امام صادق عليه السّلام فرمودند: ((هر كس ، تابع هواى نفس خويش باشد، و خود محور و متكبرانه زندگى كند مانند: آن مردى است كه ، بين مردم عوام به تقدس و تقوا مشهور بود و من خواستم او را از نزديك ببينم ، بطور ناشناس نزد او رفتم ، عده اى را ديدم كه در اطراف او جمع شده اند و او هم با حركات عوام فريبانه ، بين آنها ظاهر شده بود، تا اينكه از مريدان خود جدا شده و به تنهائى راهى را پيش گرفت .
![](/fa/images/stories/quran/05.jpg)
من هم بدنبال او راه افتادم ، طولى نكشيد كه آن مرد عوام فريب ، به جلو مغازه نانوائى رسيد. همينطور كه من حركات او را زير نظر داشتم ، با كمال شگفتى ديدم با زيركى تمام ، دور از چشم نانوا، دو قرص نان ربوده و زير لباس خويش پنهان كرد. كار عجيب او را حمل بر صحت كرده و با خودم گفتم : شايد با صاحب دكان معامله اى دارد و كار او شرعى است . از آنجا رد شده و مقابل يك مغازه ميوه فروشى رسيد و در مقابل مغازه ، مقدارى توقف كرد و سپس همينكه مغازه دار غافل شد، دزدكى دو عدد انار برداشته و پنهان كرد، و اين كار او بر تعجب من افزود.
ولى باز هم من پيش خود فكر كردم ؛ شايد معامله اى در كار است امّا بعداً بخودم گفتم : خوب يك معامله قانونى ، چه نيازى به دزدى و مخفى كارى دارد؟
من همچنان او را تعقيب كردم ، تا اينكه پيش يك نفر مريض رفت و آن دو قرص نان و دو تا انار را پيش او گذاشت .))
حضرت صادق عليه السّلام مى فرمايد: ((در اين موقع ، من پيش او رفته و از كارهائى كه انجام داده بود سؤ ال كردم . او نگاهى به من افكنده و گفت : تو كيستى ؟ گفتم : يكى از فرزندان آدم عليه السّلام از امت محمدصلّى اللّه عليه و آله گفت : بلى بيشتر خود را معرفى كن . گفتم : مردى از اهل بيت پيامبرصلّى اللّه عليه و آله گفت : از كدام شهر؟ گفتم : از مدينه . گفت : به نظر مى آيد تو جعفر بن محمد باشى ؟ گفتم : بلى درست فهميدى ! به من گفت : تو با آن همه شرافت نسب و با آن خانواده اى كه به رسول الله صلّى اللّه عليه و آله منتسب است ؟ چرا از علوم جدّ و پدرانت به تو چيزى نرسيده ، چرا اينقدر (نعوذ باللّه ) جاهل و نادانى ؟!
گفتم : از من چه حركت غيرعقلائى سر زده است ؟ گفت : مگر اين آيه قرآن را نديده اى ؟ (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِئَةِ فَلايُجْزى اِلاّ مِثْلَها.)(1):(هر كس كار نيكى انجام دهد ده برابر پاداش دارد و هر كس كار زشتى انجام دهد يك برابر مجازات خواهد شد.)
خوب ، شما با يك حساب ساده مى توانيد هوشمندى مرا در فهم آيات و در بكار بردن بجاى آن درك كنيد و در عوض سرزنش ، مرا مدح بكنيد. من دو نان دزديدم و طبق آيه ، دو گناه كردم و زمانيكه گناه دزدى دو انار را بر آن اضافه كنى ، مى شود چهار گناه ، و هنگامى كه آن چهار عدد را تصدّق كردم ، چهل حسنه در نامه اعمال من نوشته شد. شما از چهل ثواب ، چهار گناه را كم كن ، در نتيجه من بدون اينكه يك ريال خرج كنم ، صاحب سى و شش حَسَنه در نامه اعمال خود شدم .
به او گفتم : مادرت به عزايت بنشيند! جاهل و نادان توئى كه با فهم كج خود از قرآن ، بيراهه رفته اى ! آيات قرآن مثل زنجير بهم مربوط است و در عمل به آيه اى بايد آيه ديگر را هم كه مربوط به آن است ، در نظر داشت . مگر اين آيه قرآن را نشنيده اى ؟ (اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ)(2):(خداوند فقط اعمال نيك را از پرهيزگاران مى پذيرد.) تو به گفته خودت ، دو انار و دو نان دزديدى و چهار گناه مرتكب شدى و آن چهار تا را بدونِ اجازه صاحبانشان ، انفاق كردى و چهار گناه بر گناهان خود اضافه كردى و جمعاً هشت گناه مرتكب شدى و هيچ حسنه اى هم ندارى ؟))
امام صادق عليه السّلام فرمود: ((بعد از اين گفتگو، او همچنان كه با تعجب به من نگاه مى كرد، از او جدا شده و برگشتم .)) امام عليه السّلام بعد از نقل اين حكايت فرمود: ((با چنين تاءويلات نادرست و تفسيرهاى غلط عدّه اى گمراه شده و ديگران را گمراه كرده اند.))(3)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-انعام / 160.
2-مائده / 27.
3-وسائل الشيعه ، 9 / 467. معانى الاخبار، 34.