آیه ١٤٤ « وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ... »

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

144   «وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللّه‏َ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللّه‏ُ الشّاكِرِينَ»
ترجمه:
144. و نيست محمّد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مگر فرستاده خدا كه اداى رسالت خود را نمود، چنانچه گذشت قبل از او رسولانى كه اداى رسالت نمودند و از دنيا رفتند به موت يا به قتل و موت و قتل دليل بر بطلان رسالت آن‏ها نيست. آيا شما اگر بميرد اين بزرگوار يا كشته شود برمى‏گرديد عقب عقب؟ يعنى قهقرا كه بدترين اقسام راه رفتن است. (كنايه از اينكه مرتد مى‏شويد و به دين جاهليت و شرك مى‏رويد كه بدترين اقسام كفر، ارتداد است) و كسى كه برگردد به طور قهقرا به كفر اولى پس بداند كه به خداوند ضرر وارد نكرده و كسانى كه ثبات قدم در دين داشته باشند، و شكرگزار اين موهبت كبرى باشند خداوند جزاى وافر به آن‏ها عنايت مى‏فرمايد.
[كلمات مفسرين درباره انقلاب ( = برگشتن ) بعد از رحلت پيامبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله]
مفسرين گفتند اين آيه شريفه راجع به غزوه احد است كه موقعى كه توهم كردند پيغمبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كشته شده، يك دسته گفتند بفرستيم از ابى سفيان امان بگيريم، يك دسته گفتند برگرديم به همان بت پرستى سابق، يك دسته گفتند ما به همان عقيده اسلامى باقى هستيم و جهاد مى‏كنيم تا ما هم كشته شويم و به شهادت نايل گرديم. آن دو دسته اول «انقلاب على عقبيه» هستند و دسته سوم « شاكرين ». لكن مستفاد از بسيار اخبارى كه از كافى و امالى شيخ و ابن شهرآشوب و عياشى و غير اين‏ها از حضرت اميرالمؤنين و حضرت باقر و حضرت صادق  عليهم‏السلام در برهان نقل نموده در تفسير اين آيه كه قريب به ده حديث است، اين است كه اين آيه مربوط به غزوه احد نبوده و راجع به اخبار از اينكه اين امت بعد از رحلت حضرت رسالت  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مرتد مى‏شوند در مورد وصىّ آن حضرت، مگر قليلى كه شرح آن بيايد در ضمن تفسير آيه[1].
و مراد از ارتداد در اين اخبار اين نيست كه كافر و مشرك شوند تا اينكه اشكال شود كه اين‏ها مرتد نشدند، بلكه مراد به تصريح اخبار مجرد اضطراب خاطر در امر وصىّ است، چنانچه در اخبار بعد از آنى كه مى‏فرمايد:
«إنّ رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لمّا قُبِض صار الناس كُلّهم أهل جاهلية، إلاّ أربعة: عليّ، والمقداد، وسلمان، وأبوذر». راوى عرض كرد: «فعمار؟» حضرت فرمود: «إن كنت تريد الذين لم يدخلهم شيء فهذه الثلاثة»[2].
«وَ ما مُحَمَّدٌ»  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از اسامى مقدسه حضرت رسالت است و مأخوذ از حمد، چنانچه احمد هم از اسامى شريفه است و مأخوذ از حمد به معنى ستوده. و گذشت در سوره مباركه حمد كه حمد و ستايش مختص به خداست؛ زيرا غير او هر كه باشد و هر چه باشد، ممكن و محتاج است و احتياج نقص است. لكن اطلاق اين اسم شريف بر حضرت رسالت به عنايتِ اين است كه وجود مباركش داراى جميع كمالاتى است كه در خور ممكن است، لذا مورد ستايش هست و در ميان ائمّه عليهم‏السلام سه [نفر] مسمّى به اين اسم هستند: حضرت باقر و حضرت جواد و حضرت بقيّة اللّه‏  عليهم‏السلام، و امتيازى كه از براى حضرت بقيّة اللّه‏  هست، اين است كه كنيه مباركش هم مطابق با كنيه حضرت رسالت است (ابو القاسم)، چنانچه در مجمع از حضرت امير  عليه‏السلام روايت مى‏كند فرمود: «قال لي رسول اللّه‏  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: إن وُلِدَ لك غلام نَحِلته اسمي وكنيتي»[3].
