3 «الزّانِى لا يَنْكِحُ إِلّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُوْمِنِينَ»
ترجمه :
3. مرد زانى نكاح نمىكند، مگر زن زانيه را يا زن مشركه را و زن زانيه را نكاح نمىكند مگر مرد زانى يا مرد مشرك و حرام شده است اين براى مؤمنين[1] .
تفسير :
[امورى درباره نكاح مرد زناكار و زن زناكار]
اين آيه شريفه از مشكلات آيات است و مفسرين اختلاف زيادى در مفاد آن كردهاند از جهاتى: يكى اينكه كلمه (لا يَنْكِحُ) و (لا يَنْكِحُها) مفادش نهى است يا فقط إخبار است؟ ديگر آنكه معنى نكاح عقد است يا وطى است؟ ديگر آنكه اين حكم نسخ شده يا باقى است؟ و اخبار بسيارى از ائمه اطهار، حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت كاظم و حضرت رضا: داريم كه از اين بزرگواران سؤال مىكردند و آنها جواب مىفرمودند. و توضيح آيه و مفاد اخبار بعد از صرف نظر از كلمات مفسرين موقوف بر بيان چند امر است :
امر اول: [زنا در عصر جاهليت :]
در زمان جاهليت و قبل از بعثت زنهاى زانيه بسيار بودند، حتى بر بالاى در منزل خود علم نصب مىكردند كه «ذوات الأعلام» مىگفتند كه از جمله آنها مرجانه مادر عبيدالله و سميّه مادر زياد بود و در اينجا قضيه غريبهاى اشاره مىشود: در مجلس معاويه، عمرو بن عاص گفت: من در زمان جاهليت قوّاد بودم، يعنى زنهاى زانيه در تحت اختيار من بودند، يك روز ابو سفيان از سفر آمده بود و از من يك زن خواست. گفتم: فعلاً كسى را ندارم جز سميّه. گفت: او را طالب نيستم، چون دهانش متعفن است. گفتم: ديگرى را ندارم ناچار سميه را اختيار كرد و رفت نزد او و موقعى كه بيرون آمد، ديدم از عورتش منى خارج مىشد! فوراً معاويه برخاست و دست در گردن زياد كرد و گفت: اين برادر من است و او را برد نزد دخترانش و گفت: اين عموى شماست!
قضيه آخرى در مورد مرجانه موقعى كه عبيدالله را آورد چهل نفر مدعى شدند كه عبيدالله فرزند من است چون [همگى] نزد مرجانه رفته بودند! بالاخره ، اصلاح كردند كه قيّاف[2] بياورند تا تشخيص دهند كه شباهت به كدام يك دارد، آمدند گفتند به هيچ كدام شما شباهت ندارد فقط ابهام[3] پاى او شبيه ابهام پاى زياد است، لذا زياد او را بُرد و گفتند: ابن زياد!
امر دوم: [احكام توبه زناكار :]
اينكه صريح اخبار است كه اين حكم قبل از توبه و بعد از اجراى حد است ، پس اگر تائب شدند، ديگر مانعى ندارد.
امر سوم: [حكم ازدواج با مشركين :]
تزويج مسلم با مشرك جايز نيست؛ نه زن مشركه مىتوان گرفت و نه زن به مشرك مىتوان داد.
امر چهارم: [در بيان نسخ حكم آيه :]
اين جمله نسخ نشده، چون صريح اخبار است كه ائمّه(علیهم السّلام) : فرمودند :
«والناسُ اليومَ بِتِلکَ المَنْزِلةِ، فَمَنْ اُقيمَ عليهِ حدُّ زِناً أو شُهِرَ به لم يَنْبَغِ لأَحدٍ أنْ يُناكِحَهُ حَتَّى يَعْرِفَ مِنْهُ التَوبةَ»[4].
امر پنجم: [در بيان مراد و مفهوم آيه شريفه :]
اين جمله مفادش نهى تنزيه است نه تحريم، بلكه محروميت است، مثل آيه شريفه (وَ نادى أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ قالُوا إِنَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرِينَ)[5] .
پس مفاد آيه اين است كه مؤمنين همين نحوى كه زن مشركه نمىگيرند، زنى كه مشهوره به زناست يا محدود به حد است[6] ، اشمئزاز [=نفرت] دارند او را اختيار كنند، زيرا اعتبار ندارد كه باز زنا دهد مگر آنكه توبه كند، چنانچه صريح اخبار است و همچنين زن مؤمنه هم حاضر نمىشود كه شوهرش هر شب پهلوى يك زن زانيه برود، اين زنهاى زانيه و مردان زانى باك ندارند كه با مشرك يا زانى زنا دهند يا زنا كنند. پس مفاد آيه واضح شد (الزّانِى لا يَنْكِحُ إِلّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً) زن مؤمنه عفيفه حاضر نمىشود با زانى نكاح كند، اما زنهاى زانيه يا مشركه باكى ندارند و در بند نيستند و همچنين (وَ الزّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ) البته مرد مؤمن، حاضر نمىشود زن زانيه اختيار كند، اما مشركين و زانىها باكى ندارند زانيه بگيرند (وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُوْمِنِينَ) زير بار نمىروند و سزاوار هم نيست، مگر توبه كنند از زنا كردن يا زنا دادن.
تنبيه :
مجرد نسبت زنا مانع نيست، چنانچه صريح اخبار است كه يا مشهور باشند به زنا يا اقامه حد شده باشد بر او و دست هم بر ندارد و توبه نكند.
_________________________________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: مرد زناكار، جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد، و زن زناكار را جزمرد زناكار يا مشرك به زنى نگيرد، و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است.
[2] . قيافه شناس.
[3] . شصت.
[4] . آيه نازل شده براى مردم زمان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سّلم) و لكن حكم آن باقى است تا امروز نسخ نشده است. پس كسى كه حد زنا بر او زده شود يا مشهور به زنا شود سزاوار نيست براى احدى كه با او نكاح انجام دهد تا اينكه توبه كند. كافى: ج5، ص354، ذيل ح2 و من لا يحضره الفقيه :ج3، ص406، ضمن ح2.
[5] . و دوزخيان، بهشتيان را ندا مىدهند كه از آن آب يا از آنچه خدا روزىِ شما كرده، بر مافرو ريزيد. مىگويند: خدا آنها را بر كافران حرام كرده است. سوره اعراف : آيه 50.
[6] . يعنى حد بر او جارى شده است.
آیه 3 «الزّانِى لا يَنْكِحُ إِلّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً .....»
- بازدید: 807