63« لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ماكانُوا يَصْنَعُونَ»
ترجمه :
63. چرا نهى نمى كنند اين فسقه و فجره و ظلمه را علمايى كه موظفند بر تربيت آنها و دانشمندانى كه مكلفند بر هدايت و ارشاد آنها از كذب هايى كه بر خلاف حق نسبت به خدا و انبيا و كتب آسمانى از تحريفات و به ساير بندگان مى دهند و از خوردن مال حرام!؟ هر آينه بسيار بد است كردار اينها.
[ سخنى درباره امر به معروف و نهى از منكر ]
امر به معروف و نهى از منكر دو ركن اعظم دين است كه بقاى دين منوط به اين دو است و به ترك آن زوال پيدا مى كند و ادله اربعه بر لزوم آن قائم است: كتب آسمانى مشحون مخصوصاً آيات شريفه قرآن، اجماع مليين بلكه ضرورى تمام اديان است. اخبار متواتره به تواتر اجمالى قائم، حكم عقل مستقل برطبقش ثابت است. آمر به معروف و ناهى از منكر در ثواب عمل عامل شريك و تارك اين دو در عقوبت با آنها شريك و قبلاً مفصلاً متذكر شديم، و در خبر بود كه تمام اعمال بِر در جنب امر به معروف و نهى از منكر به منزله « نفثة فى بحر لجى »[1]. و قوم شعيب صد هزار بودند ، چهل هزار آنها اهل معصيت، بلا بر تمام آنها نازل شد ، شعيب عرض كرد : « هذا للأشرار فما بال الأبرار »[2] ، خطاب آمد براى ترك امر به معروف و نهى از منكر آنها .
«لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ» جمع «ربانى» كسى را گويند كه متكفل تربيت دينى باشد ؛ يعنى معلم به علوم دين و مجرد تعليم كافى نيست، بلكه بايد جلوگيرى متعلمين هم باشد از فساد و ارتكاب معاصى و قبايح، و اينها جلوگيرى نكردند.
«وَ الْأَحْبارُ» جمع «حبر» بزرگان و محترمين و رؤا ، كه ديگران نسبت به آنها تمكين هستند كه اگر نهى از منكر و امر به معروف كنند بيشتر كلام آنها تأثير دارد و اطاعت مى شود.
«عَنْ قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ» متعلق به «يَنْهاهُمُ» است ؛ يعنى نهى از قول «اثم». و قول اثم شامل هر كلامى كه صدورش حرام است مى شود ؛ مثل كذب، غيبت، فحش، سب، لعن، تهمت، سرزنش، زخم زبان، نمامى، سعايت، كلمات كفر آميز و غير اينها ، كه گفتند معاصى زبان بيست و پنج معصيت است. و در خبر است كه اكثر اهل نار به واسطه زبان است[3] و شايد مراد در اينجا تحريفات و نسبتهاى ناروا به انبيا و بدعتهايى كه در دين گذاردند باشد ، يا مطلق معاصى زبان.
«وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» عطف به «قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ» است. و «اكل سحت» شامل تصرف در اموال ناس بدون وجه شرعى مى شود از رشوه، ربا، معاملات فاسده، ثمن اشياء محرّمه ، مثل خمر و زنا و نحو اينها و قمار و اجرت بر اعمال محرّمه و بيع آلات لهو و ظلم و غير اينها كه فقها در مكاسب محرّمه متعرض شدند، تمام سحت است و تمامْ امروز معمول جامعه است.
«لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ» ، ظاهراً راجع به ربانيون و احبار باشد كه رفتار آنها با سايرين در مداهنه و مسامحه و ترك موعظه و نصيحت و امر به معروف و نهى از منكر و ارشاد و هدايت بسيار بد كردارى است، و ممكن است راجع به جميع باشد، چه آنهايى كه مرتكب مى شوند و چه آنهايى كه جلوگيرى نمى كنند.
*********************************************
[1] در منابع « كنفثة » يعنى به مقدار آب دهان ذكر شده است و مراد روايت اين است كه همه كارهاى خوب نزد جهاد در راه خدا ، مانند مقدار آب دهان [= چونان قطره اى] است در درياى موّاج و بزرگى وهمه كارهاى خوب وجهاد در راه خدا نزد امر به معروف ونهى از منكر مانند مقدار آب دهان [= چونان قطره اى] است در درياى موّاج و بزرگى. براى اطلاع بيشتر ر. ك : همين تفسير ، ج2 ذيل تفسير آيه 11 و آيه 44 سوره بقره .
[2] . پروردگارا ! اين عذاب براى افراد بد بود، پس چرا خوبان هم مشمول آن شدند؟ كافى : ج5 ، ص56 ، ضمن ح1 و تهذيب الأحكام : ج6 ، ص181 ، ضمن ح21 .
[3] . ر.ك : جامع السعادات ، ج2 ، ص109 ـ 111 .