181 «لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ»
ترجمه:
181. هر آينه به تحقيق خداوند شنيد قول كسانى كه گفتند خداوند فقير است و ما ثروتمنديم. زود باشد بنويسيم آنچه را كه گفتند و كشتن آنها انبيا را بدون حق و به آنها مىگوييم بچشيد عذاب سوزنده را.
[در بيان قول يهود و حكما و مفوّضه]
مفسرين گفتند كه اين قول منشأش آيه شريفه است كه فرموده: «مَنْ ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً...»[1] الآية، پس خدايى كه احتياج به قرض دارد فقير است و ما كه قرض مىدهيم اغنيا هستيم.
لكن اين تفسير غلط است؛ زيرا احدى توهم نمىكند كه مراد از آيه قرض دادن به خداست ، بلكه مراد انفاق فى سبيل اللّه است؛ مثل زكات و خمس و ساير مصارف خيريه، بلكه اين قول مقاله يهود است كه معتقد هستند كه خداوند روز يكشنبه شروع به خلقت عالم نمود تا روز جمعه تمام شد و شنبه تعطيل نمود و كنار رفت و ديگر كارى از او صادر نمىشود كه قول به تفويض است و مفاد آيه شريفه «قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ...» الآية[2] است. و نظير قول حكماست كه گفتند خدا فقط عقل اول را آفريد و بس ؛ زيرا «الواحد لا يصدر عنه إلاّ الواحد، ولا يصدر الواحد إلاّ عن الواحد»[3].
و همچنين بسيارى از مفوضه كه گفتند امر خلقت و رزق مفوض به ملائكه و انبيا و اولياست.
و تمام اينها مزخرف است و باطل؛ «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ»[4]، «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ»[5] و تفصيل اين بحث را مكررا متذكر شدهايم، لذا مىپردازيم به شرح الفاظ آيه شريفه.
تفسير:
«لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ»، سمع الهى علم به مسموعات است، چنانچه بصر علم به مبصرات و ادراك علم به مدركات، و حكمت، علم به مصالح و مفاسد و برگشت تمام به علم است كه عين ذات است.
[در معنى « فقير »]
«قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ» «فقير» دو معنى دارد: يكى به معنى احتياج است كه از لوازم ممكن است و ساحت قدس واجب از او برى است؛ زيرا احتياج با وجوب وجود نمىسازد. و يكى به معنى ندارى است و خداوند به مجرد اراده به هرچه تعلق بگيرد موجود مىشود و خزائن الهى فناپذير نيست و كم شدنى نيست.
[در معنى « غنى »]
«وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» «غنى» هم دو معنى دارد: يكى بىنيازى و عدم احتياج ، و ممكن بذاته سر تا پا احتياج است ؛
سيه رويى ز ممكن در دو عالم
نشد هرگز جدا و اللّه اعلم
«كل ممكن محتاج» : «يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ»[6].
ديگر دارايى است، آن هم ممكن «لَيْسِ» صرف است، چنانچه گفتهاند:
«الممكن في حدّ ذاته أن يكون ليس و له من علته ان يكون ايس»، بلكه ممكن چنانچه در وجود و حدوث احتياج به موجد و محدث دارد، در بقا هم محتاج است، آن به آن بنا بر حركت جوهريه احتياج به افاضه وجود دارد ؛ اگر نازى كند از هم فرو ريزند قالبها «سَنَكْتُبُ ما قالُوا» ، در دفتر الهى ثبت و نوشته شده : «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[7].
«وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ» كه آن هم نوشته شده، بلكه جميع افعال عباد از نيك و بد ، عبادت و معصيت تمام نوشته شده و نامه عمل از ضروريات دين اسلام است و آيات قرآنى در اين باب بسيار است و كافى است همين آيه «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَ يْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها وَ وَ جَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»[8].
اشكال:
يهود زمان نبى صلىاللهعليهوآله كه قائل به اين قول بودند، قتل انبيا نكردند.
جواب:
اولاً، خداوند مذمت مىفرمايد كسانى كه قائل به اين قول بودند و كسانى كه انبيا را به قتل رسانيدند ، و دلالت ندارد بر اينكه هر كس قائل به اين قول باشد قاتل انبياست.
و ثانيا، مذمت راجع به جنس يهود است كه اينها هم قائل به اين قول هستند و هم قاتل انبيا.
و ثالثا، «الراضي بفعل قومٍ كالداخل فيهم»[9] ، لسان خبر است. «بِغَيْرِ حَقٍّ»، نه معنى اين باشد كه قتل نبى اگر به حق باشد مانعى ندارد، بلكه مىفرمايد قتل انبيا كلاًّ به غير حق است و ممكن است كه بسا كفار، انبياى خود را مىكشتند به عنوان اينكه اينها با ما جنگ دارند و مزاحم ما هستند و به خدايان ما اهانت مىكنند و امثال اينها كه پيش خود يك تقصيرى براى آنها توهم مىكردند، لكن يهود انبيا را كشتند كه هيچ گونه بهانهاى نداشتند؛ مثل قتل يحيى و زكريا و امثال اينها.
«وَ نَقُولُ»؛ يعنى حكم مىفرماييم و از روى خفت و خوارى به آنها مىگوييم بچشيد «ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ» كه عذاب آتش باشد كه دائما مشتعل است.
----------------------------------------------
[1] . كيست آن كه به خدا قرض نيكو دهد؟ سوره بقره: آيه 245.
[2] . گفتند يهود: دست خدا بسته و غلّ شده است. سوره مائده: آيه 64.
[3] . از يك چيز، تنها يك چيز صادر شده و يك چيز واحد، فقط از شىء واحد صادر مىشود. بحار الأنوار: ج8، ص328 .
[4] . بلكه دستهاى خدا باز است، هر نحو بخواهد، انفاق مىكند. سوره مائده: آيه 64.
[5] . تمام روزها خداوند در كار است. سوره الرحمن: آيه 29.
[6] . اى گروه ناس! شما محتاج و فقير الى اللّه هستيد و خداوند متعال غنى بالذات است وحميد است. سوره فاطر: آيه 15.
[7] . تلفظ نمىكند از قولى، مگر آنكه رقيب و عتيد نزد او هستند. سوره ق: آيه 18.
[8] . و گذارده مىشود نامه عمل هر كس، پس مىبينى كه مجرمين ترسان و لرزان هستند ازآنچه كه در نامه عمل خود نوشته شده و مىگويند: واى به حال ما! فروگذار نشده در اين
كتاب كوچك و بزرگى از اعمال، مگر آنكه تمام آنها را احصا كردهاند و مىيابند تمام اعمال خود را حاضر و ظلم نمىكند پروردگار تو احدى را. سوره كهف: آيه 49.
[9] . كسى كه به كار گروهى راضى باشد ، همانند يكى از آنان است . نهج البلاغة: ص690 ، ح154 و وسائل الشيعة: ج16، ص141، ح12.
آیه ١٨١ « لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِيرٌ ... »
- بازدید: 1295