5 « وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَءِذا كُنّا تُراباً أَءِنّا لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِى أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»
ترجمه:
5 . و اگر شما تعجب مىكنى از اين كفار ، بجاست ؛ جاى تعجب است قول آنها كه مىگويند : آيا زمانى كه ما خاك شديم آيا البته هرآينه خلقت تازهاى پيدا مىكنيم ؟ [ اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيدهاند و در گردنهايشان زنجيرهاست ، و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود ] .
تفسير:
[ در انحاى تغيير از حيث وصف و انقلاب و استحاله و بعث يوم القيامة ]
توضيح كلام اينكه تغيير شىء به شىء سه نحوه است:
1 . تغيير اوصاف و اعراض با حفظ حقيقت مثل اينكه صحيح مريض شود؛ جاهل عالم گردد؛ كافر مؤن شود؛ سفيد سياه شود و امثال اينها.
2 . انقلاب است كه نوع تغيير كند با حفظ جنسيت مثل اصحاب سبت كه مىفرمايد : «فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»[1]. بلكه بسيارى در باطن به صورت حيوانات هستند ولو در ظاهر به صورت انسان و در بسيارى از مواقع به توسط ائمّه اطهار پرده برداشته مىشد و بواطن آنها ظاهر مىگرديد و فرداى قيامت هم «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»[2] است و مثل خمر خَلّ شود[3] و غير اينها .
3 . استحاله است كه حقيقت شىء به كلى حقيقت ديگرى شود ، مثل نطفه علقه شود ؛ علقه مضغه شود ؛ مضغه لحم و استخوان شود و امثال اينها . خداوندى كه قدرت دارد خاك را انسان كند و انسان را خاك كند ، باز قدرت دارد خاك را انسان كند ، چنانچه مىفرمايد : «يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِى رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ»[4] و مىفرمايد : «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ»[5].
«وَ إِنْ تَعْجَبْ» از اينكه با اين همه آيات و معجزات ايمان نمىآورند «فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ» از اينكه اين همه آثار قدرت را مشاهده مىكنند كه از خاك و نطفه و علقه و مضغه انسان شدند ، باز مىگويند : «أَءِذا كُنّا تُراباً» كه پوسيده شديم و خاك شديم معذلك «أَءِنّا لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ» دو مرتبه انسان مىشويم و مبعوث مىگرديم و ما را زنده مىكنند.
«أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولئِكَ الْأَغْلالُ فِى أَعْناقِهِمْ وَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» ؛ اينها كسانى هستند كه كافر شدند به پروردگار خود و اينها غلهايى در گردنهاى خود دارند و اينها اصحاب آتش هستند.
[ در اقسام كفر باللّه و معناى اغلال ]
«أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ» ، ممكن است مراد از كافر به پروردگار دهريه و طبيعيين باشند كه منكر وجود حق هستند و تمام موجودات را مستند به طبيعت مىدانند ، چنانچه منكر معاد هم همينها هستند ولكن كافر باللّه اقسام زيادى دارد : مشركين منكر توحيد حق هستند ؛ مجسمه كه خدا را جسم مىدانند مثل يهود و نصارا و بعض فرق عامه ، كافر باللّه هستند ؛ كسانى كه صفات زايد قائلند ، كافر باللّه هستند ؛ منكرين عدل كه خدا را عادل نمىدانند ، كافر باللّه هستند؛ حكمايى كه خدا را علّت مىدانند و انفكاك معلول را از علّت محال مىدانند ولذا عالم را قديم مىدانند و سلب قدرت و اختيار مىكنند، كافر باللّه هستند و اين آيه شريفه ولو بيان قسمت اول باشد، لكن در حكم و عقوبات تمام شركت دارند، بلكه كافر به رسول و مبدع در دين و منكر ضروريات دين و انكار امامت ائمّه اثنا عشر ولو اسم كفر بر آنها صادق نباشد، قطعاً ضلالت است، بلكه بعض آنها كافر و نجس هستند؛ مثل نواصب و اشباه آنها و تمام مشمول هستند.
«أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِى أَعْناقِهِمْ»، ممكن است مراد از «اغلال» موانع قبول ايمان باشد مثل تقليد آبا، عصبيت، عناد، كبر، حب جاه، هواى نفس، حب دنيا، ملهيات و امثال اينها؛ و ممكن است مراد [از] اغلال، آتشى فرداى قيامت باشد كه مىفرمايد: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كانَ لايُؤمِنُ بِاللّهِ الْعَظِيمِ»[6] و نيز مىفرمايد: «إِذِ الْأَغْلالُ فِى أَعْناقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ فِى الْحَمِيمِ ثُمَّ فِى النّارِ يُسْجَرُونَ»[7] و غير اينها از آيات. «وَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» تفسيرش گذشت.[8]
-----------------------------------------------
[1] . پس گفتيم به صورت ميمونها شويد در حالى كه رانده شدگانيد . سوره بقره : آيه 65 و سوره اعراف : آيه 166.
[2] . روزى كه كارهاى پنهانى آشكار شود . سوره طارق : آيه 9.
[3] . يعنى : مثل شراب سركه شود .
[4] . اى گروه مردم ! اگر شما در شك و شبهه و ريب هستيد در امر رستاخيز پس به درستى كه ما شما را خلق كرديم اولاً از خاك ، سپس از نطفه ، سپس از علقه يك قطعه خون ، سپس از مضغه [گوشت جويده] داراى خلقت كامل و [ گاهى ] خلقت ناقص . سوره حج : آيه 5.
[5] . اوست خداوندى كه خلق فرمود شما را از خاك ، پس از آن از نطفه ، پس از آن از علقه . سوره مؤن : آيه 67.
[6] . بگيريد او را پس در غل كشيد او را. پس از آنكه او را گرفتيد و مغلولش كرديد، در جهنم او را درآوريد . و پس آنكه در جهنم انداختيد، ملائكه خزنه جهنم آنها را در زنجير هفتاد ذراعى مىبندند كه نتواند حركت كند ، چرا كه او به خداوند بزرگ ايمان نمىآورد . سوره الحاقه : آيات 30 ـ 33.
[7] . موقعى بر آنها معلوم مىشود كه غلها و زنجيرها را در گردنشان بيندازند و آنها ر بكشند و بيندازند در حميم [ = آب جوشيده در شدت جوشش] پس از آن در آتش بيندازند. سوره مؤمن: آيه 72.
[8] . ر.ك: همين تفسير، ج4 ، ص91 ـ 94 .
آیه ٥ « وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَءِذا كُنّا تُراباً أَءِنّا ... »
- بازدید: 2637