4 «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
ترجمه :
4. و كسانى كه نسبت به زنا مىدهند زنهايى را كه محصنات هستند و پس از نسبت نياورند چهار شاهد عادل را، پس بايد آنها را هشتاد تازيانه بزنند و هرگز شهادت آنها را قبول نكنيد و اينها به واسطه اين نسبت فاسق مىشوند و اينها فاسق هستند[1] .
تفسير :
[بعضى از احكام قذف]
يكى از حدود الهى، حدّ قذف است كه كسى نسبت زنا بدهد به زن محصنه بايد چهار شاهد عادل اقامه كند كه شهادت حسّى دهند و شهادت علمى كافى نيست؛ «كَالمِيلِ فِي المِكْحَلَةِ»[2] كه اگر سه شاهد اقامه كرد و چهارمى شهادت نداد، آن سه شاهد را هم بايد حدّ قذف زد؛ هشتاد تازيانه و آن كه نسبت داده آن هم حدّ قذف دارد، حتى اگر خود زانى يا زانيه اقرار به زنا كردند، قبول نيست مگر چهار مرتبه اقرار كند و اگر زوج نسبت زنا به زوجه خود داد، باب لعان[3] پيش مىآيد كه بعداً ذكر مىفرمايد و امروز نوع فحاشىها كه متعارف بين عوام شده كه مىگويند مادر فلان، خواهر فلان، زن فلان كه نسبت زنا به مادر و خواهر و زن او مىدهند، محدود به حدّ قذف است. بايد بسيار خود را حفظ كرد و نسبت بىعفتى به احدى نداد، لذا مىفرمايد: (وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ)؛ رمى به زنا كه اين زنا داده، بايد چهار شاهد عادل اقامه كند (ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ) يا اصلاً شاهدى ندارد يا اگر دارد چهار شاهد نيست يا اگر چهار شاهد يا بيشتر دارد، ولى عادل نيستند يا چهار شاهد عادل ميانه آنها نيست يا اگر چهار شاهد عادل هم داشته باشند، ولى شهادت آنها حسّى نباشد (فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً) كه حدّ قذف است (وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً) چون عدالت شرط شهادت است، چنانچه در حاكم و مُفتى هم شرط است ، چه رسد در خليفه كه عصمت شرط است و احدى از دوست و دشمن در خلفاى سهگانه و بنى العباس دعوى عدالت نكرده، چه رسد به عصمت، زيرا فسق اينها از آفتاب روشنتر است (وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ)، زيرا قذف محصنه[4] قطع نظر كه
محكوم به حد است، از معاصى كبيره است و منافى با عدالت است.
________________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند، سپس چهار گواه نمىآورند، هشتاد تازيانه به آنها بزنيد، و هيچ گاه شهادتى از آنها نپذيريد، و اينانند كه خود فاسقند.
[2] . همچون ميله در سرمهدان. كافى: ج7، ص184، ح4 و الاستبصار: ج4، ص217، ح1.
[3] . لعان: اگر زوج نسبت زنا به زوجه خود بدهد حكمش حد (هشتاد ضربه تازيانه) است اگرشاهد نداشته باشد براى دفع حد از خود بايد چهار بار شهادت بدهد و قسم بخورد كه راست مىگويد و بار پنجم بگويد لعنت خدا بر او باد اگر دروغ بگويد. اينجا اگر زن بخواهد حد زنا را از خود دفع كند بايد چهار بار قسم بخورد كه شوهر دروغ مىگويد و بار پنجم بگويد لعنت خدا بر او باد اگر دروغ بگويد، در صورت واقع شدن شرايط لعان چهار حكم بر آن مترتب مىشود: 1. انفساخ عقد نكاح 2. حرمت ابدى ولو به عقد جديد كه اين دو درمطلق لعان مىباشد چه براى قذف وچه نفى ولد. 3. سقوط حد قذف از زوج با لعان او وحد زنا از زوجه با لعان زوجه. 4. انتفاى ولد از زوج (مرد) اگر هر دو نفى ولد كنند لكن از زن مرتفع نمىشود لذا بين آنها (مرد وولد) توارث وجود ندارد. ر. ك: تحرير الوسيله : ج2،«كتاب اللعان»، مسئله 16.
[4] . قذف محصنه: نسبت زنا دادن به زن شوهردار.
آیه 4 «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ .....»
- بازدید: 886