زمانى كه ، به سلطان محمد خدابنده ، نوه هلاكوخان مغول ، اطلاع دادند: علاوه بر چهار مذهب اهل تسنن ، مذهب ديگرى بنام شيعه ، در بين مذاهب اسلامى وجود دارد؛ و رهبر آنان علاّمه حلّى ،(1)يكى از مجتهدين و نامداران اين فرقه در شهر حلّه عراق ، زندگى مى كند؛ او تصميم گرفت كه علاّمه حلّى را به سلطانيه قزوين كه مركز حكومت وى بود دعوت كند. مجلس و محفلى تشكيل داده و علاّمه را با بزرگان اهل تسنن ، مواجه ساخت . هنگام مباحثه ، علاّمه بر همه علما غلبه يافت و در نتيجه شاه و تمامى درباريان به مذهب شيعه گرويدند و اسامى ائمه معصومين عليهم السّلام را بر سكّه ضرب نموده و در خطبه ها قرائت كردند.
![](/fa/images/stories/quran/29.jpg)
روزى علاّمه حلّى ، در مجلس سلطان و در پايان مناظره با علماء، خطبه بليغى در بيان اثبات مذهب شيعه اماميه ، ايراد نمود و چون بنامهاى مقدس چهارده معصوم عليهم السّلام رسيد؛ علاوه بر پيامبرصلّى اللّه عليه و آله بر همه آن بزرگان صلوات فرستاد. در اين موقع سيّدى از اهل موصل -كه شخصى ناصبى و از دشمنان خاندان رسالت بود،- برآشفت و خطاب به علاّمه گفت : ((شما شيعيان ، چه دليلى داريد كه بر غيرپيامبر، صلوات و درود مى فرستيد؟))
علاّمه بدون تاءمّل فرمود: ((دليل ما اين آيه قرآن است كه خداوند مى فرمايد: (اَلَّذينَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ، اُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.)(2):(كسانى كه هرگاه مصيبتى به آنها مى رسد، مى گويند: ما از آنِ خدائيم و بسوى او بازگشت مى كنيم ، درود و رحمت خداوند بر آنان باد و آنها هدايت يافته گان هستند.)
سيد موصلى ، با ناراحتى گفت : ((كدام مصيبت بر خاندان پيامبر و امامان شما رسيده است كه طبق اين آيه شايسته درود و صلوات خداوندى باشند؟))
علامه فرمود: ((كدام مصيبت دردناكتر و دشوارتر از اين مى تواند باشد كه مانند تو، فرزند نااهلى ، از ميان آنها پيدا شده و ديگران را بر آل رسول صلّى اللّه عليه و آله مقدم داشته ؛ تا آنجا كه حاضر نباشد، اين همه فضائل و مناقب پدران پاك خويش را بشنود.)) حاضران مجلس ، همگى از پاسخ به موقع علاّمه خنديده و حاضر جوابى و كلام زيباى آن دانشمند فرزانه را، تحسين كردند.(3)(4)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-حسن بن يوسف بن على بن مطهّر حلّى ، معروف به علاّمه حلّى ، يكى از چهره هاى درخشان و از اركان مهمّ مذهب اماميه مى باشد. وى در فقه و اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غيره كتاب نوشته است . در حدود صد كتاب از آثار خطى يا چاپى او شناخته شده كه بعضى از آنها (مانند تذكره الفقهاء) به تنهائى در اثبات نبوغ او كافى است . علاّمه كتب زيادى در فقه دارد كه غالب آنها همانند: كتابهاى محقق حلّى در زمانهاى بعد از او از طرف فقهاء شرح و حاشيه شده است . كتب معروف فقهى علامه ، عبارت است از: ارشاد، تبصره المتعلمين ، قواعد، تحرير، تذكرة الفقهاء، مختلف الشيعه ، منتهى ، علاّمه اساتيد زيادى داشته است . در فقه شاگرد دائى خود، محقق حلّى و در فلسفه و منطق ، شاگرد خواجه نصيرالدين طوسى بوده است ، فقه عامّه را، نزد علماى اهل تسنن تحصيل كرده است . علاّمه در سال 648 متولد شده و در سال 726 در سن 78 سالگى درگذشته است .
2-بقره / 156 و 157.
3-روضات الجنات ، 284 / 2.
4-در يكى از كتابهاى معتبر اهل سنت از پيامبر اكرم (ص ) چنين روايت شده : ((لا تصلوا علىَّ الصلوة البتراء)) فقالوا: ((و ما الصلوة البتراء؟)) قال : ((تقولون : اللّهم صلّ على محمد و تمسكون ، بل قولوا اللهم صل على محمد و على آل محمد.)) يعنى درود ناقص بر من نفرستيد. گفتند: درود بدون دنباله و ناقص چيست ؟ فرمود: اينكه بگوئيد:خداوندا بر محمد درود فرست و ساكت شويد، بلكه بگوئيد: خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست . (مقدمه الاتقان ، ص 17. الصّواعق المحرقه ، 78.)