و اين اسم شريف را هر فرد از امت كه داشته باشند بر سايرين امتياز دارند، چنانچه در همين كتاب از حضرت رضا  عليه‏السلام روايت مى‏كند از آباء طيبينش از پيغمبر  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود:
«إذا سمّيتم الولد محمداً فأكرموه وأوسعوا له في المجلس، ولا تقبّحوا له وجهاً، وما من قوم كانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد أو أحمد إلاّ قُدِّس في كلّ يومٍ ذلك المنزل مرّتين»[4].
«إلاّ رَسُول» «رسول»؛ فرستاده شده و مقام رسالت بالاتر از مقام نبوت است؛ زيرا نبوّت به معنى نزول وحى از جانب حق به اوست اعمّ از اينكه مأمور به تبليغ باشد يا نباشد. و رسول خاص مأمورين به دعوت ديگران هستند، پس هر رسولى نبى است، و لا عكس.
و اعلا مراتب رسالت اولوالعزم است كه آورنده شرع جديد و ناسخ شرايع سابقه و اين‏ها پنج نفرند: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و عليهم السلام، و حضرت محمد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خاتم انبيا و رسل است.
و اين جمله دلالت ندارد بر اينكه حضرت محمد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فقط داراى رسالت باشد، بلكه مراد از نفى غير رسالت توقعاتى است كه از پيغمبران داشتند كه بايد از ملائكه باشند يا جميع خواهش‏هاى آن‏ها را انجام دهند، مثل «وَ قالُوا لَنْ نُؤمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللّه‏ِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِى السَّماءِ وَ لَنْ نُؤمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً»[5]، و آيات ديگر كه در قرآن مسطور است.
«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» «خلت» به معنى «مضت»؛ يعنى گذشتند و رفتند از جلو او پيغمبرانى، اشاره به اينكه استبعاد مى‏كنيد كه يك نفر از افراد بشر رسول باشد از جانب خداوند، از اين نمره بسيار بودند كه مبعوث به رسالت
شدند و اداى رسالت نمودند و رفتند، يا به موت طبيعى از دنيا رفتند يا آن‏ها را كشتند. چنانچه در مورد ديگر مى‏فرمايد از قول رسول  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»[6] «بدعا» يعنى بى‏سابقه نيستم، رسلِ بسيارى پيش از من بودند.
«أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» « موت » رحلت طبيعى است و « قتل » بر خلاف طبيعت است، موت را نسبت به خود ميت داده و به فعل معلوم آورده. چنانچه مى‏گويى «مات زيد» كه زيد فاعل است. و قتل را نسبت به غير داده و مقتول نايب فاعل است و فعل را مجهول بيان كرده، و ترديد نه براى شك است، بلكه براى تعميم است كه رحلت از دنيا دو قسم است: چه به اسباب طبيعى و چه به اسباب خارجى غير طبيعى.
[در بيان معنى انقلاب و افراد منقلب و مرتد]
«انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» «انقلاب» تغيير حالت است به حالت ديگر يا وصف است به وصف ديگر؛ مثل انقلاب خمر به خلّ و انقلاب ايمان به كفر و جهل به علم. به خلاف استحاله كه تغيير جنس است به جنس ديگر، مثل كلب به ملح، يا نوع به نوع ديگر؛ مثل كرم به پشه، و اين انقلابِ ايمان است به كفر، چنانچه گذشت كه مفاد اخبار معتبره است و اين آيه راجع به منافقين نيست؛ زيرا آن‏ها انقلابى نداشتند، اصلاً ايمان نداشتند تا منقلب شوند، فقط نفاق خود را ظاهر كردند.
بلكه راجع به كسانى است كه در زمان نبى  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ايمان آوردند و پس از رحلت آن حضرت به اغواى منافقين و دسيسه‏هاى آن‏ها از وصىّ آن حضرت رو برگردانيدند، يا به طرف آن‏ها رفتند، يا تقاعد از نصرت وصىّ نمودند، يا از خوف آن‏ها ساكت شدند، يا در شبهه افتادند، ولو يك خلجان قلبى، مثل عمار.
«وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ»؛ بدانند همين نحوى كه ايمان آن‏ها نفعى براى خدا نداشت، بلكه براى خود آن‏ها نفع داشت؛ «قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللّه‏ُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلاْءِيمانِ»[7]. همين نحو ارتداد و انقلاب آن‏ها هم «فَلَنْ يَضُرَّ اللّه‏َ شَيْئاً» ؛ هيچ گونه ضررى بر خدا ندارد، فقط باعث خلود آن‏ها مى‏شود در عذاب ابدى و به خود ضرر مى‏زنند كه در ضلالت مى‏افتند و ديگران را اضلال مى‏كنند كه همين انقلاب، چه اندازه مليون‏ها را به ضلالت انداخت و باعث حسرت و ندامت شما مى‏شود، آن موقعى كه شاكرين و صابرين و كسانى كه ثابت قدم بودند خداوند جزاى آن‏ها را مرحمت مى‏فرمايد.
«وَ سَيَجْزِى اللّه‏ُ الشّاكِرِينَ»؛ مثل سلمان و اباذر و مقداد و حذيفه و عمار و مَن يحذوا حذوهم از طبقات مؤنين ثابت قدم.
-----------------------------------------------------------
[1] .  ر . ك : كافى: ج8، ص245، ح341؛ تفسير عياشى: ج1، ص223، ح148 و تفسير البرهان: ج2، ص115، ح2 وص116، ح6.
[2] .  بعد از وفات پيامبر تمام مردم به زمان جاهليت برگشتند، جز چهار نفر: على، مقداد، سلمان و ابوذر. راوى پرسيد: پس عمار چه شد؟ امام فرمود: اگر منظور تو كسانى هستند كه هيچ شكى به دل راه ندادند، فقط سه نفر اول بودند. تفسير عياشى: ج1، ص223، ح149 و تفسير البرهان: ج2، ص116، ح7.
[3] .  پيامبر به من فرمود: اگر پسرى به تو داده شد، نام و كنيه مرا بر او بگذار . مجمع البيان: ج2، ص851 ؛ مناقب آل ابى طالب : ج2 ، ص258 و تفسير الثعلبى : ج3 ، ص178 .
[4] .  هر گاه نام پسر را محمد گذاشتيد، او را گرامى داريد و در مجالس براى او جا باز كنيد و هيچ گاه بر او روترش نكنيد، و هر گاه عده‏اى مشغول مشورت هستند و فردى كه نام او احمد يا محمد است، نزد آن‏ها بيايد، آن منزل در هر روز دو مرتبه پاك و مقدس مى‏شود. مجمع البيان: ج2، ص850؛ صحيفة الرضا  عليه‏السلام: ص88، ح18 و 20 و وسائل الشيعة: ج21، ص394، ح7 و 9.
[5] .  به تو مى‏گويند: ما هرگز ايمان به تو نمى‏آوريم تا اينكه از زمين براى ما چشمه‏ها بيرون آورى، يا براى تو باغستانى باشد از نخلستان و انگورستان و در خلال آن‏ها نهرهاى آب جارى باشد، يا يك قطعه از آسمان بر سرِ ما بيندازى، يا خدا و ملائكه را به ما نشان دهى قبيله قبيله، يا بيتى داشته باشى مملو از زخارف دنيوى، يا بروى به طرف آسمان و هرگز به اين گفته‏هاى تو ايمان نمى‏آوريم تا كتابى بر ما نازل كنى كه ما قرائت كنيم. بگو منزه است پرورگار من، آيا من جز بشر رسول هستم؟ سوره اسراء: آيات 90 ـ 93.
[6] .  من پيغمبر بى سابقه نيستم. سوره احقاف: آيه 9.
[7] .  بفرما به آن‏ها كه منت بر من نداريد كه ايمان آورده‏ايد، خدا بر شما منت گذارده كه شما را هدايت فرموده و توفيق داده كه به شرف ايمان مشرف شده‏ايد . سوره حجرات: آيه 17.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page