[ آغاز جزء نهم قرآن مجيد ]
88 « قالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنا قالَ أَ وَلَوْ كُنّا كارِهِينَ»
ترجمه :
88. گفتند جماعتى از كفار كه تكبر مىورزيدند از قوم شعيب به حضرتش خطاب كردند كه ، هرآينه ما تو را و كسانى كه ايمان آوردهاند با تو از شهر خودمان كه مسكن و مأواى شما بوده خارج مىكنيم ، مگر اينكه دست از كيش خود برداريد و برگرديد به كيش ما . فرمود شعيب : آيا و لو اينكه ما كراهت داشته باشيم ؟
مسئله:
« كَرْه » مقابل « طَوْع » است ، چنانچه در قرآن مىفرمايد: «طَوْعاً أَوْ كَرْهاً»[1] . طوع عملى است كه از روى ميل و رغبت انجام گيرد و از همين باب است اطاعت كه امتثال اوامر الهى باشد از روى شوق و ميل و رغبت. كره به معنى اشمئزاز و تنفر و بىميلى باشد . و اكراه آن است كه كسى را وادار و مجبور كنند بر عملى كه رغبت نداشته و كراهت دارد . و خداوند مىفرمايد: «لا إِكْراهَ فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ»[2] بعد از آية الكرسى .
تفسير :
«قالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ» « ملأ » به معنى جماعت ، يعنى جمعى از كفار آنهم نه توده مردم ، بلكه رؤا و امرا و سران قوم كه خود را با قدرت و شوكت و بزرگ مىشمردند اينها تهديد كردند حضرت شعيب و مؤنين به آن حضرت را ، كه حضرت شعيب دست از دعوت بردارد و مؤنين برگردند به همان كفر اولى و شرك و إلاّ تمام شماها را «لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا» ، اخراج بلد مىكنيم شما را كه ديگر مزاحم ما نباشيد . و گفتيم اطلاق قريه بر بلد بسيار داريم. «أَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنا» حضرت شعيب ، كه اصلاً داخل در ملت آنها نبود كه خارج شده باشد تا عود كند و برگردد . و مفسرين در اين باب به دست و پا افتادند و تصرف در معناى « عود » كردند با اينكه آنها توهم كرده بودند كه شعيب هم بَدْواً به كيش آنها ، العياذ [ باللّه ] ، كافر و مشرك بوده يا اينكه اين خطاب متوجه به مؤنين قوم بوده و چون شعيب هم داخل در مؤنين بوده خطاب جمعى كردند ، لكن تمام اينها بىمدرك است ، و ظاهر اين نحو به نظر مىرسد كه عود شعيب با عود مؤنين مختلف است : عود شعيب اين است كه چنانچه قبل از بعثت دعوت نمىكردى و كارى به كار ما نداشتى حال هم دست از دعوت بردار و ما را به خود واگذار كن و دخالت در كارهاى ما نداشته باش . و عود مؤنين اين است كه از اطراف شعيب بيرون شوند و به همان كيش اولى خود برگردند.
«قالَ أَ وَلَوْ كُنّا كارِهِينَ» چگونه ممكن است من دست از دعوت بردارم با مأموريتى كه از جانب خداوند دارم و چگونه ممكن است مؤنين بعد از آنى كه حق براى آنها مكشوف شده و بطلان كفر و شرك را يقين پيدا كردند ؟ البته ما در عود كمال كراهت را داريم و ممكن نيست دست بردار باشيم . و در موضوع اخراج بلد هم شما همچه قدرتى نداريد و خداوند چنين فرصتى به شما نخواهد داد.
----------------------------------------------
[1] . خواه يا ناخواه . سوره فصلت: آيه 11.
[2] . در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه به خوبى آشكار شده است . سوره بقره: آيه 256.
آیه ٨٨ « قالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ ... »
- بازدید: 1996