اعوذ باللّه من الشيطان اللعين الرجيم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ »
1 « يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِى تَساءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً»
ترجمه:
1. اى گروه آدميان ! بپرهيزيد پروردگار خود را كه مخالفت نكنيد او را ، آن پروردگارى كه شما را آفريد از يك نفس كه آدم باشد و از آن نفس واحده جفت او را كه حوا باشد آفريد و از اين نفس واحده و جفت او منتشر فرمود مردان بسيارى و زنانى و بپرهيزيد خداوند را ، آن خدايى كه فرداى قيامت از شما سؤل خواهد شد ، كه نسبت به فرمايشات او چه كرديد و نسبت به خويشاوندان خود چه معامله [ = رفتار و برخوردى ] نموديد ، محققاً خداوند مراقب كارهاى شماست.
كلام در اين آيه شريفه در چند مقام واقع مىشود:
[ مقام اول : در معناى « ناس » و « تقوا » : ]
در جمله «يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ» كلمه « ناس » اسم جمع است و محلاّ به الف و لام افاده عموم مىدهد ، شامل جميع افراد انسان است به خصوص به قرينه جمله بعد. و امر «اتَّقُوا» امر ارشادى است ، مثل امر «أطِيعُوا» اعمال مولويت در او نشده ، كه تارك تقوا دو عقوبت داشته باشد ، يكى براى ارتكاب معصيت مثل شرب خمر و يكى براى ترك تقوا ، بلكه ارشاد به وجوب عقلى است كه مترتب نمىشود بر او جز عقوبت مرشد اليه كه معاصى باشد. بلى ، حسن ذاتى دارد كه اگر براى خدا ترك معاصى كند ، علاوه از اينكه از عقوبات آنها نجات پيدا مىكند ، براى اين صفت حميده مورد مثوبت هم واقع مىشود و لذا در خطبه شعبانيه مىفرمايد:
« أفضلُ الأعمال في هذا الشهر الورعُ عن محارم اللّه »[1].
[ ادله وجوب تقوا ]
و دليل بر وجوب عقلى تقوا سه چيز است كه در آيه اشاره دارد : يكى ، وجوب شكر منعم و يكى ، تخلص از عقوبات معاصى و يكى ، مراقب بودن خداوند ، كه تفصيلش در جملات بعد ذكر خواهد شد ، إن شاء اللّه تعالى. و تعبير به «رَبّكُمُ» نوع عنايت و تفضيلى است كه خداوندى كه شما را تربيت فرموده از مقام ترابى و نباتى و نطفه و علقه و مضغه و لحم و عظم و صورتبندى[2] و افاضه روح و از طفوليت به مقام رشد بشريت رسانده و تمام وسايل براى زندگانى شما فراهم فرموده ، سزاوار است كه از مخالفت با او اجتناب كنيد و از تحت فرمايش او خارج نشويد.
[ مقام دوم : در معناى « نفس واحده »]
در جمله «الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» ، مراد از «نَفْسٍ واحِدَةٍ» حضرت آدم ابوالبشر عليهالسلام است و كلمه «واحِدَةٍ» تاء آن تاء تأنيث نيست تا اشكال شود كه چرا « نفس واحد » نفرمود ، بلكه تاء وحدت است و تأكيد وحدت است يگانه نفس . و مراد از « زوج » مادرِ آدميان حوا است و تعبير به زوج دون الزوجة براى اين است كه زوجِ مرد اختصاص دارد به زن و از صفات مختصه به نساء است ، مثل حائض و حامل و حائل و عقيم، و ضمير تأنيث در «مِنْها » و « زَوْجَها» به واسطه تأنيث لفظىِ «نَفْسٍ»است، و از اين جهت مىتوان گفت كه كلمه «واحِدَةٍ» هم تاء تأنيث است به تأنيث لفظىِ « نَفْس »، چنانچه حضرت يوسف عليهالسلام فرمود: «وما أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ»[3].
