72 « لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِى إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّى وَ رَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُالنّارُ وَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ»
ترجمه :
72. هر آينه به تحقيق كافر شدند كسانى كه گفتند خداوندِ عالم اوست مسيح پسر مريم و حال آنكه مسيح به آنها فرمود: اى بنى اسرائيل! عبادت كنيد خدا را كه پروردگار من و شماست و چنين است كسى كه شرك به خدا آورد، محققاً حرام فرموده خداوند بر او بهشت را و جايگاه او آتش است، و نيست از براى ظالمين انصار و ياورانى.
تفسير :
در كلم الطيب شرح حال نصارا و عقايد آنها و شرح حال مسيح كه از كتب خود نقل مى كنند مخصوصاً از چهار انجيل نوشته شده، مراجعه فرماييد[1] و ما در اينجا به مقدار مناسبت با شرح آيه شريفه اشاره مى كنيم.
[ پنج وجه براى كفر نصارا ]
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ» ، كفر نصارا از جهات بسيار است:
1 . قائل به تجسم هستند چنانچه يهود و فرقه مجسمه از مسلمين قائلند كه خدا جسم است، مكان دارد، نزول و هبوط دارد، دست دارد، بر تخت نشسته ، فرداى قيامت مؤمنين او را مى بينند و از اين قبيل مزخرفات ديگر.
2 . اينكه حلول كرد و داخل شد در رحم مريم.
3 . اينكه مسيح را گاهى مى گويند خداست، گاهى پسر خداست، گاهى پسر انسان، چنانچه اناجيل آنها بر اين مزخرفات ناطق است.
4 . قائل به تثليث : اَب، اِبن، روح القدس هستند.
5 . هر سه يكى است و يكى سه است و غير اينها .
[ كلام بهائى و نراقى و عقيلى درباره اصول مذهب نصارا ]
مرحوم شيخ بهائى در كشكول ، نراقى در سيف الاُمة، سيد اسماعيل[2] در كفايه مى فرمايند اصول مذهب نصارا بر چهارده امر است:
1 . خدا يكى است.
2 . خدا پدر است.
3 . خداى پدر پسر است.
4 . پدر و پسر روح القدس است.
5 . او مربى و خالق است.
6 . آنكه شافع است ؛ يعنى عيسى رفت جهنم به عوض امت كه گفتند :
« فدانا من لعنة الناموس » و مراد از ناموس تورات است.
7 . او متجلى است ؛ يعنى خود را نشان مى دهد.
8 . خدا به توسط روح القدس داخل رحم مريم شد.
9 . از رحم او به دنيا آمد.
10 . به دار رفت و كشته شد و به خاك رفت.
11 . بعد از خاك رفتن ، جهنم رفت و انبيا و مؤمنين كه شيطان آنها را در جهنم حبس كرده بود نجات داد و بيرون آورد.
12 . پس از نجات آنها به دنيا آمد و زنده شد.
13 . پنجاه روز در دنيا بود و رفت در آسمان در طرف راست پدر نشست.
14 . مى آيد در بيابان شام و بهشتى ها را به بهشت و جهنمى ها را به جهنم مى برد[3] .
ملاحظه كنيد تناقضات اين جمله ها را و كفريات آنها را.
«وَ قالَ الْمَسِيحُ يا بَنِى إِسْرائِيلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّى وَ رَبَّكُمْ» « عبادت » مختص به ذات اقدس ربوبى است كه مفاد كلمه طيبه «لا اِله اِلاّ اللّه» است و اولين كلمه كه جميع انبيا از آدم تا خاتم مأمور به دعوت بودند همين كلمه بود و نصارا بلكه تمام مليين عالم مخالف با همين كلمه هستند و شرك آنها شرك عبادتى است .
و اما شرك ذاتى كه تعدد واجب الوجود باشد احدى قائل نيست و تمام معترف به وحدت واجب الوجود هستند، مگر «طبيعى» كه اصلاً منكر وجود واجب است و فقط شبهه ابن كمونه[4] كه احتمال تعدد داده، حتى مجوس كه قائل به يزدان و اهرمن هستند شرك افعالى است كه خالق خيرات و شرور را متعدد مى دانند ، حتى قائلين به صفات زايده ، شرك صفاتى قائلند.
«إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ»، به شرك عبادتى «فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ» ، زيرا «مشرك» قابليت مغفرت ندارد؛ «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»[5].
«وَ مَأْواهُ النّارُ»، و آيات در عقوبت شرك بسيار است و ظلمى بالاتر از شرك نيست؛ «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[6] .
لذا مى فرمايد: «وَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ» ؛ گمان نكنيد كه مسيح شما را شفاعت كند يا فداى شما شود از لعنت ناموس، زيرا مشرك هستيد و ظالم، و انصارى براى ظالمين نيست. و اين جمله ولو كلام مسيح است و خطاب به بنى اسرائيل ، الاّ اينكه جمع محلاّ به الف و لام افاده عموم دارد و هيچ ظالمى مورد عنايت و شفاعت نخواهد شد.
*************************************************
[1] . الكلم الطيب: ص 284 ـ 301.
[2] . او سيد اسماعيل بن احمد العلوى العقيلى النورى الطبرسى ، نويسنده كفاية الموحدين فى عقايد الدين است .
[3] . مجمع البيان : ج3 ، ص353 و تفسير الميزان : ج6 ، ص70 با اندكى تفاوت .
[4] . مختصرى از شرح حال وى در همين تفسير ، ج2 ، ص243 آمده است .
[5] . مسلّماً خدا ، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمى بخشايد . سوره نساء: آيه 48.
[6] . محققاً شرك هر آينه ظلم عظيمى است . سوره لقمان: آيه 13.