روزى حجاج بن يوسف ثقفى ، به اطرافيانش گفت : ((امروز دوست دارم ، يكى از دوستان على را بكشم و با ريختن خون او، بخدا تقرب جويم .)) گفتند: ((امير! كسى بيشتر از قنبر على را خدمت نكرده است .)) فوراً دستور داد قنبر را دستگير كرده و بحضور آوردند.
حجاج به او گفت : ((تو براى على چه خدمتى مى كردى ؟)) فرمود: ((من آب وضو، براى آن بزرگوار مى آوردم .)) گفت : ((على بعداز وضو چه مى خواند؟)) قنبر جواب داد: ((اين آيه شريفه را قرائت مى فرمود: (فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِرُّوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ اَبْوابَ كُلِّ شَىٍ، حَتى اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ.)(1):(هنگامى كه آنچه را به آنها يادآورى شده بود، فراموش كردند؛ ما هم درهاى تمام نعمتها را به روى آنها گشوديم ، تا كاملاً خوشحال شده و به آن دل بستند. ناگهان آنها را گرفتيم ، در اين هنگام همگى ماءيوس شدند.)
حجاج گفت : ((حتماً اين آيات را بر ما تاويل مى كرده است ؟)) قنبر جواب داد: ((آرى !)) حجاج گفت : ((تو بنده على مى باشى ؟)) فرمود: ((نه ! من بنده خدا هستم و غلام علىّ، آن آقائى كه با دو شمشير با دشمن مى جنگيد، و با دو نيزه مبارزه مى كرد و به دو قبله نماز خواند، و دوبار هجرت كرد، و يك لحظه به خداوند كافر نشد. من بنده آن آقائى هستم ، كه بهترين اهل ايمان ، و چشم و چراغ رزمندگان ، و يادگار پيامبران ، و پيشواى مسلمانان و زبان گوياى رسول رب العالمين بود.))(2)
حجاج گفت : ((از طريقه و روش على دست بردار.(( قنبر گفت : ((تو طريقه اى بهتر از آن نشانم بده ، تا من پيروى كنم .)) حجاج گفت : ((چگونه ترا بكشم ؟)) قنبر: ((هر طور كه دوست دارى ؟ امّا آقاى من ، به من خبر داده كه تو مرا، مثل گوسفندان ذبح خواهى كرد!))
حجاج گفت : ((روش خوبى است .)) بعد دستور داد، سر از بدن او جدا كرده و آن خدمتگزار آستان مقدس علوى را بشهادت برسانند.(3)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-انعام / 44.
2-الذى ضرب بسيفين و طعن برمحين و صلى القبلتين و هاجر الهجرتين و لم يكفر بالله طرفة عين ، انا مولى صالح المؤ منين و نور المجاهدين و وارث النبيين و يعسوب المسلمين و لسان رسول رب العالمين .
3-منهاج الدموع ، ص 116، بنقل از منتخب التواريخ .