و خلقت حوا از آدم، در كلمات مفسرين عامّه گفتند يك ضلع چپ آدم را برداشتند و از او حوا را ساختند، لكن در اخبار ما دارد به اشدّ انكار اين قول را رد مىفرمايد و دارد كه حوا از فاضل طينت آدم خلق شده، چنانچه در برهان از نهج البيان از حضرت باقر عليهالسلام روايت كرده فرمود: «إنّها خُلِقت من فضل طينة آدم عليهالسلام»[4] .
و نيز از عمرو بن ابى المقدام[5] از پدرش گفت : از حضرت ابى جعفر عليهالسلام سؤل كردم كه حوا از چه خلق شد ؟ فرمود : مردم چه مىگويند ؟ عرض كردم : مىگويند از ضلع آدم ، فرمود:
«كذبوا ! أكان اللّه يعجزه أن يخلقَها من غير ضلعه ؟ !» . عرض كردم : پس از چه خلق شده ؟ فرمود:
«أخبرني أبي عن آبائه ، قال : قال رسول اللّه صلىاللهعليهوآله : إنّ اللّه تبارك و تعالى قبض قبضة من طين فخلطها بيمينه ، و كلتا يديه يمين ، فخلق منها آدم ، و فضلت فضلة من الطين فخلق منها حوّاء»[6] .
و با اين دو حديث مىتوان اخبار دالّه بر ضلع را حمل بر تقيه كرد ، يا رد نمود.
[ مقام سوم: در كيفيت نسل آدم : ]
در جمله «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً» ، بسيارى از مفسرين عامّه در كيفيت كثرت نسل آدم گفتند كه آدم و حوا در هر مرتبه يك پسر و يك دختر مىآوردند و پسرِ هر دفعه با دخترِ مرتبه ديگر تزويج نمودند و در شريعت آدم جايز بوده، و اين را در اخبار اهل بيت به اشدّ انكار ، انكار نمودند و اينكه تزويج اخوه و اخوات در جميع شرايع حرام بوده و حتى نسبت به مقام انبيا و اصفيا داده شود كه تمام از اين نسل به وجود آمدهاند، بلكه در بعض اسبهاى نجيب مشاهده شده كه پس از فهميدن اينكه با مادرش يا خواهرش نزديك شده ، خود را كشته و عورت خود را با دندان قطع كرده. و اين قول[7] زبان مجوس را باز مىكند كه تزويج خواهر و برادر را جايز مىدانند.
اقول: مسلك بهاء هم همين است .
[ در بيان وجه كثرت نسل و ردّ زردشتى و بهاء : ]
بلى ، در اخبار ما در كيفيت كثرت نسل فى الجمله اختلافى هست و بهترين آنها كه از هر گونه اشكالى بيرون باشد اين است كه خداوند چهار پسر به آدم عنايت فرمود و براى اين چهار پسر چهار حوريه از بهشت فرستاد و از اينها پسران و دخترانى به وجود آمدند و پسر عموها و دختر عموها را تزويج كردند ، سپس حوريهها به جاى خود برگشتند[8] .
و اشكال به اينكه حوريه چگونه به صورت بشرى مىشود ؟ و چگونه حمل پيدا مىكند ؟ بسيار واهى است ، زيرا در بهشت ، همين حوريهها تزويج مىشوند با اهل بهشت و به صورت آدمى هستند. و توليد و تناسل نكردن براى اين است كه در بهشت توليد و تناسل نيست ، چنانچه زنهاى مؤنه هم دربهشت توليد و تناسل ندارند و اين امور در تحت قدرت الهى بسيار كوچك است و اين مفاد حديث است كه در برهان از ابى بكر حضرمى[9] از ابى جعفر عليهالسلام روايت كرده فرمود:
«إنّ آدم وُلِدَ له أربعة ذكور ، فأهبط اللّه إليهم أربعةً من الحور العين ، فزوّج كلّ واحد منهم ، فتوالد...» الخبر[10].
و ممكن است گفته شود كه خداوند دو حوريه فرستاد : يكى تزويج شيث وصى آدم فرمود و ديگرى را تزويج يافث پسر ديگر آدم. شيث چهار پسر آورد و يافث چهار دختر و اينها را به هم تزويج كردند ، كثرت نسل به وجود آمد . و اين حديث مفصلى است كه در برهان از صدوق به سند متصل از حضرت صادق عليهالسلام روايت كرده[11] إلاّ اينكه در روايت اشكالى هست كه ظاهراً از راوى باشد و آن اين است كه فرضِ يك غلام كرده از شيث و يك جاريه از يافث و اين دو را به هم تزويج كردند.
