106 «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ»
107 «وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»
ترجمه:
106. روزى كه سفيد مىشود صورتهايى و سياه مىشود صورتهايى، پس امّا كسانى كه صورتهاى آنها سياه شده به آنها گفته مىشود آيا كافر شديد بعد از ايمانتان؟ پس بچشيد عذاب را به سبب آنچه بوديد كافر.
107. و امّا كسانى كه صورتهاى آنها سفيد شده پس در رحمت خداوند آنها در آن هميشه هستند.
توضيح:
[امورى كه باعث سفيدى وسياهى چهره مىشود]
ايمان و اخلاق فاضله و اعمال صالحه يك نورانيتى دارد كه از جانب خدا به قلب كه عبارت از روح انسانى است تابش مىكند ؛ «العلمُ نورٌ يقذفه اللّه في قلب من يشاء»[1]. و تعبير از آنها به قلب سفيد مىكنند، چنانچه كفر و ضلالت و معاصى يك ظلمتى دارد كه قلب را سياه مىكند و بسا آثار آن در جبهه [= پيشانى ]و صورت هم ظاهر مىشود، بسيارى از صلحا را مىبينيم، به خصوص در علماى اعلام با اينكه وجاهت صورى هم ندارند يك نورانيتى از آنها مشاهده مىشود كه يدرك و لا يوصف است، و بسا كفار و اهل ضلالت از مخالفين و غير آنها و اهل معاصى را مىبينيم يك كدورت و گرفتگى در جبهه آنها ظاهر مىشود، با اينكه وجاهت صورى دارند، حتى اهل نظر از مشاهده آنها مىفهمند اين نصرانى است، يهودى است، سنّى است، فاسق و فاجر است و روز قيامت «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»[2] است و در بسيارى از آيات اشاره به اين معنى دارد ؛ «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ»[3]، «يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ»[4]، «يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ»[5]، «فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ»[6]، «نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا»[7]، «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ»[8]، و غير اينها از آيات بسيار، و ابيضاض [= سفيدى] و اسوداد [= سياهى] وجوه اشاره به همين است.
تفسير :
«يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» اين آيه ولو در مورد اهل ردّه وارد شده، كسانى كه ايمان آوردند و بعد مرتد شدند و از دين خارج شدند، به قرينه جمله بعد كه مىفرمايد: «فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ» و به قرينه آيات قبل كه خطاب به مؤنين كه تفرقه و اختلاف نكنيد مثل اهل كتاب. لكن به تنقيح مناط قطعى شامل جميع افراد بشر مىشود كه فرداى قيامت تمام دو دستهاند: يك دسته با روهاى سفيد و يك دسته با روهاى سياه و نيز سفيدى و سياهى مقول به تشكيك و ذى مراتب است ؛ هر چه ايمان قوىتر و اخلاق فاضله بهتر و اعمال صالحه بيشتر باشد بياض وجه زيادتر است و هر چه كفر و عناد زيادتر و صفات خبيثه راسختر و معاصى بيشتر، سواد وجه بالاتر است.
و همزه استفهام در «أَكَفَرْتُمْ» براى تقريع است به معنى «لم كفرتم» و اين آيه اشاره دارد به كسانى كه بعد از نبىّ صلىاللهعليهوآله ارتداد پيدا كردند، چنانچه در اخبار عامه و خاصه بيان شده.
[خبرِ كوبنده و تكذيب كننده]
در مجمع از ثعلبى[9] روايت كرده از پيغمبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «والذي نفسي بيده لَيَرِدَنَّ عليَّ الحوض ممّن صحبني أقوام، حتى إذا رأيتهم اختلجوا دوني، فلأقولنّ: أصحابي، فيقال لي: إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك ارتدّوا على أعقابهم القهقرى!»[10].
نظر كنيد اين حديث چگونه تكذيب مىكند عامه را كه نقل مىكنند از آن حضرت كه فرموده باشد: «أصحابي كلّهم عدول»[11] يا فرموده باشد: «أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم أهتديتم»[12].
و نيز از ابو اُمامه باهلى[13] روايت مىكند در موضوع خوارج از حضرت نبوى صلىاللهعليهوآله فرمود: «إنّهم يمرقون من الدين كما يمرق السهم من الرمية»[14].
[پنج رايت وعَلَمى كه قيامت بر پيغمبر صلىاللهعليهوآله وارد مىشوند]
و در اخبار خاصه در برهان از تفسير على بن ابراهيم مسندا نقل مىكند از
حضرت رسول صلىاللهعليهوآله حديث مفصلى كه خلاصه مضمونش اين است كه فرداى
قيامت پنج رايت و علم از امت بر من وارد شوند:
1. رايت عجل (گوساله) اين امت.
2. رايت فرعون اين امت.
3. رايت سامرى اين امت.
4. رايت ذى الثديه[15] با تمام خوارج. و از اين چهار رايت سؤل مىكنم كه با ثقلين چه كرديد؟ مىگويند: ثقل اكبر (قرآن) را ما عقب سر انداختيم و عترت را كشتيم و ضايع كرديم. تمام را به جهنم مىبرند تشنه با روى سياه.
5. رايت امام متقين و سيد المسلمين و قائد غرّ المحجّلين و وصىّ رسول ربّ العالمين. اينها مىگويند ما قرآن را متابعت كرديم و عترت را موالى بوديم و محبت داشتيم. اينها را به بهشت با روهاى سفيد مىبرند[16] و شاهد بر اين حديث خبر معروف است كه فرمودند:
«ارتدّ الناس بعد رسول اللّه إلاّ خمسة أو أربعة»[17].
«فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ» بنا بر اينكه اين آيه در مورد كسانى است كه بعد از حضرت رسالت كردند آنچه كردند، مراد از كفر بعد از ايمان همان انكار ولايت و بدعتى است كه در دين گذاردند و ظلمهايى كه به عترت روا داشتند كه عذاب آنها اشدّ از جميع كفار است، ولو اسم اسلام و پارهاى از احكام اسلام را بر آنها اجرا بنماييم.
و تعبير به «ذوقوا» نوع توهين و سرزنش است، چنانچه كسى كه گرفتار عمل بدى شد به او مىگويند: خوب طعم آن را چشيدى، چه طعمى داشت!
«وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَتِ اللّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»؛ رحمت الهى شامل جميع نعم الهى مىشود از زمان موت تا خلود بهشت. و تكرار «فى» در «فَفِى رَحْمَتِ اللّهِ» و «فيها» براى تأكيد است در شمول رحمت.
--------------------------------------------------
[1] . علم نورى است كه خداوند آن را در دل هر كس كه بخواهد ، جاى مىدهد . مصباح الشريعة: ص16 و خلاصة عبقات الأنوار: ج1، ص114.
[2] . روزى كه ظاهر مىشود سرائر. سوره طارق: آيه 9.
[3] . شناخته مىشوند مجرمين به سيما و صورت خود. سوره الرحمن: آيه 41.
[4] . هر يك را از سيمايشان مىشناسند. سوره اعراف: آيه 46.
[5] . آنها را از سيمايشان مىشناسند. همان: آيه 48.
[6] . و هر آينه آنها را به تو مىشناسانيم به سيماى آنها. سوره محمد صلىاللهعليهوآله : آيه 30.
[7] . نور آنها تابش مىكند از مقابل آنها و از طرف آنها، مىگويند: پروردگار ما! تمام فرما نور ما را. سوره تحريم: آيه 8.
[8] . روزى كه مىگويند منافقين و منافقات از براى مؤمنين نظر كنيد به ما تا از شما نور اقتباس كنيم و روشن شويم. سوره حديد: آيه 13.
[9] . احمد بن محمد بن ابراهيم النيشابورى، معروف و مشهور به ثعلبى: از فقهاى بزرگ و مفسران معروف اهل سنت در قرن پنجم هجرى است. وى صاحب تفسير الكشف والبيان، مشهور به تفسير ثعلبى، يكى ار تفاسير بزرگ اهل سنت است. على رغم اينكه او سنى مذهب است، امّا هيچ دشمنى با شيعه و تعصبى در مذهب ندارد. به همين خاطر علماى شيعه از تفسير و ديگر كتابهاى ثعلبى استفاده فراوان نمودهاند. به گونهاى كه مرحوم مجلسى، تفسير ثعلبى را در زمره يكى از منابع بحار الانوار قرار داده و مرحوم طبرسى هم در مجمع البيان از آن استفاده كرده است. وى در سال 427 يا 437 هجرى از دنيا رفت.
[10] . به خدا سوگند! در روز قيامت گروهى از اصحابم نزد من مىآيند. همين كه چشمم به آنها مىافتد، از طرف خداوند آنها را گرفته و به سرعت مىبرند. در آن حال من مىگويم: اينها اصحاب من هستند. آنگاه به من گفته مىشود: نمىدانى كه بعد از تو چه كارهايى كردند! آنها مرتد شدند و به آيين جاهليت برگشتند. مجمع البيان: ج2، ص809 و تفسير الصافى: ج1، ص369.
[11] . تمام اصحاب من عادل هستند. شرح مسلم للنووى: ج1، ص222 و فتح البارى: ج2، ص152.
[12] . اصحاب من همانند ستارگان هستند، به هر كدام از آنها اقتدا كنيد، هدايت مىشويد. تفسير الثعلبى: ج3، ص334 و تفسير الرازى: ج2، ص5.
[13] . صُدَى بن عجلان؛ مشهور به ابو امامه باهلى: از اصحاب پيامبر و امام على عليهماالسلام كه در شام زندگى مىكرد. وى يكى از راويان حديث غدير است و دفاع او از امام على عليهالسلام در كاخ معاويه و عدم پذيرش دينارهاى معاويه از طرف او براى اينكه دست از امام على بردارد، از وى چهرهاى ممدوح و ستوده در نزد شيعيان ساخته است. مىگويند معاويه عدهاى نگهبان را مأمور مراقبت از او كرد تا نزد امام على عليهالسلام نرود. وى در سال 86 يا 81 هجرى در شام درگذشت. موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص131.
[14] . آنان همانند تير كه از كمان رها شده و با سرعت بيرون مىرود، از دين بيرون رفته و خارج شدند. مجمع البيان: ج1، ص809 و من لايحضره الفقيه: ج1، ص124، ح8 .
[15] . لقب حرقوص بن زهير، رئيس و سر دسته گروه خوارج است.
[16] . تفسير البرهان: ج2، ص90، ح1 و تفسير قمى: ج1، ص117.
[17] . بعد از پيامبر به غير از چهار يا پنج نفر، تمام مردم مرتد شده و از دين برگشتند. الاختصاص: ص6 و بحار الأنوار: ج28، ص259، ح42.
آیات ١٠٦ و ١٠٧
- بازدید: 2272