27 «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِى ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِى الاْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ»
ترجمه :
27. و به او بخشيديم اسحاق و يعقوب را و مقرر نموديم و جعل كرديم در ذريه او نبوت و كتاب را، و داديم به او اجر او را در دنيا، و محققاً او در آخرت هرآينه از صالحينِ بندگان ماست[1] .
تفسير :
[سرگذشت حضرت ابراهيم وعنايت خدا به او]
بعد از اينكه حضرتش هجرت نمود به طرف شامات و حضرت لوط را فرستاد در آخر شام و خودش در اعلاى شامات، مشغول دعوت شدند تا سن پيرى و چون عيالش ساره عقيم بود و فرزند نياورد، هاجر را اختيار كرد و از او خداوند فرزندى به او عطا فرمود [كه حضرت] اسماعيل [بود] و اسماعيل چند سالى در خدمتش بود. ساره را خوش نيامد چون اسماعيل و مادرش مورد علاقه ابراهيم بودند تا موقعى كه ملائكه براى اهلاك[2] قوم لوط آمدند و بشارت به اسحاق دادند و ساره بسيار تعجب كرد، چون عقيم بود. گفتند: تعجب نكن از قدرت پروردگار. خداوند اسحاق را از ساره به او عنايت فرمود.
موقعى كه چند سال، تقريباً سه سال، گذشت روزى اسحاق در دامن ابراهيم نشسته بود، اسماعيل وارد شد و ديد اسحاق در دامن پدرش نشسته. او را بلند كرد و خود در دامن پدر نشست، بر ساره خيلى گران آمد. گفت كه اين هاجر و فرزندش را از نزد من ببر جاى ديگر كه من آنها را مشاهده نكنم. [ابراهيم] مأمور شد از جانب حق كه اسماعيل و هاجر را آورد مكه و چون اسحاق به رشد رسيد او را ازدواج كرد[3] و از اسحاق، يعقوب به وجود آمد كه مىفرمايد :
(وَوَهَبْنا لَهُ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ) كه يعقوب هم، درك زمان جدش ابراهيم را كرد.
(وَ جَعَلْنا فِى ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ) از اسحاق انبياى بنى اسرائيل مثل يعقوب و يوسف و موسى و هارون و داود و سليمان و زكريا و يحيى و عيسى و ساير انبياى بنى اسرائيل [به وجود آمد] و از اسماعيل وجود مقدس محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل اطهار، ائمه هدى [به وجود آمدند كه] تا دامنه قيامت [نسل ايشان ادامه دارد وقطع نمىشود].
(وَ الْكِتابَ) تورات، زبور و انجيل و قرآن مجيد.
(وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِى الدُّنْيا) اضافه بر مقام نبوت و اولواالعزمى، مقام خلّت[4] به او عنايت شد كه مىفرمايد: (وَ اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً)[5] و پس از مقام خلّت،مقام امامت كه بالاترين مقام است بر كافّه[6] جن و انس و ملك و ساير مخلوقات ارضى و سماوى، چنانچه فرمود: (إِنِّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً)[7] و مقام خلافة اللهى.
(وَ إِنَّهُ فِى الاْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ) صالح به تمام عيار كه هيچگونه خلاف صلاحى در او نباشد حتى ترك اولى، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل اطهار هستند و ابراهيم از زمره آنهاست.
___________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: واسحاق ويعقوب را به او عطا كرديم ودر ميان فرزندانش پيامبرى وكتاب قرار داديم ودر دنيا پاداشش را به او بخشيديم وقطعاً او در آخرت نيز از شايستگان خواهد بود.
[2] . اهلاك: هلاك كردن.
[3] . به تعبير ديگر: براى او همسر برگزيد؛ او را به ازدواج زنى درآورد.
[4] . خلّت : دوستى وخليل به معناى دوستى است كه خللى در محبت ودوستى او نباشد. فرق خليل و و صديق اين است كه خليل دوستى است كه لازم نيست با دوست خود همجنس باشد. ابراهيم خليل الله يعنى اينكه خدا او را به طور كامل دوست داشت وابراهيم نيزهمينگونه به خدا محبت داشت. در احاديث علتهاى جالب وآموزندهاى براى اينكه خداوند، ابراهيم را خليل خود گرفت ذكر شده است، از جمله اينكه حضرت ابراهيم احدى را از در خانهاش باز نگرداند واز احدى جز خداى عزوجل سؤال نكرد. همچنين از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: چرا خدا ابراهيم را خليل خود گردانيد؟ فرمود: براى سجده بسيارىكه بر زمين مىكرد. در روايتى ديگر در اين زمينه، جابر بن عبدالله انصارى گويد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدم كه مىفرمود: خداوند ابراهيم را خليل خود نكرد جز بدان خاطر كه اوبينوايان ومردم ديگر را خوراك مىداد ودر وقتى كه مردم خواب بودند براى خدا نمازمىگزارد. همچنين در روايتى آمده است كه ابراهيم را خليل ناميدند چون بر پيغمبر و آلش بسيار درود مىفرستاد.
[5] . وخدا ابراهيم را دوست گرفت. سوره نساء: آيه 125.
[6] . كافّه: جماعت؛ همه.
[7] . من تو را پيشواى مردم قرار دادم. سوره بقره: آيه 124.
آیه 27 «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحقَ وَ يَعْقُوبَ .....»
- بازدید: 735