و وجه اشكال اين است كه همان محذور اولى عود مىكند و قطعاً كلام امام نيست ، زيرا حضرت در مقام دفع توهم تزويج خواهر و برادر است ، مگر اينكه مراد از غلام جنس غلام باشد كه متعدد باشند و همچنين جنس جاريه كه با تعدد بسازد، و همچنين مراد از (ان يزوج بنت يافث من ابن شيث)، بنات [ = دختران ] يافث باشد من ابناى [ = پسران ] شيث و اين نكته را نقله حديث متوجه نشدهاند ، مراجعه كنيد.
و در بعض اخبار دارد كه خداوند براى حضرت شيث حوريه فرستاد و چهار پسر آورد و براى فرزند ديگر آدم جنيّه فرستاد و چهار دختر آورد و آنها را با پسران شيث تزويج كردند و ذريه آنها از بشر ، كه آدم باشد ، و حور العين ، كه زوج شيث باشد ، و جن ، كه زوج ديگر باشد ، مركب هستند و اگر داراى حلم [ = شكيبايى و بردبارى ] شدند از اثر آدم است و اگر داراى جمال شدند از اثر حور العين است و اگر داراى حقد] = كينه ] شدند از اثر جن است. چنانچه از حضرت ابى جعفر عليهالسلام است به روايت ابى بكر حضرمى در برهان[12] و تعبير به حلم و جمال و حقد ظاهراً از باب مثال است، و اشاره به اينكه كمالات باطنيه از صفات حميده از آثار آدم است و كمالات ظاهريه از جمال و صباحت [ = زيبايى ] منظر از حور العين و اخلاق رذيله و قباحت منظر از جن . و اللّه العالم به حقايق الامور.
[ مقام چهارم : دلايل عقلى لزوم تقوا ]
اين جمله و جمله بعد «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِى تَساءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» و جمله «إِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً» سه دليل است عقلى ، براى لزوم تقوا:
دليل اول:
قاعده وجوب شكر منعم كه خداوند متعال شما را آفريد از « نفس واحده » و زوج او و نسلاً بعد نسل كه مليونها نعمت در آن هست ، كه اگر يك طبقه نبود شما نبوديد ، به خصوص كلمه «رَبّكُم» كه شما را تربيت فرموده و تمام وسايل زندگى را فراهم كرده ، البته شكر آن واجب است.
از دست و زبان كه بر آيد
كز عهده شكرش به در آيد
منتها ، كارى كه از بنده بر مىآيد در مقابل اين همه نعمت ، اطاعت اوامر و انتها از نواهى اوست.
دليل دوم:
قاعده دفع ضرر ، زيرا مسلّماً در مخالفت او هم ضرر دنيوى و هم ضرر اخروى است كه مفاد جمله دوم است «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» و كلمه «وَ الْأَرْحامَ» عطف به جار و مجرور «بِهِ» است و مفعول «تَسائَلُونَ» يعنى «تسائلون الارحام» كه شما مسئول ارحام هستيد در صله با آنها ، يا قطع رحم كه قبلاً مثوبات صله و عقوبات قطع را بيان كرديم.
دليل سوم:
جمله «إِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً» كه خداوندى كه (لا يخفى عليه خافية و عالم السرّ و الخفيات) به جزء جزء اعمال و اخلاق و بواطن[ = اسرار و نهفتههاى ]
شما با خبر است و هميشه حاضر و ناظر است، بنده ذليل عاجز در محضر قادر متعال ، چگونه حيا نمىكند و مخالفت مىنمايد ؟ ! عقل حكم مىكند به ملازمت تقوا.
--------------------------------------------------------
[1] . با ارزشترين كارها در اين ماه دورى از گناهان است . امالى شيخ صدوق : ص155 ، ح149 ؛ اقبال الأعمال : ج1 ، ص27 و بحار الأنوار : ج93 ، ص358 ، ح25 .
