64 « فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِى الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوابِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ»
ترجمه :
64. پس قوم نوح تكذيب كردند نوح را پس ما نجات داديم او را و كسانى كه با او در كشتى بودند و غرق نموديم كسانى كه آيات ما را تكذيب نمودند ، زيرا آنها قومى بودند كه چشم قلب آنها كور بود و حقايق را درك نمىكردند.
[ چند اشكال و ردّ آنها ]
چند امر لازم است در اينجا تذكر دهيم:
امر اول:
بر زبان بعضى هست كه حضرت نوح ، العياذ [ باللّه ] ، نبىّ نقمت [ = بلاو سختى ] بوده و در حق قوم نفرين كرده كه در سوره نوح خداوند نقل مىفرمايد: «وَقالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيّاراً»[1]، به خلاف نبىّ اكرم صلىاللهعليهوآلهكه هر چه به او اذيت كردند عرض مىكرد : «اللهمّ اهدِ قومي فإنّهم لا يعلمون»[2] ، لكن اين اشتباه بزرگى است ، زيرا حضرت نوح عليهالسلام دائماً در حق قوم دعا مىكرد تا مادامى كه احتمال هدايت در آنها مىداد تا آنكه خداوند به او خبر داد كه اينها ايمان نمىآورند و ديگر در حق آنها دعا نكن و غم آنها را نداشته باش : «وَأُوحِىَ إِلى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ * وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَوَحْيِنا وَلا تُخاطِبْنِى فِى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»[3] . و حضرت رسالت هم در حق كسانى كه يقين داشت قابل هدايت نيستند نفرين مىكرد ، بلكه مقاتله مىفرمود و آنها را به درك واصل مىكرد . و اين وظيفه تمام انبيا بوده، در مقام هدايت بودند و بعد از يأس در مقام دفع بودند ، حتى حضرت نوح در مورد پسرش عرض كرد : «رَبِّ إِنَّ ابْنِى مِنْ أَهْلِى» جواب شنيد : «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» و فرمود: «فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[4].
امر دوم:
بعضى اشكال كردند كه در ميان قوم اطفال صغار بىتقصير بودند وجه اهلاك آنها چه بود ؟
جواب: اولاً ، در خبر از حضرت صادق عليهالسلام است كه چهل سال قوم نوح زنهاى آنها عقيم شدند و در ميان آنها كوچكتر از چهل سال نبود . [ رجوع كنيد : ] مجمع و برهان[5] .
و ثانياً ، اهلاك اطفال يك نوع تفضلى بود در حق آنها ، بعد از آنى كه خدا بفرمايد به كلمه « لن » تأبيدى[6] كه «لَنْ يُؤمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ» و حضرت نوح عرض كند : «لا يَلِدُوا إلاّ فاجِراً كَفّاراً» پس هلاك شوند و از عذاب قيامت نجات يابند كه مسلّماً اطفال كفار معذب نمىشوند ، نوع تفضل است ، چنانچه غلامى كه حضرت خضر كشت از اين باب بود.
امر سوم:
در خبر داريم كه قوم نوح بسيار اذيت به نوح مىكردند :
« فيضربونه حتى تسيل مسامعه دماً ، و حتى لا يعقل شيئاً ممّا يُصنع به فيُرمى به في بيت أو على باب داره مَغشيّاً عليه »[7].
تفسير :
«فَكَذَّبُوهُ» ؛ هر چه مىفرمود انكار مىكردند : انكار رسالت و انكار توحيد و انكار احكام الهى «فَأَنْجَيْناهُ» خداوند او را از چنگال كفار و اذيتهايى كه به او مىكردند نجات بخشيد «وَالَّذِينَ مَعَهُ» از مؤنين به نوح ـ كه آنها هم مورد اذيت كفار بودند بلكه در نظر كفار اينها را « اراذل » تعبير مىكردند
و مىگفتند : اگر اينها را طرد كنى و از خود دور كنى ما ايمان مىآوريم : «وَمانَراكَ اتَّبَعَكَ إلاّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا»[8] ـ آنها هم نجات پيدا كردند «فِى الْفُلْكِ» كه اينها را با چند جفت از حيوانات در كشتى نشانيد : «قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ»[9] . و گذشت كه كشتى را در مدت دويست سال ساختمان كرد و شايد در اين طول مدت متنبه شوند و ايمان آورند.
«وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا» و معجزات صادره از آن حضرت را حمل به سحر مىكردند و بلاهايى كه به آنها مىرسيد از قحطى و خشكسالى و عقيم شدن زنها و غيره حمل بر اتفاق مىكردند به طورى غرق شدند كه گفتند آبتا پانزده ذراع از سر كوهها بالا زد و كره زمين به كلى مستور شد و فقط كره آب بود ديگر نه عمارتى باقى ماند و نه اشجارى و نه اندوخته آنها.
«إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ» « عمين » از ماده « عمى » به معنى كورى است . و مراد ، كورى قلب و باطن است ، كه چشم روح انسانى ، عقل است و عقل ، «ما عُبِدَ به الرحمن ، واكتُسِبَ به الجِنان»[10] است ، چنانچه گذشت . و در كسانى كه قابل هدايت نيستند چشم قلب خود را كور كرده ديگر كور ، بصير نخواهد شد . بلى ، كسانى كه قابل هدايت باشند چشم قلب را دارا هستند ، ولى در ظلمت و تاريكى جهل گرفتار هستند ممكن است چراغ علم را بر آنها روشن كرد و از ظلمت نجات يابند.
گليم بخت كسى را كه بافتند سياه
به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد
------------------------------------------------------
[1] . و گفت نوح : پروردگار من ! وانگذار بر روى زمين از كافرين كسى را ، يعنى احدى از آنها باقى نباشد . سوره نوح: آيه 26.
[2] . خدايا ! قومم را هدايت كن ، زيرا آنان نمىدانند . مجمع البيان: ج4، ص668 و بحار الأنوار: ج11، ص298.
[3] . و وحى شد به نوح محققاً اين است كه هرگز كسى از قوم تو ايمان نمىآورد مگر كسانى كه قبلاً ايمان آورده بودند پس غمگين و اندوهناك مباش ، به آنچه كه هستند عمل مىكنند و به جا مىآورند . و بساز كشتى را به دستور و نگاه ما و وحى ما و درخواست مكن از ما در حق كسانى كه ظلم كردند ، محققاً تمام آنها غرق [ = هلاك ] مىشوند . سوره هود : آيات 36 ـ 37 .
[4] . سوره هود: آيه 46.
[5] . مجمع البيان : ج4 ، ص670 ؛ تفسير البرهان : ج4 ، ص101 ، ح4 و علل الشرائع : ج1 ، ص43 ، ح1 ، باب23 .
[6] . لَنْ از حروفى است كه مضارع را منصوب مىكند و معناى آن را به نفى ابدى و دايمى تبديل مىگرداند .
[7] . پس حضرت نوح را مىزدند به گونهاى كه خون از گوشهايش بيرون مىزد و از بلايى كه به سرش مىآوردند آگاه نمىشد ، پس او را در خانهاى يا جلو در خانهاش بيهوش مىانداختند . مجمع البيان : ج4 ، ص670 و بحار الأنوار : ج11 ، ص299 .
[8] . نمىبينيم تو را كسى متابعت تو را كرده باشد مگر كسانى كه آنها از آدمهاى پست و رذلِ ما محسوب مىشوند . سوره هود: آيه 27.
[9] . گفتيم [ به حضرت نوح ] كه حمل كن و سوار كشتى از هر نوع حيوانى ، يك جفت نر و ماده . همان : آيه 40.
[10] . [ عقل ] آن چيزى است كه با آن [ خداى ] رحمان پرستيده مىشود و بهشتها به دست مىآيد اگر به كسر جيم « جِنان » بخوانيم جمع جنّت است و اگر به فتح جيم بخوانيم ، يعنى قلب و با آن عقل ، قلب [ سليم ] به دست مىآيد . المحاسن : ج1 ، ص310 ، ح613 ؛ كافى : ج1 ، ص11 ، ح3 ؛ معانى الاخبار : ص240 ، ح1 و بحار الأنوار : ج1 ، ص116 ، ح8 .
آیه ٦٤ « فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِى الْفُلْكِ ... »
- بازدید: 2786