36 « وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِى الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِالسَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً»
ترجمه :
36. و عبادت كنيد خدا را و چيزى را شريك در عبادت او نكنيد و احسان كنيد به پدر و مادر و به خويشاوندان و يتيمان مردم و به فقرا و به همسايه ، چه از خويشان باشند يا اجنبى باشند ، و به هم سفرىها و به ابن سبيلها و كسانى كه در ملكيت شما باشند ، مثل عبيد و اماء[1] يا در تحت اختيار شما باشند ، مثل اهل و عيال . محققاً خدا دوست نمىدارد متكبر معجب افتخار كننده را .
تفسير :
اين آيه شريفه ، يكى از جوامع آيات است ، مشتمل بر اوامر اعتقادى، اخلاقى ، دستورات احكامى، مواعظ و نصايح است.
[ معناى عبوديت وشرك ]
«وَ اعْبُدُوا اللّهَ» « عبادت » بندگى است و حقيقت عبوديت اين است كه خود را بنده او بداند و از تحت فرمان او بيرون نرود و خودسرانه عملى انجام ندهد و اين بالاترين مقام است براى بشر . در تشهد مىگويى : « اشهد انّ محمداً عبده و رسوله » . و از مناجات حضرت امير عليهالسلام است:
«إلهي كفاني فخراً أن تكون لي ربّاً ، و كفاني عزّاً أن أكون لك عبداً»[2] . و عبوديت مطلقه خاص محمد صلىاللهعليهوآله و آل او عليهمالسلام است كه آنها از تحت فرمان او بيرون نرفتند و قدمى بر مخالفت او برنداشتند و جز رضاى او نخواستند.
«وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً» ، مراد « شرك » در عبادت است ، از پرستش بت و آتش و خورشيد و بقر [ = گاو ] و عجل [ = گوساله ] و كواكب [ = سيارهها ، ستارگان ] و ملائكه و جن و انبيا و اوليا و غير اينها ، حتى عمل عبادت را از روى هواى نفس يا جهت منافع شخصيه دنيويه انجام ندهد ؛ فقط امتثال امر او باشد.
[ افرادى كه بايد به آنان احسان نمود ]
«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» ، ظاهر آيه ، پدر و مادر نسبى است ، لكن در اخبار بسيار تفسير شده به وجود مقدس محمد صلىاللهعليهوآله و على عليهالسلام ، چنانچه منسوب به آن حضرت است:
«أنا و عليٌّ أبَوَا هذه الاُمّة»[3] .
و از روى اين تفسير مىتوان گفت كه شامل اب روحانى كه علما باشند هم مىشود ، چنانچه گفتند:
« الآباء ثلاثة: أبٌ يُولِدُكَ و أبٌ يزوّجك ، و أبٌ يعلّمك »[4].
و مراد از « احسان » در موارد فرق مىكند، در اينجا اطاعت آنها و دستگيرى و محبت و ساير انحاى احسان است
«وَ بِالْوالِدَيْنِ» متعلق به احسان است ؛ يعنى « أحسنوا بالوالدين ».
«وَ بِذِى الْقُرْبى» ؛ احسان به خويشاوندان ، شامل اولاد و اولادِ اولاد هر چه نازل شود و اجداد و آباى آنها هر چه بالا رود و اخوه و اخوات و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها به محبت و دستگيرى و مراوده و معاشرت كه صله رحم است .
«وَ الْيَتامى» « ايتامِ » مردم و احسان به آنها، حفظ اموال آنها و تربيت آنها و تكفل احوال آنها و دستگيرى از آنها و قيام به امور آنهاست. «وَ الْمَساكِينِ» اعم از فقير و مسكين است ، چنانچه گفتند :
« الفقير و المسكين إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا »[5] .
اداى حقوق آنها از زكوات و اخماس و صدقات و انفاق به آنها و اكساى آنها و اسكان آنها و ساير انحاى احسان.
«وَ الْجارِ ذِى الْقُرْبى» ، تخصيص به ذكر با اينكه « ذى القربى » را فرموده بود ، براى اين است كه « جار ذى القربى » دو حق دارد : حق قرابت و همجوارى ، بلكه [ در روايت ] دارد : اگر همسايه خويش باشد ، سه حق دارد: قرابت، اسلام، جواريت ، و اگر غريبه باشد دو حق : اسلام و جواريت ، و اگر كافر باشد يك حق : جواريت.
«وَ الْجارِ الْجُنُبِ» ؛ همسايه بيگانه . در اغلب كتب فقهيه و اخلاقيه منسوب به حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله است كه فرمود : آن قدر جبرئيل سفارش همسايه را كرد كه گمان كردم حكم ميراث براى آنها مىآيد[6].
«وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» ، گفتند مراد همسفرى است كه در مسافرت حسن معاشرت و معاونت در امور به يكديگر كنند ، و بعضى گفتند همسايه نزديك به اصطلاح يك ديوار و يك بام ، چون در بعض اخبار دارد تا چهل خانه همسايه است ، و بعضى گفتند تا چهل ذراع و ظاهر اين است كه مناط صدق عرفى است[7].
«وَ ابْنِ السَّبِيلِ» ، كسى را گويند كه از وطن دور افتاده باشد و دسترسى به آن نداشته باشد و در غربت ، تهىدست شده باشد.
«وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» ، ظاهر عبيد و اماء[8] است كه مملوك هستند . ولى ممكن است مراد از « ملكيت » سرپرستى و بزرگترى خانوادهاى است ، شامل اهل بيت مىشود ، بلكه مىتوان گفت كه تعبير به « ما » نه به « من » براى شمول به حيوانات مملوكه ، مثل دجاجه و حمار و اغنام[9] و غير اينها هم مىشود.
«إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً» ، تكبر بر فقرا و اقارِبِ [ = نزديكان ] فقير زير دست و تفرعن و تبختر بر آنها و تنفر از آنها و دورى جستن است .
«فَخُوراً» ؛ خود را گم كردن و خيال اينكه هم دوش آنها نيستند و فخريه و مباهات بر آنها ، و اللّه العالم بما فى كتابه.
-------------------------------------------------------
[1] . عبيد : بردهها . اماء : كنيزها .
[2] . خداى من ! همين افتخار براى من بس كه تو پروردگار منى و همين عزت براى من كافى است كه من بنده تو هستم . الخصال : ص458 ، ح14 و بحار الأنوار : ج91 ، ص92 ، ح 6 .
[3] . من و على پدران اين امت هستيم . الروضة فى الفضائل : ص133 ، ضمن ح116 و بحار الأنوار : ج40 ، ص45 ، ضمن ح82 .
[4] . پدران سه نفرند : پدر خودت و پدر همسرت و معلمت . تفسير الآلوسى : ج15 ، ص382 و تفسير ابن عربى : ج1 ، ص125 .
[5] . هرگاه دو واژه فقير و مسكين با هم بيايند ، هركدام معنى خود را دارد و اگر جدا از هم بيايند ، هر دو معنى را شامل مىشود . عروة الوثقى : ج4، ص 98 و شرح اللمعة : ج2، ص42.
[6] . ر . ك : دعائم الاسلام : ج2 ، ص87 ، ح265 و مستدرك الوسائل : ج8 ، ص22 ، ح5 .
[7] . الخصال : ص593 ، ح20 ؛ بحار الأنوار : ج71 ، ص151 ، ح6 و مستدرك الوسائل : ج8 ، ص431 ، ح1و3 .
[8] . بردهها و كنيزها .
[9] . مرغ و دراز گوش و دامها .
آیه ٣٦ « وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ... »
- بازدید: 4963