172 « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلِينَ»
ترجمه :
172. و ياد كن زمانى كه گرفت پروردگار از اولادان آدم از پشت آنها ذريّه آنها را و شاهد گرفت بر نفوس آنها كه آيا نيستم پروردگار شما؟ گفتند: بلى شهادت مىدهيم، اينكه مىگوييد روز قيامت كه ما محققاً بوديم از اين اقرار غافلين.
[ اختلاف حكما ، متكلمان و مفسران در تأويل و تفسير آيه ]
اين آيه شريفه از مشكلات آيات بلكه از متشابهات قرآنى است و تأويلات و تفسيرات حكما و متكلمين و مفسرين در اين آيه زياد است و نقل كلمات آنها و رد و ايراد هر يك بر ديگرى بسيار و از طور اين كتاب خارج. و اخبار وارده در اين باب كثير است در برهان 36 حديث از كافى كلينى و من لايحضره [ الفقيه ] صدوق[1] و امالى طوسى و سيد رضى و عياشى و غيرهم روايت كرده[2] و در مجمع البيان اين احاديث را رد كرده به دعوى اينكه اينها بين موقوفه يا مرفوعه است[3] و رد اينها بعد از اخذ از كتب معتبره و فوق حدّ تظافر من حيث السند بسيار مشكل است، بلى من حيث الدلاله مىتوان گفت از متشابهات اخبار است . و بالجمله ، اسلم اين است كه ردّ علم آن را به خدا و راسخون در علم نماييم چنانچه مىفرمايد: «وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاّ اللّهُ وَالرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ»[4] ، و اگر چيزى در اين مورد بگوييم به نحو احتمال است و اقرب به نظر نه به نحو جزم و يقين.
و خلاصه آنچه به نظر مىرسد اين است كه خداوند تبارك و تعالى ارواح بندگان را قبل از اجساد آفريد چنانچه مكرر تذكر دادهايم و اين ارواح در عوالمى سير دارند كه يكى در همين عالم تعلق به اجساد گرفته و مناط تكليف و ثواب و عقاب در اين عالم است و يكى به عالم مثال كه صور برزخيه و قالب مثالى صورت بدون ماده چنانچه گذشت بيان آن[5].
[ در كيفيت عالم ذرّ و اختلاف اقوال ]
و من جمله از اين عوالم عالم ذرّ است كه خداوند تمام ذريّه آدم را تا روز قيامت در صلب حضرت آدم قرار داد آنهم نه به نحو عرضى تا مورد بعض اشكالات شود و خلاف ظاهر آيه باشد، بلكه به نحو طولى مثلاً جناب عالى در صلب پدر و او در صلب جدّ و هكذا. پس به يك معنى همه در صلب آدم و به يك معنى هر يك در صلب پدر بلاواسطه خود و مىتوان همه را ذريه آدم گفت و نسبت مفرد داد چنانچه از قول شيطان مىفرمايد: «لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ»[6]. و مىتوان هر يك را ذريه ديگرى گفت و نسبت جمع داد چنانچه در اين آيه است و همچنين مىتوان گفت همه در ظهر آدم بودند و مىتوان گفت هر يك در ظهر ديگرى چنانچه در آيه تعبير به «ظُهُورِهِمْ»و «ذُرِّيَّتَهُمْ»فرموده. و علل طوليه هم همين نحو است ممكن است تمام را نسبت به علة العلل داد و ممكن است بگويى هر يك معلول علت خود است و به اين بيان بسيارى از اشكالات كه كردهاند حل مىشود.
و مطلب ديگر آنكه خداوندِ قادرِ متعال پس از اخراج اين ذُرّيات ، ارواح را كه از مجردات بودند هر يك را تعلق به يكى از اين ذرارى داد كه اين اولين تعلق ارواح بود، اينها داراى عقل و شعور و ادراك شدند چنانچه قبل از تعلق در همان عالم ارواح داراى عقل و شعور و ادراك بودند، بنابراين قابل خطاب و سؤل و جواب شدند.
و اشكال به اينكه اگر چنين بود بايد اقلاً بعض آنها متذكر آن عالم باشند نه به كلى غافل شوند، اينهم دفع مىشود به نقض به عالم ارواح كه جنودٌ مُجُنّده[7] بودند و تآلف [ = دوستى ] و تناكر [ = دشمنى ] داشتند و در اين عالم احدى خبر از آن عالم ندارد و خداوند به توسط انبيا و اوصيا خبر داده و همچنين در عالم قيامت كه مىفرمايد: «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللّهُ وَنَسُوهُ وَاللّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيدٌ»[8].
