اصمعى مى گويد: ((موقعى كه در ناحيه صحرا، گردش مى كردم ، كيسه زر با خود داشتم و آنرا به بنا به علتى به يكى از زنان باديه نشين امانت سپردم ، بعد برگشته و از وى آنرا خواستم ، او انكار كرد. او را پيش بزرگ آن قبيله بردم و او همچنان ، بر انكار خويش پافشارى كرد.
بزرگ قبيله گفت : تا آنجائى كه من مى دانم ، به غير از قسم خوردن ، راهى براى اثبات نيست . گفتم : گويا فرموده خداوند را نشنيده اى :
وَ لا تَقْبَلْ لِسارِقَةٍ يَمينا
وَ لَوْ حَلَفَتْ بِرِبِّ الْعالَمينا
از زن دزد، سوگند نپذير
ولو به پروردگار جهانيان ، قسم خورد.
گفت : راست مى گوئى و از او به تهديد، اقرار گرفت و آن امانت را به من برگرداند. سپس -مانند كسى كه ، تازه چيزى به يادش افتاده باشد- رو به من كرده و گفت : اين آيه كه خواندى ، در كدام سوره است ؟ گفتم آنجا كه مى فرمايد:
اَلا هِبى بِصَحْنِكَ فَاصْبَحينا
وَ لا تَبْقى خَمورَ الاَْنْدَرينا(1)
گفت : سبحان الله ، من گمان داشتم كه آن آيه در سوره (اِنّا فَتَحْنالَكَ فَتْحاً مُبيناً)(207):(همانا ترا پيروزى داديم ، پيروزى آشكار.) مى باشد.
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-كشكول شيخ بهائى ، 282.