شـنـاخـت شان يا اسباب نزول همانند شناخت مكى و مدنى، ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن، به آن نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى كه بخش اعظم را تشكيل مى دهد، آياتى است كه به اراده الهى بدون هيچ گونه انگيزه و ملاحظه ديگر بر حضرت رسول (ص) وحى شده است. قسم ديگر و كمتر آياتى است كه به دنبال حادثه اى يا پرسشى پيش آمده است. سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى است كه در عصر رسالت پيامبر (ص) پيش آمده و انگيزه نزول آيه يا آياتى شده است. و چـه بـسـيـار آيـه هـاى قـرآن هـست كه با كلماتى چون يسئلونك (و مشتقات ديگر آن) و يستفتونك از پيامبر (ص) حكم يا حكمت الهى پرسيده شده است. اگر معرفت به سبب نزول نباشد، بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قرآن، راه به حاق معناى واقعى آيه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه (بقره، 115) (مشرق و مغرب خداى راست، پس به هر جا كه روى آوريد، رو به سوى خداوند است)، چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به هر سو نماز خواند. (براى تفصيل ـ مباحث فى علوم القرآن، 131؛ تاريخ قرآن، راميار، 628). يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند در آنچه در گذشته خورده اند، گناهى بر آنان نيست. (مـائده، 93)، چه بسا استنباط شود كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است. يا آنجا كه گفته مى شود: (صفا و مروه از شعائر الهى است، چون كسى حج يا عمره بگزارد، بر او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. (بقره، 158) ممكن است چنين استنباط شود كه سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است. حال آنكه اين عمل جزو شعائر و مناسك حج و انجام آن واجب است. علت اينكه با تعبير نفى جناح (گناهى و عيب و ايرادى ندارد) بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهليت دو بت بوده است و مسلمانان انديشناك بوده اند كه مبادا سعى بين صفا و مروه يادآور خاطره بت پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشريع و يافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول، امكان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح، يعنى احاديث و اخبار صحيح مروى از پيامبر (ص) و صحابه يا معصومين عليهم السلام ندارد. يعنى علمى است على الاصول نقلى و تاريخى. اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب، مانع عموم لفظ يا معنى نمى گردد. يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر به مورد خاصى باشد، ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود، و با آنكه مورد و مصداق خاص است (خصوص سبب)، لفظ يا معناى آن قابل تسرى و تعميم به موارد ديگر هم هست (عموم لفظ يا معنى). نـظـيـر آيه ظهار، يا لعان يا كلاله يا آيه حد قذف (در داستان افك) كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است. و اين بيشتر در آيات الاحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجا كه شان نزول كاملا روايى - تاريخى است، لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يا گروه آيات، اسباب نزولى دارند يا نه، بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منابع عبارتند از 1) مجموعه هاى حديث 2) تفسيرهاى قرآن، مخصوصا تفسيرهاى روايى كه سرشار از احاديث و ماثورات هستند. 3) كتبى كه مستقلا درباره شان نزول تدوين شده كه معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى، و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سيوطى است. قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد، سه اثر در اين زمينه تدوين كرده اند: الف) شان نزول آيات قرآن، تاليف صدرالدين محلاتى شيرازى، ب) آيات بينات در شان نزول آيات، تاليف دكتر محمد باقر محقق، ج) اسباب النزول تاليف حجة الاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى.
----------------------------
بهاء الدين خرمشاهى
شان نزول (اسباب نزول)
- بازدید: 3452