خداوند به واسطه نامههاى اعمال و شهادت اعضا و جوارح و ملائكه كتبه و انبيا و ائمّه اثبات مىفرمايد، در اين مورد هم، به شهادت قرآن بيان فرموده و در بعض اخبار دارد كه مجرد اقرار به توحيد نبوده بلكه اقرار به نبوت حضرت رسالت صلىاللهعليهوآلهو ولايت ائمّه اطهار عليهمالسلام هم گرفته شده[9].
هذا ما عندنا و اللّه بكل شىءٍ عليم.
و به اين بيان ممكن است دفع اشكالات وارده و جمع بين مفاد اخبار نمود و آن را در عهده علماى اعلام مىگذاريم و به شرح الفاظ آيه مىپردازيم . «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ» «اخذ» به معنى اخراج است.
«مِنْ بَنِى آدَمَ»؛ از خود حضرت آدم هم اخذ ميثاق شد لكن چون او ذريّه ديگرى نبود لذا از مورد آيه خارج است.
«مِنْ ظُهُورِهِمْ»، گفتيم هم نسبت به مفرد صحيح است هم نسبت به جمع. «ذريّتهم»؛ الى يوم القيامة هر يك را از ظهر پدران، «وَأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ» هر نفسى را شاهد گرفتيم براى خود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ»، چون داراى عقل و شعور شدند به واسطه تعلق ارواح آنها به آنها اقرار گرفت از آنها. «قالُوا»؛ اقرار كردند و گفتند: «بَلى شَهِدْنا»؛ بلى شهادت داديم.
[ عذر مشركان در قيامت ]
لكن فرداى قيامت مشركين دو نحوه اعتذار مىجويند : يكى آنكه مىگويند: «أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلِينَ»، خداوند خبر مىدهد كه فرداى قيامت چنين عذرى مىآورند، و كلمه «أنْ تَقوُلوا» متعلق به محذوف است؛ يعنى لكنّكم تقولوا. و لكن اين عذر پذيرفته نيست، زيرا خداوند به توسط قرآن به شما خبر داد كه چنين اقرارى كردهايد و مع ذلك در دنيا مشرك شديد، و ديگر عذر آنها اين است كه مىگويند[10].
-------------------------------------------------------
[1] . آنچه را مرحوم مؤلف ذكر كرده در من لا يحضره الفقيه نيافتيم ، بلكه در توحيد ، كتاب ديگر مرحوم صدوق يافت شد .
[2] . تفسير البرهان: ج3، ص235 ـ 237؛ كافى: ج2، ص7 ـ 13؛ توحيد صدوق : ص322، ح9؛ امالى طوسى: ص232، ح412؛ خصائص الأئمة: ص87 و تفسير عياشى: ج2، ص41 ـ 44 .
[3] . مجمع البيان: ج3، ص765 .
[4] . و حال آنكه علم به تفسير و تأويل قرآن را كسى ندارد جز خدا و كسانى كه راسخ در علم هستند. سوره آل عمران: آيه 7 .
[5] . ر . ك : همين تفسير : ج7 ، ص178 .
[6] . هرآينه مىگيرم و مىكشم ذريه او را به طرف دوزخ. سوره إسراء: آيه 62.
[7] . در حديث وارد شده كه «ارواح جنود مُجَنّده» اند. جنود مجنده بودن ارواح در حقيقت خبر دادن از ابتداى آفرينش ارواح و تقدّم ايجاد آنها بر اجساد است؛ يعنى ارواح در آغاز آفريده شدنشان همراه با انسجام و اختلاف خلق شدهاند و خداوند نيكبختى و شوربختى را در ارواح قرار داده است. ر.ك: مجمع البحرين، ماده «جند».
[8] . روزى كه خداوند متعال مبعوث مىفرمايد آنها را جميعاً، پس خبر مىدهد آنها را به آنچه عمل كردهاند كه تمام اعمال آنها را احصا و شماره فرموده و آنها فراموش كردهاند. خداوند متعال بر هر چيزى شاهد و گواه است. سوره مجادله: آيه 6 .
[9] . تفسير عياشى: ج2، ص44، ح114 ؛ مناقب آل ابى طالب : ج3 ، ص67 و اليقين : ص222 .
[10] . خداوند در آيه بعد آن عذر را بيان مىفرمايد .
آیه ١٧٢ « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ... »
- بازدید: 3124