57 «وَ تَاللهِ لاََكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
ترجمه :
57. و قسم به خداوند متعال هرآينه البته تدبيرى مىكنم بتهاى شما را بعد از آنكه پشت كرديد و بيرون رفتيد.
تفسير :
[خطاب ابراهيم (علیه السلام) وشرح انواع قسمها واسمهاى الهى]
اين كلام از ابراهيم خطاب به مشركين است لكن به نحوى كه آنها نشنوند مثل اينكه پيش خود فرمود با سه تأكيد. قَسَم، لام تأكيد، نون موكّده.
(وَ تَاللهِ) يكى از صِيَغ قَسَم است كه موجب وجوب فعل مىشود و تخلّف آن حرام و موجب كفاره مىشود و اين قسم به ذات اقدس ربوبى است، چون «الله» اسم ذات است كه مستجمع جميع كمالات و منزه از جميع عيوب و نواقص است به خلاف «حق» كه اشاره به مقام واجب الوجودى است و به خلاف «هو» كه اشاره به مقام غيب الغيوبى است. و اين سه اسم ، اسامى ذات است و بقيه اسماى الهى اسماى صفات است . چه صفات كماليه ذاتيه ، مثل عالم و قادر وحى و نحو اينها و چه صفات جماليه فعليّه ، مثل خالق و رازق و نحو اينها و چه صفات جلاليه سلبيّه ، مثل سبوح و قدوس و نحو اينها.
[در بيان كيد وشرايط آن]
(لاََكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ) «كيد» تدبير و نقشه است به طورى كه طرف متوجه نباشد بر ضرر. و اين كيد بر كفار و معاندين بسا واجب مىشود به خصوص مقرون به قسم باشد و بسا ممدوح است مثل كيد اميرالمومنين (علیه السلام) با عمرو بن عَبدُوَد (1) و كيد حضرت قاسم با ازرق شامى (2) و امثال اينها ولى با مومن حرام است از دو جهت: يكى نفسِ اِضرار به مومن و يكى كيد با او بدون توجه.
(بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ) كه گفتند: اينها در روز معينى عيدى داشتند كه نُمرود با تمام مشركين رجالاً و نسائاً ]و[ صغاراً و كباراً بيرون مىرفتند براى تفريح و تفرّج و چون بر مىگشتند مىرفتند در بتكده و سجده به اصنام مىكردند و حضرت ابراهيم را هم همراه خود بردند، لكن در اثناى طريق به بهانه كسالت و خستگى برگشت و رفت در بتكده و تَبَرى همراه خود برد به نحوى كه احدى از آنها مطلع نشود و برخورد نكند كه مُفاد (لاَكِيدَنَّ) است و «تَوَلىّ» رو برگردانيدن است و «اِدبار» پشت كردن.
___________________________________________________________________________________
1. عمرو بن عَبدُوَد عامرى: از جنگجويان قبيله بنى عامر بن لؤى بوده ، پهلوان قريشى كه اورا برابر هزار مرد دانستهاند و او را «فارِس يَليَل» مىناميدند (يليل مكانى است نزديكمدينه ). در غزوههايى مثل اُحُد و خندق در مقابل لشكر اسلام جنگيده است در جنگ خندق از جمله سى نفرى بوده كه توانسته بودند از خندق عبور كنند و در ميدان نبرد ازلشكر اسلام مبارز طلبيد در هر مرتبه كه او اين را تكرار مىكرد اميرالمؤمنين (علیه السلام) از جاىبلند مىشد ولى پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمود بنشين به انتظار اينكه كسى بلند شود ولى كسىحاضر به مبارزه نشد تا اينكه پيامبر امام على (علیه السلام) را طلبيد و عمامه را از سر خود برداشتو به سر على پيچيد و شمشير خود به كمر او بست و درباره او دعا فرمود و اميرالمؤمنين (علیه السلام)آمد مقابل عمرو واشعارى خواند كه پيامبر اينجا فرمود: «برز الإيمان كلّه إلى الشرک كلّه ؛همه ايمان در مقابل همه شرك قرار گرفت ». حضرت به عمرو فرمود: از تو سه حاجتدارم: يكى اينكه به وحدانيت خداوند و رسالت خاتم النبيين شهادت دهى، عمرو گفت ازاين بگذر، دوم فرمود: برگردى به جاى خود و با مسلمين جنگ نكنى، عمرو گفت: از ايننيز بگذر، سوم فرمود: تو هم مثل من پياده شوى و با من مقاتله كنى كه عمرو اين راپذيرفت كه در نبرد سختى حضرت يك لحظه از غفلت عمرو استفاده كرد و ضربهاى به اوزد و دو پاى وى را قطع نمود و روى سينهاش نشست و سر عمرو را قطع و نزد پيغمبر آوردكه پيامبر فرمود: «ضربةُ عليٍّ يوم الخندق أفضل من عبادة الثَقَلين ؛ ضربه على در جنگخندق به عمرو برتر از عبادت جن وانس بود». گفته شده كه در آن موقع عمرو بن عَبدُوَدنود سال داشته است كه بعد از كشته شدن خواهر عمرو بالاى سر او آمد و اشعارى خواند بهاين مضمون: اگر قاتل عمرو غير اميرالمؤمنين (علیه السلام) بود براى او گريه مىكردم. ر. ك: همينتفسير: ج8، ص368؛ مجمع البيان: ج8، ص537؛ قاموس الرجال : ج9، ص361، الكاملفى التاريخ : ج2، ص181 و منتخب التواريخ: باب اول، فصل دهم .
2. ازرق شامى از كسانى است كه در مقابل امام حسين (علیه السلام) در كربلا حضور داشت و به دست قاسم بن الحسن (علیهما السلام) به درك واصل شد كه قاسم به او فرمود بند ركاب اسب را ببند خم شد كه قاسم ضربتى بر كمر او زد و دو نيم شد. الوقايع والحوادث «شيخ باقر ملبوبى»: ج3، ص66.
آیه 57 «وَ تَاللهِ لاََكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ»
- بازدید: 1229