62 «ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ»
ترجمه :
62. پس ملائكه قابض ارواح رد میكنند آنها را به سوی خداوند مولا و صاحب اختيار آنها، كه حق تبارك و تعالی باشد. آگاه باشيد كه از برای او ، تبارك و تعالی ، حكم است و او سريع ترين حساب كنندگان است.
[ بيان قالب مثالی و صور برزخی و مثل افلاطونی ]
«ثُمَّ رُدُّوا» «ردّوا» فعل مجهول است ؛ يعنی برگردانيده میشوند. و فاعل « ردّوا » ملائكه ، كه موكّل قبض روح بودند ، هستند. و اين جمله منافات ندارد كه ارواح پس از مردن تعلق میگيرد به قالب مثالی ، كه صور برزخيه باشند كه واسطه بين صور جسمانيه دنيويه و صور جسمانيه اخرويه هستند كه «صورت بلاماده» باشند. و در لسان حكما تعبير به مُثُل افلاطونيه میكنند ، زيرا در عالم برزخ اين ارواح متعلقه به اين صور، سپرده به همان ملائكه قابضين ارواح هستند. و اينها دو دسته اند : ملائكه رحمت كه ارواح مؤمنين و صلحا به آنها سپرده شود و در بهشت عالم برزخ متنعم به نعم برزخيه هستند. و ملائكه عذاب كه ارواح كفار و فسّاق به آنها سپرده شده و در جهنم عالم برزخ معذّب به عذاب های برزخيه اند. و ممكن است دسته سوم باشند كه آنها را مهمل گذارند ؛ مثل قُصّار [= قاصران] از كفار و مجانين و اطفال كفار. و معنای «ردّالی اللّه» همان معنای «إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»است ؛ يعنی سلب كليه حيثيات و اختيارات از كليه میشود و فقط حكم حكم الهی است؛ «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّهِِ الْواحِدِ الْقَهّارِ»[1].
[ مراتب ولايت ]
«مَوْلاهُمُ الْحَقِّ» ولايت كليه ذاتيه اختصاص به او دارد و احدی بر احدی روز قيامت ولايت ندارد. بلی ، مانعی ندارد كه خداوند اختيارات تامه دهد به بعض مقربان درگاهش ؛ مثل اختيار به مالك ، خازن جهنم و رضوان ، خازن جنّت و مثل اختيار كليه اهل جنّت و نار به محمد و آل عليهم السلام ، كه عبارت از مقام محمود است. و يكی از شئون مقام محمود مقام شفاعت و خصومت است. لذا يكی از القاب اميرالمؤمنين عليه السلام« قسيم الجنة و النار » است[2] ؛ «وإيابُ الخَلْقِ إليكم ، وحِسابُهم عليكم»[3].
و حق يكی از اسامی الهی است كه گفتند از برای خداوند سه اسم است: «اللّه» ، اشاره به ذات مستجمع جميع كمالات و منزه از جميع عيوب و نواقص.
و «هو» ، اشاره به مقام غيب الغيوبی. و «حق» ، اشاره به مقام واجب الوجودی. و بقيه اسما ، اسمای صفات و افعال است. و تعبير به «حق» در اين جمله شايد اشاره به اين باشد كه به حق حكم میفرمايد ؛ چيزی از تفضلات خود در حق مطيع كسر [= كم] نمی گذارد و چيزی زايد بر استحقاق در حق عاصی عذاب نمیكند و به مقدار ذره ظلم به احدی روا ندارد ؛ «إِنَّ اللّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»[4].
«أَلا لَهُ الْحُكْمُ» احدی نسبت به احدی حكومت ندارد ، حاكم در قيامت خداست و بس ، اختصاص به ذات مقدس او دارد.
«وَهُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ». «لا يشغله شأن عن شأن»[5]. همان نحوی كه در آنِ واحد روزی به تمام مرزوقين میرساند و حيات به جميع موجودات میبخشد، در آنِ واحد به حساب جميع رسيدگی میفرمايد. و طول قيامت نه برای حساب است ، بلكه يك نوع عقوبت است كه فرمودند :
«[إنّ] للقيامة خمسين موقفاً كلّ موقف مقام ألف سنة»، ثمّ تلا هذه الآية الشريفة : «فِی يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[6]. منسوب به حضرت صادق عليه السلام است.
/_@_//_@_//_@_//_@_//_@_//_@_//_@_//_@_//_@_/
[1] . از برای كيست ملك روز قيامت ؟ مختصّ به خداوند يگانه قهّار است. سوره غافر: آيه 16.
[2] . معانی الاخبار : ص206 ؛ و بحار الأنوار : ج37 ، ص254 ، ح1.
[3] . رجوع مردم به سوی شماست و حساب آنان بر عهده شما. بخشی از زيارت جامعه است :ر.ك : عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج2 ، ص306 ، ضمن ح1 ، با اندكی اختلاف و بحار الأنوار : ج99 ، ص129 ، ضمن ح4 .
[4] . خداوند به مقدار سنگينی ذرّه ای ظلم نمیكند. سوره نساء : آيه 40 .
[5] . هيچ امری او را از امر ديگر باز نمیدارد. مصباح المتهجد : ص221 ؛ مهج الدعوات : ص135 و بحار الأنوار : ج92 ، ص391 ، ح30 .
[6] . قيامت پنجاه ايستگاه دارد كه زمان هر ايستگاهی ، هزار سال است. بعد اين آيه شريفه را تلاوت فرمود : «در روزی كه مقدارش پنجاه هزار سال است» . كافی : ج8 ، ص143 ، ح108 ؛ امالی مفيد : ص274 ، ح1 و وسائل الشيعة : ج16 ، ص95 ، ح2 .