يكى از خويشاوندان حضرت سجادعليه السّلام نزد آن حضرت آمد و به آن بزرگوار جسارت كرده و ناسزا گفت ؛ و حضرت ، در جواب او چيزى نفرموده و سكوت كرد.
![](/fa/images/stories/quran/10.jpg)
بعد از آنكه او از مجلس حضرت بيرون رفت ، پيشواى چهارم به اطرافيان خود فرمود: ((گفته هاى اين شخص را شنيديد؟ حالا دوست دارم همراه من بيائيد، تا جواب مرا بشنويد.)) گفتند: ((يا بن رسول الله ! ما مى آئيم ، ولى دوست داشتيم جواب دشنامهاى او را همينجا مى فرموديد.)) امام عليه السّلام نعلين خود را پوشيده و در حالى كه اين آيه شريفه را زمزمه مى كرد: (وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَالْعافِينَ عَنِ النّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.)(1):(انسانهاى نيكوكار خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم مى گذرند و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.) از محل خود حركت كرد.
راوى مى گويد: ((از تلاوت اين آيه فهميدم كه حضرت به او نيكى خواهد كرد، وقتى به در منزل آن مرد رسيديم ؛ حضرت او را صدا زده و فرمود: باو بگوئيد كه على بن الحسين است . چون او صداى آقا را شنيد، فوراً براى دفاع از خود آماده شد و در اينكه حضرت جسارتهاى او را پاسخ خواهد داد، ترديدى برايش باقى نماند.
وقتى چشم حضرت به او افتاد، اظهار داشت : ((اى برادر! تو پيش ما آمدى و چنين و چنان گفتى ، هرگاه آن بديهائى كه به من نسبت دادى ، اگر در من هست ، از خدا مى خواهم مرا بيامرزد و اگر نيست از خدا مى خواهم ترا بيامرزد. آن مرد، وقتى چنين رفتارى را مشاهده كرد، حالش دگرگون شد و بعد از آنكه ميان ديدگان حضرت را بوسيد، گفت : آنچه من گفتم در شما نيست و من به اين صفات سزاوارترم .))(2)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-آل عمران / 134.
2-منتهى الا مال ، 2 / 4.