روزى هشام بن عبدالملك ، بر يكى از مستخدمين خود خشم گرفته و با عصبانيت به او عتاب مى كرد، آن بيچاره ايستاده بود و در مقام اعتذار، سخنانى كه حاكى ، از عفو و گذشت و احسان بود بر زبان مى راند.
![](/fa/images/stories/quran/04.jpg)
در اين حال هشام ، بر سر او فرياد كشيد و گفت : ((هنوز سخن مى گويى ! و در پيشگاه من فصاحت و بلاغت عرضه مى كنى ؟))
آن مرد گفت : ((يا امير! با آن همه گناه و معصيت كه در نامه اعمال بنده گان مى باشد، آفريدگار جهان در روز قيامت به آنها فرصت مى دهد كه از خود دفاع كرده و با خداوند سخن بگويند؛ چنانكه در قرآن مى فرمايد: (كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها)(1):(هر نفسى براى رفع عذاب از خود، به جدل و دفاع بر مى خيزد.) يا امير! مجرمان در چنان روز هولناكى ، مى توانند سخن بگويند و عذر خود را بيان كنند چرا با تو نتوان سخن گفت ؟)) خشم او به اين سخن فرو نشست و او را آزاد كرد.(2)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-نحل / 111.
2-همان ، ص 142.