(30) ـ نماز مظلوم چندين نوع است، يك نوع آن چنين است كه، دو ركعت نماز به نيت"نماز مظلوم" بخوان و پس از نماز بگو:
"اللهُمَ اِني مَظْلومٌ فَانْتَصِر؛ خدايا من ستمديده ام، پس انتقام مرا از او بگير." امام صادق(عليه السلام) فرمود: پس از اين نماز و دعا، خداوند ياريش را به نمازگزار مي رساند. (مكارم الاخلاق، ج 2، ص 36).
(31) ـ‌ مكيال المكارم، تأليف ميرزا محمد تقي موسوي اصفهاني، ج 2، ص 85.
(32) ـ مهج الدعوات، ص 68 و 69.
------------------------------------
محمد محمدي اشتهاردي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page