[2] . اشاره به آيات 12 ـ 14 سوره مؤمنون كه مراحل خلقت انسان را بيان مىكند . ترابى : خاكى ، نباتى : گياهى ، نطفه : اسپرم و سلول جنسى نر ، علقه : مرحله دوم از مراحل تكامل نطفه كه مانند خون بسته و غليظ مىباشد . مضغه : مرحله سوم از مراحل تكامل نطفه ؛ نطفه بسته ، لحم : گوشت ، عظم : استخوان ، صورت بندى : شكل دادن .
[3] . و من تبرئه نمىكنم نفس خود را به درستى كه نفس هرآينه بسيار امر مىكند به بدى . سوره يوسف: آيه 53.
[4] . حوا از باقيمانده خاك آدم آفريده شد . تفسير البرهان : ج2 ، ص153 ، ح4 .
[5] . عمرو بن ابى المقدام : يكى از محدثان شيعه و از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلاماست كه در مدرسه اهل بيت تربيت شده و فقه و حديث آموخته است . گويند روزى امام صادق عليهالسلام در مسجد الحرام نشسته بود و عده زيادى مشغول طواف بودند ، به ايشان گفته شد كه چقدر حاجيان زياد هستند . امام فرمود : اتفاقاً حاجيان كم هستند . در آن لحظه عمرو بن ابى المقدام از آنجا عبور كرد و امام فرمود : اين يكى از حاجيان است . وى در سال 172 يا 170 هجرى از دنيا رفت . رجال النجاشى : ص290 ، رقم 777 ؛ رجال الطوسى : ص248 ، رقم 3470 و موسوعة طبقات الفقهاء : ج2 ، ص421 .
[6] . دروغ گفتند . آيا خداوند از آفريدن حوا از غير از دنده آدم ناتوان بود ؟ پدرم از پدرانش از رسول خدا نقل فرمود كه خداوند مشتى خاك برگرفت و با دستان [ قدرت ] خودش آن را مخلوط كرد ، سپس آدم را از آن خاك آفريد و مقدارى از آن باقى ماند . آنگاه حوا را نيز از باقى مانده آن خاك خلق نمود . تفسير عياشى : ج1 ، ص242 ح7 ؛ بحار الأنوار : ج11 ، ص116 ، ح46 و تفسير البرهان : ج2 ، ص155 ، ح10 .
[7] . مراد قول مفسرين عامّه ، كه پسرِ هر دفعه با دخترِ مرتبه ديگر تزويج مىشد .
[8] . تفسير عياشى : ج1 ، ص242 ، ح6 ؛ بحار الأنوار : ج11 ، ص244 ، ح40 و تفسير البرهان : ج2 ، ص154 ، ح9 .
[9] . عبداللّه بن محمد معروف به ابوبكر حضرمى : از ياران و اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام است و نزد ايشان فقه آموخته است . داراى ايمانى محكم و قوى و از حاميان و مدافعان سرسخت ولايت ائمه معصومين عليهمالسلام بوده است . وى جزء خواص و نزديكان امام صادق عليهالسلام نيز بوده است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج1 ، ص443 .
[10] . حضرت آدم داراى چهار پسر بود ، خداوند متعال چهار حورالعين از بهشت براى آنان فرستاد و هريك از آنان با آن چهار پسر ازدواج كرده و توليد مثل كردند . تفسير عياشى : ج1 ، ص241 ، ح5 ؛ بحار الأنوار : ج11 ، ص244 ، ح39 و تفسير البرهان : ج2 ، ص154 ، ح8
[11] . علل الشرائع : ج1 ، ص29 ، ح1 ؛ وسائل الشيعة : ج20 ، ص365 ، ح4 ؛ تفسير البرهان : ج2 ، ص155 ، ح11 و نور الثقلين : ج2 ، ص6 ، ح8 .
[12] . ر . ك : تفسير البرهان : ج2 ، ص154 ، ح9 به نقل از تفسير عياشى : ج1 ، ص242 ، ح9 .
آیه ١ « يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ ... »
- بازدید: 2309