36 «وَما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ »
ترجمه :
36. و متابعت نمىكنند اكثر اين كفار و مشركين مگر ظن و گمان را، و محققاً ظنْ انسان را بىنياز نمىكند از حق به مقدار خردلى كه بايد دست آورد. خدا عالم است به آنچه مىكنند.
تفسير :
[احكام علم و يقين وظن و شك و وهم و جهل در شرع]
«وَما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً». از براى انسان نسبت به وجود و عدم شيئى حالاتى است: علم، ظن، شك، جهل، وهم: اگر يقين به وجود شيئى داشته باشد و واقعاً وجود دارد علم است.
و اگر واقعاً وجود ندارد جهل مركب است از دو جهل: جاهل به واقع است و جاهل به جهل خود.
و اگر احتمال خلاف واقع را هم مىدهد، اگر ترجيح در يك طرف احتمال باشد ظن است و آن طرف مرجوح وهم است. و اگر ترجيح در هيچ طرفى نباشد شك است. و ظن در باب عقايد اصلاً اعتبار ندارد، زيرا علم و يقين و قطع لازم دارد به خصوص ظنونى كه منشأ آن فاسد باشد، مثل تقليد سابقين و آبا و اجداد. و اما ظن در فروع اگر دليل قطعى بر اعتبارش باشد حجت است، مثل ظنون اجتهاديه كه از ظواهر آيات و اخبار معتبره و امثال آنها به دست مىآيد بعد از فحص تام. و اما اگر مدرك يقينى ندارد با شك و وهم در يك درجه است و ظنون مشركين داراى سه عيب است:
اولاً، در عقايد و اصول دين بالاخص توحيد خردلى اعتبار ندارد. و ثانياً، مدرك و منشأ آن فاسد و عاطل است كه تقليد آبا و اهل ازمنه قبل است.
خلق را تقليدشان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد
و ثالثاً، ادله قطعيه و براهين عقليه و حسّيه و معجزات رسل، بلكه مسئله توحيد[كه] از بديهيات اوليه است، بر خلاف اين ظنون قائم است.
«إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»، مثلاً اگر كسى احتمال و ظن به نبودن سبعى يا لصّى[1] يا عدوى يا غرق و هدم و سمّى داشته باشد و مرتكب شد و هلاك شد «لا يلومَنّ إِلاّ نفسه»[2].
عقل هر ذى عقلى حكم مىكند كه محتمل الضرر را، چه ظن، چه شك، چه وهم بايد ترك كرد به خصوص ضرر آخرتى و عذاب ابدى.
«إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ»، «لا تَخْفى مِنْكُمْ خافِيَةٌ»[3]، «لا يَخْفى عَلَى اللّهِ مِنْهُمْ شَىْءٌ»[4] و غير اينها، و البته به عذاب كليه افعال خود معذب مىشوند.
----------------------------------------------------
[1] . سبع: حيوان درنده. لص: دزد.
[2] . جز خود، كس ديگرى را سرزنش نكند. اين جمله در روايات متعددى براى مواردى از جمله موارد زير به كار رفته است : اگر فردى با دست چرب ، شب را خوابيد و شيطان به او آسيبى رساند و يا اگر كسى در اول ماه با همسرش نزديكى كرد و داراى بچهاى ديوانه شد ، جز خود ، ديگرى را سرزنش نكند .
[3] . و هيچ امر مخفى كه در كمال ستر داشته باشيد براى خداى متعال مخفى نيست. سوره حاقه: آيه 18 .
[4] . چيزى از آنها بر خدا پوشيده نمىماند. سوره غافر: آيه 16 .
آیه ٣٦ « وَما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِى ... »
- بازدید: 2441