71 « وَ حَسِبُوا أَلاّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ»
ترجمه :
71. و گمان كردند اين تكذيب و قتل انبيا فتنه و فسادى و ابتلا و عذابى براى آنها نيست، پس كور شد چشم قلب آنها حق را نمى ديدند و كر شد گوش قلب آنها مواعظ و نصايح انبيا را نمى شنيدند، سپس بعد از اينكه بيدار و هوشيار شدند و گرفتار بلاها و دچار محنت ها شدند توبه كردند، خداوند توبه آنها را قبول فرمود، سپس بسيارى از آنها به همان كورى و كرى اولى برگشتند و خداوند بيناست به آنچه مى كنند.
تفسير :
[ تقسيم افعال به سه دسته ]
«وَ حَسِبُوا أَلاّ تَكُونَ فِتْنَةٌ» . گفتند افعال بر سه قسم است: يك قسم افعالى است كه ثبات و تحقق و استقرار دارد ؛ مثل علم، يقين، تبين. جمله مفعولِ آنها ، به «أنّ» مثقله كه دلالت بر تحقق دارد ، گفته مى شود؛ مثل «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ»[1]، و«أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ يَرى»[2].
قسم دوم افعالى است كه استقرار و ثباتى ندارد ؛ مثل طمع، خوف، رجا به «أنْ» مخففه تعبير مى شود، مثل «والَّذِى أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِى خَطِيئَتِى»[3]، و «تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ»[4]، و «فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً»[5].
قسم سوم اينكه تاب هر دو را دارد : استقرار و عدم استقرار ، مثل ظنّ ، زَعَم، حسبان. گاهى كه به معنى تحقق و استقرار باشد به [أنَّ] مثقله ، گفته مى شود و اگر به معنى عدم استقرار باشد به [أنْ] مخففه. لكن اين كلام تمام نيست و شعر بلا ضروره[6] و موارد نقض بسيار دارد، مثل «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى»[7] ، جواب دادند كه اين [مورد] به واسطه توسط «سين» است، باز نقض شد به آيه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلاْءِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»[8]، كه واسطه ندارد جواب دادند كه «لَيْسَ»فعل نيست حقيقةً.
و تحقيق كلام اين است كه تمام اينها بى وجه است و تخرص به غيب، بلكه اگر مدخول آن جمله اسميه باشد بايد مثقله آورد، و اگر جمله فعليه باشد «ان» ناصبه مخففه كه جمله را به تأويل مصدر برد؛ أي حسبوا عدم كون عملهم فتنة.
و مراد از «فتنه» عمل زشت و قبيح و فاسد است، نظير آيه شريفه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»[9]، و آيه شريفه «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[10].
«فَعَمُوا وَ صَمُّوا» ، همين نحو كه بدن چشم و گوش دارد و بسا كور مى شود و در چاه ضلالت مى افتد ، يا كر مى شود و كلمات را استماع نمى كند ، همين نحو چشمِ قلب كور مى شود و حق را نمى بيند و گوشِ قلب كر مى شود و مواعظ را درك نمى كند ، چنانچه در آيه شريفه مى فرمايد: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»[11] .
«ثُمَّ تابَ اللّهُ عَلَيْهِمْ» ؛ يعنى پشيمان شدند و «توبه» كردند و خداوند قبول توبه فرمود. و اين البته در ادوار مختلفه بوده ، چون يهود چنانچه كتب خود آنها شهادت مى دهد حالات بوقلمون داشتند ، يك زمان به قدرى در شرك و كفر فرو مى رفتند كه اسمى از تورات و موسى نبوده و گاهى سلطان مؤمنين پيدا مى شده و به فكر دين مى افتادند.
«ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا» ؛ باز دوره ديگرى مى آمد بر مى گشتند به همان شرك و كفر آبائى و اجدادى خود.
«كَثِيرٌ مِنْهُمْ» ، البته در ميان آنها انبيا و مؤمنين و صلحا هم بودند ، لكن در اقليت و اكثريت با كفار بود، چنانچه در تمام ادوار از زمان آدم تا كنون تا زمان ظهور حضرت مهدى اكثريت با كفار، فساق، فجار، احزاب شيطان بوده.
اشكال:
وجه اينكه «كَثِيرٌ» مرفوع شده با اينكه به مقتضاى قاعده بايد منصوب باشد [چيست ؟].
جواب:
آنكه ممكن است بدل از واو جمع باشد كه كسانى كه «عَمُّوا وَ صَمُّوا» هستند «كثير» از آنها هستند. و ممكن است خبر مبتداى محذوف باشد ؛ يعنى ذو العمى و الصمم ، كثير از آنهاست. و ممكن است فاعل «عَمُّوا وَ صَمُّوا» باشد به لغت « أكلوني البراغيث ». و وجه اول انسب است. «وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ»، معنى واضح است.
*******************************************
[1] . و معلوم مى شود بر آنها كه خداوند ، اوست حق آشكارا و واضح . سوره نور: آيه 25.
[2] . آيا نمى داند به اينكه خداوند مى بيند . سوره علق: آيه 14.
[3] . و آن پروردگارى است كه اميدوارم اينكه ببخشد و بيامرزد خطاى مرا. سوره شعراء: آيه 82.
[4] . و مى ترسيديد مردم شما را بربايند . سوره انفال: آيه 26.
[5] . پس ترسيديم آنكه آنها را فرو ببرد در سركشى و كفر . سوره كهف: آيه 80.
[6] . مراد اين است موارد فراوانى وجود دارد كه در اشعار عربى، كه براى شاهد آورده اند، اين قاعده نقض شده است .
[7] . [خدا] مى داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود . سوره مزمل : آيه 20.
[8] . و اينكه نيست از براى انسان مگر آنچه خود سعى كرده . سوره نجم: آيه 39.
[9] . آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانيم ؟ كسانى هستند كه سعى آنها در زندگانى و اعمال آنها در ضلالت و گمراهى است ولى آنها گمان مى كنند آنها خوبى مى كنند و كارها و اعمال آنها صحيح و بجا و خوب است. سوره كهف: آيات 103 ـ 104.
[10] . و هرگاه به آنها گفته شود كه در روى زمين فساد و تباهى نكنيد، گويند همانا ما مصلحانيم . سوره بقره: آيه 11.
[11] . اينها كران و گنگان و كورانند ، پس اينان تعقّل نمى كنند. همان: آيه 171.
آیه ٧١ « وَ حَسِبُوا أَلاّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ ... »
- بازدید: 2051