95 «لا يَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنِينَ غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُالْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَدَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً»
ترجمه :
95. مساوى نيستند كسانى كه قعود كردند در امر جهاد از مؤمنين، غير آنهايى كه صاحب ضرر بودند و معذور بودند از رفتن به جهاد، با آنهايى كه جهاد نمودند در راه خداوند به بذل مال و جان. البته مجاهدين درجات فضل آنها نزد خدا بالاتر است، چه به بذل مال و چه به بذل جان با اينكه همه مؤمنين را خداوند وعده حسنى فرموده و همه اهل سعادت هستند، لكن اجر عظيم از براى مجاهدين است و آنها بر قاعدين تفضيل داده شده از ناحيه حق.
تفسير :
[برترى مجاهدان بر قاعدان]
اين آيه شريفه در موردى است كه جهاد واجب كفايى باشد كه قيامِ مَنْ به الكفاية مُسْقِط [=ساقط كننده] تكليف از بقيه شود ، و الاّ اگر واجب عينى بود تخلّف و قعود از جهاد از معاصى كبيره و استحقاق عذاب داشت، چنانچه در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ ما كانَ الْمُؤمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ...»الآيه[1] ، و كسانى كه قعود كردند ولو تكليف از آنها ساقط شد و مؤاخذه ندارند ، لكن مسلّم است كه فضيلت جهاد را درك نكردند و به مثوبات آن نايل نخواهند شد و اين حكم در جميع واجبات كفايى جارى است ، لذا گفتند وجوب ، كفايى است و استحباب ، عينى است.
مثلاً تحصيل علم اجتهاد و استنباط احكام در هر عصرى واجب كفايى است ، ولى كسانى كه قيام مى كنند ، آن فضايل و مثوبات مترتّبه بر تحصيل علم را درك مى كنند كه ديگران محروم هستند.
و معناى واجب كفايى اين است كه اگر همه ترك كردند ، تمام معاقب هستند و اين حكم شامل حال كسانى است كه مشمول تكليف به وجوب كفايى باشند، البته قيام كنندگان بر تاركين برترى دارند .
و اما كسانى كه اصلاً مكلف به جهاد نبودند ، نه به وجوب عينى و نه كفايى مثل «أُولِى الضَّرَرِ» از جهت عمى [= نابينايى] ، يا فلج ، يا مرض ، يا جهات ديگر كه مسقط تكليف است ، آنها ممكن است بعض فضايل مجاهدين را درك كنند به خصوص اگر قاصد بودند و آرزو مى كردند كه اى كاش ما هم مى توانستيم برويم و كمك به مجاهدين نماييم ، چنانچه در مورد آنها مى فرمايد: «لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ...»الى قوله تعالى: «وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ»[2] .
چنانچه در اخبار دارد:
«من أحبّ عمل قوم اُشرك في عملهم»[3].
«الراضي بفعل قومٍ كالداخل فيه معهم»[4].
«نيّةُ المؤنِ خيرٌ من عمله»[5] و غير اينها .
لذا مى فرمايد: «لا يَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنِينَ» ؛ كسانى كه تكليف جهاد بر آنها آمد به وجوب كفايى و مسامحه كردند در رفتن جهاد و در عهده ديگران گذاشتند و به اعذارى خود را معاف دانستند و سستى نمودند. «غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ» ؛ كسانى كه مكلّف نبودند به جهاد به واسطه ضررى كه به آنها متوجه شده از ضعف و پيرى و فقر و كورى و فلج و امثال اينها ، كه اينها مستثنا هستند از اين تكليف.
«وَ الْمُجاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ» ، البته فرق دارند، مجاهد كجا قاعد كجا ! نظير عالم و جاهل، عادل و فاسق، متّقى و عاصى و هكذا .
«بِأَمْوالِهِمْ» ، راجع به متمكنين كه بهترين اموال مالى است كه صرف شود در تقويت اسلام و دفع كفار .
«وَ أَنْفُسِهِمْ»كه در ميدان جنگ حاضر ، يا ظفر يا شهادت ؛ احدى الحسنيين.
«فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً» ، بيان عدم تساوى است . و مراد از «دَرَجَةً» همان اجر عظيم است كه بيان مى فرمايد:
«وَكُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى» ؛ يعنى كلاًّ از قاعدين چون ايمان دارند و تكليف جهاد هم از آنها به قيام مجاهدين ساقط شده و گناه نكردند و از مجاهدين كه قيام نمودند ، خدا وعده حسنى داده ، و در آيات بسيار از حيث حور، قصور و ساير نعم دنيوى و اخروى كه به مؤمنين و صالحين و متّقين وعده داده و خلف وعده محال است ؛ ولى مجاهدين اضافه بر اين وعده ها اجر عظيمى در پيشگاه ربوبى دارند.
«وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً» ، مخصوصاً مجاهدين درركاب ابى عبد اللّه عليه السلام كه امتياز بزرگى بر ساير مجاهدين در ركاب پيغمبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ، حتى مجاهدين در ركاب بقية اللّه دارند ، زيرا ساير مجاهدين اميد فتح و غنيمت داشتند و اينها جز شهادت مقصود ديگرى نداشتند بالاخص قمر بنى هاشم ، كه [امام سجاد عليه السلام] فرمود : «إنّ لِعمِّيَ العباس درجةً عند اللّه يَغبِطُها جميعُ الشهداء»[6].
--------------------------------------------------
[1] . و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند . پس چرا از هر فرقه اى از آنان ، دستهاى كوچ نمى كنند تا [دسته اى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند . سوره توبه: آيه 122.
[2] . بر ناتوانان و بر بيماران و بر كسانى كه چيزى نمى يابند [تا در راه جهاد] خرج كنند هيچ گناهى نيست . . . در اثر اندوه ، از چشمانشان اشك فرو مى ريخت كه [چرا] چيزى نمى يابند تا [در راه جهاد] خرج كنند . سوره توبه : آيات 91 ـ 92 .
[3] . هر كس كار عده اى را دوست داشته باشد، او نيز در آن كار با آنان شريك است . بشارة المصطفى : ص126 ، ح72 و بحار الأنوار : ج65 ، ص131 ، ح62 .
[4] . هر كس به كار عده اى راضى و خشنود باشد ، همانند يكى از آنان است . نهج البلاغة :ص690 ، حكمت 154 .
[5] . نيت فرد مؤمن از عمل او بهتر است . كافى : ج2 ، ص84 ، ح2 و علل الشرائع : ج2 ، ص240 ، ح1 .
[6] . براى عمويم عباس در نزد خدا مقامى هست كه تمام شهيدان به آن غبطه مى خورند . بحار الأنوار : ج22 ، ص274 ، ح21 و امالى صدوق : ص548 ، ح731 با اندكى اختلاف .
آیه ٩٥ « لا يَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤمِنِينَ غَيْرُ أُولِى ... »
- بازدید: 2015