147 « وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَلِقاءِ الاْخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
ترجمه :
147. و كسانى كه تكذيب نمودند به آيات ما و به ملاقات روز قيامت ، حَبْط شد و از بين رفت جميع اعمال آنها . آيا جزا داده مىشوند مگر به آنچه بودند عمل مىكردند ؟
تفسير :
«وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا» اگر مراد از « آيات » انبيا باشند تكذيب آنها به اين بود كه آنها را كذّاب و مفترى و مجنون و ساحر ناميدند . و اگر مراد معجزات صادره از آنها بود تكذيب آنها به اين بود كه آنها را حمل به سحر و جادو كردند . و اگر مراد فرمايشات آنها ، كه در آيات تورات و زبور و انجيل و فرقان بوده ، حمل بر خلاف حق نمودند . و بعيد نيست كه چون كلمه « آياتنا » جمع مضاف است شامل جميع آنها مىشود.
نكته:
مراد از تكذيب آيات اين نيست كه جميع آيات الهى را منكر شوند ولو يك آيه از آنها را تكذيب كنند مكذّب به آيات الهى شده ؛ مثلا يكى از انبيا يا اوصياى آنها را منكر شد يا يكى از معجزات صادره از آنها را حمل به سحر كرد يا منكر شد يا يكى از ضروريات دين را منكر شد مشمول اين آيه است.
[ اختلاف ديدگاه در مسئله معاد ]
«وَلِقاءِ الاْخِرَةِ» در مسئله معاد اهل ضلالت طوايفى هستند : يك طايفه اصلاً منكر معاد هستند و مىگويند : مَنْ مات فاتَ[1] ، كه در بسيارى از آيات قرآن اشاره به آنها شده . يك طايفه بسيار از حكما منحصر مىدانند به معاد روحانى . طايفه سوم بعض متكلمين كه اصلاً وجود مجرد قائل نيستند و غير از جسم و جسمانى چيزى را قبول ندارند جز ذات مقدس پروردگار ، [و] منحصر به معاد جسمانى مىدانند . طايفه چهارم شيخيه هستند كه مىگويند : روح تعلق مىگيرد به بدن هورقليايى[2] . طايفه پنجم بعضى حكما مىگويند : روح تعلق مىگيرد به قالب مثالى و صور برزخيه ، كه صورت بلا ماده باشد ؛ مثل ملا صدرا و اتباعش حتى از كلمات سبزوارى هم برمىآيد ولى جرئت اظهارش را نمىكند و مىگويد:
من قصّر المعاد في الجسماني
فهو كمن قصّر في الروحاني
[ معناى « حَبْط » و « موافات » ]
بعضى اصل معاد جسمانى و روحانى را منكر نيستند ولى پارهاى از ضروريات معاد را تأويل مىكنند ؛ مثل صراط و ميزان و امثال آنها ، تماماً مشمول اين جمله هستند . «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» مراد اين نيست كه اعمال آنها صحيحاً واقع شده سپس از بين مىرود ، بلكه مراد اين است كه اصلاً عمل آنها باطل و فاقد شرايط صحت بوده ، زيرا همين نحوى كه ايمان و اسلام شرط صحت كليه عبادات است موافات ، كه بقاى ايمان باشد ، آنهم شرط صحت است و اين لازم نمىآيد شرط متأخر ، تا مورد اشكال شود بلكه زوال ايمان ، ولو در آخر عمر ، كاشف از اين است كه عمل از ابتداى امر صحيح نبوده . «هَلْ يُجْزَوْنَ إلاّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» ولو صورت استفهام است ، لكن معنى اين است كه خداوند هر كسى را كه جزا مىدهد به واسطه عمل اوست : «إن خيراً فخيراً ، وإن شرّاً فشرّاً»[3].
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[4]. يعنى توقع اين نداشته باشند كه خداوند بدون تقصير كسى را عذاب كند.
-------------------------------------------------
[1] . هر كه مرد از دست رفت و نابود شد .
[2] . منسوب به هورقليا . غير مادى ؛ مثالى . فرهنگ بزرگ سخن : واژه « هورقليايى » .
[3] . اگر خير باشد پس خير پاداش مىبيند و اگر شر باشد پس شرّ مكافات مىبيند . كافى : ج2 ، ص294 ، ح5 ؛ عيون اخبار الرضا عليهالسلام : ج2 ، ص22 ، ح44 و بحار الأنوار : ج13 ، ص296 ، ح13 .
[4] . پس هر كه هم وزن ذرهاى كار نيك انجام دهد آن را مىبيند . و هر كه هموزن ذرهاى كار بد انجام دهد آن را خواهد ديد . سوره زلزله: آيات 7 ـ 8.
آیه ١٤٧ « وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَلِقاءِ الاْخِرَةِ حَبِطَتْ ... »
- بازدید: 1546