51 «وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلی رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاشَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»
ترجمه :
51. و انذار كن به اين قرآن كسانی كه میترسند اينكه محشور شوند به سوی پروردگار خود روزی كه هيچ وليّی ندارند سوای خدا كه بتواند جلوگيری از عذاب كند و شفيعی كه بتواند توسط كند كه خداوند او را عفو فرمايد. سزاوار است كه به اين انذار تقوا پيدا كند.
تفسير :
«وَأَنْذِرْ بِهِ» «انذار» مقابل تبشير است و بزرگ ترين وظايف انبيا و اوصيا و علمای دين است. و انذار و تبشير با هم قرين است.
[ تشبيه دنيا به بهشت و جهنم ]
مثال: اگر كسی داری ابتياع نمود[1] و فقط وضعيات اين دار را مشاهده كرد از عمارات و سعه [= وسعت] دار و نقش و نگار و خبر از زير زمين ندارد. كسی كه مطلع به خصوصيات اين دار است و از همه جای او خبر دارد بيايد نزد مشتری و بگويد در زير اين دار در محل مخصوصی گنجی است مملو از جواهر و طلا آلات و در اطراف اين گنج افعی وجود دارد ، اين اخبارش به وجود گنج بشارت است و به وجود افعی انذار است. و اگر اين مشترىِ دار، اين شخص مخبر را كذّاب و مفتری میداند، نه در مقام تحصيل گنج بر می آيد و نه در مقام دفع افعی . و اما اگر او را صادق مصدَّق میداند كمال جديت را میكند برای به دست آوردن گنج به هر وسيله كه متمكن باشد و برای دفع شرّ اين افعی به هر نوعی كه پيشرفت شود.
اين دنيا ، دار است و كسانی كه در اين دنيا می آيند مشتری هستند و ابتياع نموده اند و فقط از ظاهر آن مطلع میشوند از مال و جاه و عزّت و رياست و مشتهيات نفسانی از مأكولات و مشروبات و ملبوسات و منكوحات آن و خبر از باطن اين دنيا ندارند. خداوند انبيا را فرستاد كه از باطن اين دنيا خبر دارند و به اهل دنيا خبر دهند كه در باطن اين دنيا گنجی است نام آن بهشت است، مملوّ از جواهرات و افعی است نام آن جهنم است ، دارای زهر قتّال. خبر از وجود بهشت بشارت است و از وجود جهنم انذار است. و اهل دنيا اگر انبيا را كذّاب میدانند ابداً نه در مقام تحصيل بهشت بر می آيند و نه در مقام دفع جهنم. و اما اگر آنها را صادق مصدَّق میدانند و به آنها ايمان دارند كمال كوشش را میكنند برای تحصيل بهشت و وسايل تحصيلش اعمال صالحه است. و منتهای جديت را مینمايند برای دفع افعی (جهنم) و طريقه دفعش ترك معاصی است.
و از اين مثال به خوبی واضح میشود كسانی كه در اعمال صالحه كوتاهی میكنند و از معاصی پروا ندارند ، پيغمبر و ائمّه و علما را صادق و مصدَّق نمیدانند ، بلكه كذّاب و دروغگو میخوانند. و مؤمنين به آنها ، هم در اعمال صالحه جديت میكنند و هم در ترك معاصی كمال اهميت را میدهند كه عبارت از تقوا باشد. لذا میفرمايد: «الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلی رَبِّهِمْ» كه عبارت از ايمان به قيامت باشد كه از تصديق به نبی صلی الله عليه و آله پيدا شده كه مفاد «إِنّا للّهِِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[2] است. و شرح آن گذشت[3] ، زيرا خوف صفت قلبی است كه از روی ايمان و يقين پيدا میشود.
و مرجع ضمير «به» در «أَنْذِرْ بِهِ» بعضی گفتند قرآن است و بعضی گفتند اللّه است ، لكن تحقيق اين است كه مرجع ، «ما» در «مَا يُوحَی إِلَىَّ » است كه در آيه قبل ذكر شده.
«لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ» ، چون در قيامت كليه اختيارات از كليه افراد سلب میشود ؛ «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّهِِ الْواحِدِ الْقَهّارِ»[4]، «وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ للّهِِ»[5].
«وَلا شَفِيعٌ» ، بعضی به اين جمله استدلال كردند بر انكار مسئله شفاعت و آيات ديگر. و ما در كلم الطيب ادله شفاعت و اقوال در آن و آيات و اخبار وارده در آن را ذكر كرديم و گفتيم تا ايمان و رضای حق و اذن خداوند و اجازه باری [= آفريدگار] و قبول شفاعت حضرت پروردگار نباشد ، احدی قدرت ندارد شفاعت كند. و به اين نحو جمع بين آيات و اخبار نموديم[6].
«لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» ؛ يعنی شايسته است كسی كه نبی را صادق مصدَّق میداند و ايمان به قيامت داشته باشد و ولىّ و شفيعی جز خدا نباشد از مخالفت او پرهيزكار باشد[7].
\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\\_*_\
[1] . يعنی خانه ای خريد.
[2] . همانا ما برای خدا هستيم و به سوی او بازگشت می كنيم. سوره بقره: آيه 156.
[3] . ر.ك : همين تفسير، ج3 ، ص196.
[4] . از برای كيست ملك روز قيامت، مختص به خداوند يگانه قهّار است. سوره غافر: آيه 16.
[5] . و امر در اين روز منحصر به خدای متعال است. سوره انفطار: آيه 19.
[6] . ر.ك : الكلم الطيب ، ص 808 ـ 816.
[7] . تنبيه: در آيات شريفه قرآن در بعض موارد سعادت را منوط به ايمان و عمل صالح فرموده، و در بعض ديگر به ايمان و تقوا، و نكته فرق اين است كه در مقام رجا ايمان و عمل صالح ذكر شده ؛ مثل «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً» كهف آيه 110 ، و در باب خوف تقوا اعتبار شده؛مثل همين آيه شريفه و آيات ديگر. منه غفر له.