44 «فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَىْءٍ حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»
ترجمه :
44. پس چون فراموش كردند آنچه را به آنها تذكر داده شد به آن چيز، باز مى كنيم بر آنها درهاى هر چيزى را تا زمانى كه فرحناك شدند به آنچه به آنها داده شده به ناگاه آنها را مى گيريم پس در اينگاه مأيوس مى شوند از نجات.
[ امتحان بندگان با نعمتهاى دنيايى ]
كليه نِعَمِ دنيوى از مال و جاه و قدرت و صحت و غيرها ممكن است تفضل و نعمت باشد و ممكن است بلا و نقمت باشد. و علامت و نشانه اينكه از كدام قسمت است ، اگر صرف دين و آخرت و راه هاى الهيه شد و مانع نشد از وظايف دينى ، بلكه مؤد آنها شد از قسمت اول است. و اگر صرف معاصى و ظلم شد و موجب طغيان و تعدى گرديد و مانع از انجام وظايف دينى گرديد ، بلكه باعث زيادتى در كفر و عصيان گرديد از قسمت ثانى است و هر دو قسمت امتحان بنده است و آيات و اخبار و عقل بر اين مطلب شاهد است كه از آن جمله همين آيه است و آيه شريفه «وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لأِنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»[1]، و آيه «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»[2]، و غير اينها در اين قسمت.
و در قسمت اول ، «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ»[3]، و بسيارى از آيات ديگر ، مثل «إِلاّ قَوْمَ يُونُسَ لَمّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْىِ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ»[4]، و از اخبار در كافى در باب شكر از عمر بن يزيد كه گفت:
قلت لأبي عبداللّه عليه السلام إنّي سألت اللّه عزّ و جلّ أن يرزقني مالاً فرزقني، و إنّي سألت اللّه أن يرزقني ولداً فرزقني ولداً، و سألته أن يرزقني داراً فرزقني، و قد خفت أن يكون ذلك استدراجاً، فقال عليه السلام: «أما و اللّهِ مع الحمد فلا»[5].
و اخبارى كه در مدح دنياى بلاغ و ذمّ دنياى ملعونه وارد شده[6]. و عقل هم اين موضوع را درك مى كند كه اگر دنيا وسيله آخرت و سعادت شد بهترين چيزهاست و اگر مورث شقاوت و هلاكت شد بدترين چيزهاست. لذا مى فرمايد: «فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ». نسيان در اينجا نه به معنى فراموشى است كه رافع تكليف است و يكى از تسعه است كه در حديث رفع است:
« رفع عن اُمّتي تسعة... السهو و النسيان...» الحديث[7] ، بلكه به معنى بى اعتنايى و بى اهميتى و به زبان معروف گوشْ كرى است ، چنانچه در آيه شريفه است : «نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ»[8] . و مراد از «ما ذُكِّرُوا» فرمايشات انبيا و دعوت آنها به توحيد و تصديق آنها به رسالت و اطاعت آنها و ترك مخالفت آنهاست.
«فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَىْءٍ» اشاره به وفور نعمت از آسمان و زمين بر آنها از زيادى مال و منال و اولاد و حبوبات و فواكه و عِدّه [= جمعيت و تعداد افراد] و عُدّه [= تجهيزات] و جاه و غيرها كه خداوند به آنها مى دهد كه هر مقدار بتوانند در معاصى طغيان و سركشى كنند.
«حَتّى إِذا فَرِحُوا»حتى اينكه خود را از نيكان مى دانند و افتخار مى كنند و تكبر مى ورزند و اهل ايمان و تقوا را خوار و خفيف و آنها را سركوب مى كنند و بنده خود مى شمارند ، چنانچه يزيد تمسك به آيه «قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ»مى كند و خود را عزيز و حسين عليه السلام را ذليل مى شمارد ؛ غافل از اينكه فرعون و نمرود و شداد و صد هزار ديگر از كفار و ظلمه ، عزّت آنها به مراتب فوق عزت يزيد بوده و انبيا كه در شكنجه آنها افتادند : بعضى را كشتند يا با ارّه دو نيم كردند يا سر بريدند يا سوزانيدند يا زنده زير خاك كردند، آنها ذليل بودند؛ «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[9]. «بِما أُوتُوا» از دولت و مكنت و رياست و لشكر و قوا و امثال اينها.
«أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً» به عذاب الهى از صيحه و صاعقه و غرق و خسف و غير اينها. «فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» بيچاره مى شوند و آنچه در دست داشتند از آنها گرفته مى شود و هلاك مى شوند و به عذاب ابدى در جهنم مى سوزند و مى سازند.
/=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=//=/
[1] . و گمان نكنند كسانى كه كافر شدند اينكه ما آنها را مهلت داديم به نفع آنهاست ، بلكه موجب زيادتى معاصى آنهاست و براى آنهاست عذاب خوار كننده. سوره آل عمران: آيه 178.
[2] . به زودى درجه درجه مى بريم از آن راهى كه نمى دانند. سوره اعراف: آيه 182.
[3] . و اگر محققاً اهل شهرستانها و آبادى ها ايمان آورده بودند و تقوا داشتند ما هم براى آنها باز كرده بوديم بركات از آسمان و زمين را. سوره اعراف: آيه 96.
[4] . مگر قوم يونس چون ايمان آوردند برداشتيم و برطرف كرديم از آنها عذاب خوار كننده در حيات دنيوى ، و آنها را به نعم خود متمتع ساختيم. سوره يونس: آيه 98.
[5] . به امام صادق عليه السلام عرض كردم : من از خداى ، عزّوجلّ ، درخواست كردم كه به من مال بدهد پس روزى ام كرد. از او خواستم كه فرزندى بدهد پس فرزندى داده ، از او درخواست كردم خانه اى بدهد پس روزى ام كرد. و مى ترسم كه اينها استدراج [زمينه تدريجى عذاب] باشد. پس فرمود : اما به خدا قسم! اگر با سپاس الهى همراه باشد، استدراج نيست. كافى : ج2 ، ص97 ، ح17 و بحار الأنوار : ج68 ، ص32 ، ذيل ح12.
[6] . ر.ك : بحار الأنوار : ج70 ، ص1 ، ب122 حب الدنيا و ذمها ... .
[7] . از امّت من نه چيز برداشته شده است : ... غفلت و فراموشى ... الخصال : ص455 ، ح9 ؛ وسائل الشيعة : ج15 ، ص369 ، ح1 و بحار الأنوار : ج5 ، ص303 ، ح14 .
[8] . خدا را فراموش كردند ، پس خداوند هم آنها را فراموش مى فرمايد . سوره توبه: آيه 67.
[9] . و زود باشد كه بدانند كسانى كه ظلم كردند به چه بازگشتى بازگشت مى كنند. سوره شعراء: آيه 227.