دلِ جوان و پاکدامنی، با تمام بضاعتِ تهیدستی خویش، قلب بانوی ثروتمند قریش را در چنگ مهر خویش گرفت؛ دلی که با تمام بیست و پنج سالگیاش، تکیهگاه زنی چهل ساله شد و در پیوندی مبارک، از این پس، تمام روزگارِ خویش را با او قسمت کرد؛ پیوندی سبز، که آسمان و زمین را چراغانی کرد و نغمهای آبی که اقیانوسها و دریاها را به رقص و تلاطم برانگیخت. و خشنودی خداوند را رقم زد.
تقدیر خداخواسته
شبها و روزهای طولانی تجارت و سفر، از خدیجه کوهی ساخته بود که تنها به غرور خویش دلگرم بود و دل به هیچ تکیهگاه و سرپناهی نمیداد. مردان بیشماری آرزو داشتند که سایه سرِ نازپروردِ قریش باشند و در کنار او، سری بالا بگیرند؛ ولی خدیجه علیهاالسلام همای بلندپروازی بود که بر شانه هیچ کس نمینشست؛ تا آنکه جوانی در تقدیر او پیدا شد؛ مردی که رخساره عصمتش، مصداق «وَ اَلْقَیْتُ علیک محبّةً منّی»، و پاکدامنیِ زبانزدش، دل از همه ربوده بود.
تقدیرِ خدا خواسته، در هیئت پیوندی به نام عشق، از دلهای این دو سر زد و دستان یکدیگر را در دست گرفتند تا از این ازدواج ملکوتی، سرنوشت سبز دین رقم خورَد.
والدین بهشت
بر شما مبارک باد این نخستین گامهای شانه به شانه هم که به سوی منزلِ یکی شدن مینهید.
این خانه، سقف رفیعی دارد و دیوارهایی بس خجسته.
این خانه، منزلگاه رسالت است و مهبط وحی... .
ای محمد، تو آینده پیامبریِ خاتمی و تو ای خدیجه، آتیه ایمانِ نخست و اسلامِ اولین که به پیشگاه محمدِ مبعوث، تسلیم خواهد شد.
شما همسرانِ برازنده، والدین بهشتید؛ والدین کوثر؛ والدین تمام عصمت روی زمین.
شما مربیان نخستِ وحیاید و آغوشهای پذیرای اسلامِ نوظهور.
پیوند شما دلیل اتصال آسمان و زمین است.
سلام بر محمد صلیاللهعلیهوآله و خدیجه علیهاالسلام !
سلام بر دستانِ به هم پیوسته محمد و خدیجه!
سلام بر نسلِ در راهِ این پیوند!
سلام بر این شب مشعوف!
یتیمِ دیروزِ قریش و «امینِ» امروزِ مکه، دست در دست بانویی بیمثال و فداکار، به آینده سرفراز خواهد رفت و از دامانِ این پیوند خدایی، دین خدا پشت و پناه خواهد یافت.
سودابه مهیجی
متن ادبی «پیوند سبز»
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 5509