18 «وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِى السَّمواتِ وَلا فِى الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ »
ترجمه :
18. و عبادت مىكنند از غير خدا، اصنام و غير اصنام را، چيزهايى كه نه مىتوانند ضررى به آنها برسانند و نه نفعى به آنها ببخشند و مىگويند كه اين اصنام شفيعان ما هستند نزد خدا، كه هر معصيتى بكنيم گذشت مىكند به آنها. بفرما: آيا خدا را خبر مىدهيد به چيزى كه خدا نمىداند در آسمانها و نه در زمين، يعنى وجود ندارد، زيرا اگر وجود داشت البته خدا مىدانست. منزه است و متعالى است از آنچه شرك مىآورند.
تفسير :
«وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ» تعبير به «ما» فرمود كه شامل ذوى العقول و غير ذوى العقول از حيوانات و نباتات و جمادات شود از عبادت ملائكه و جن و انس و گاو و گوساله و اشجار و شمس و ستارهها و آتش و اصنام شود كه هيچكدام آنها به قدر خردلى نه ضررى و نه نفعى براى اينها ندارند.
«وَيَقُولُونَ هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّهِ» و اينها را وسايط فيض مىدانند كه از خدا مىگيرند و به ما مىرسانند: خلق مىكنند، رزق مىدهند، گناه مىبخشند، بلا دفع مىكنند، نعمت افاضه مىكنند، ما را به مقام قرب الهى مىرسانند.
[در معناى آگاهى نداشتن خدا]
«قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِى السَّمواتِ وَلا فِى الْأَرْضِ». در بابِ صفاتِ ذاتيه كماليه حق تبارك و تعالى كه عين ذات است و صفت زايده نيست گفتيم دو قسم است: صفات محضه و ذات اضافه. محضه طرف لازم ندارد، مثل حىّ، حق، وجوبِ وجودِ قديم و امثال اينها. و ذات اضافه آنكه متعلق لازم دارد، علمِ معلوم مىخواهد، زيرا امر[علم ]ربطى است بين عالم و معلوم، قدرت بين قادر و مقدور، بصير بين مبصِر بالكسر و مبصَر بالفتح و هكذا. و چون معلوم وجود ندارد اطلاق علم بر او نمىشود، از اين جهت مىفرمايد: «بِما لا يَعْلَمُ»، چون شريك از براى او نيست و محال است «فِى السَّمواتِ وَلا فِى الْأَرْضِ»لذا فرمود: «لا يَعْلَمُ» و به تعبير ديگر مىداند كه نيست، پس علم به عدم دارد نه علم به وجود.
«سُبْحانَهُ وَتَعالى»؛ خداوند منزه و مبرّاست از شرك، زيرا ذات مقدسش صرف الوجود است و در مقابل وجود، عدم و ماهيت است و ماهيت هم نيست
«الماهية من حيث هي هي ليست إلاّ هي و الماهية من حيث هي أن يكون ليس و لها من علّتها أن يكون ايس»[1].
«عَمّا يُشْرِكُونَ»، زيرا شرك ما به الامتياز و ما به الاشتراك لازم دارد و موجب تركيب و احتياج و نقص و عيب مىشود.
---------------------------------------------------
[1] . اگر خود ماهيت در نظر باشد جز خودش چيز ديگرى نيست و ماهيت به خودى خود و ذات ماهيت، نيست و نبود است و اگر علت ماهيت موجود شود ماهيت نيز موجود مىشود.
آیه ١٨ « وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ ... »
- بازدید: 1773