52 «فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَ نّا مُسْلِمُونَ»
ترجمه:
52. پس چون احساس كرد حضرت عيسى از آنها كفر را فرمود: كيست كه مرا يارى كند براى خداوند؟ حواريّون گفتند: ما انصار خدا هستيم و به او ايمان داريم و شهادت بده كه ما مسلمانيم.
تفسير:
[فرق بين احساس ودرك]
«فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى» «احساس» قريب المعنى است با ادراك و درك به معنى علم به جزئيات است و لذا مدرك اطلاق بر خداوند مىشود؛ چون عالم به جميع جزئيات است، ولى احساس اطلاق نمىشود؛ زيرا درك اگر به توسط حواس ظاهره؛ بصر، سمع، لمس، شمّ، ذوق يا حواس باطنه ؛ مثل متخيّله، حافظه، ذاكره، متصرّفه، متوهّمه باشد احساس صدق مىكند و خداوند چون از اين عوارض برى است اطلاق بر او نمىشود.
«مِنْهُمُ الْكُفْرَ»، مرجع ضمير يهود و بنى اسرائيل هستند كه ايمان به عيسى عليهالسلامنياوردند، بلكه نسبتهاى ناروا به او و به مادرش دادند و در مقام اذيت به او برآمدند.
«قالَ مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ» «استنصارِ» عيسى در موردى بود كه يهود او را گرفتند و حبس نمودند و اراده قتل او را داشتند، و تعبير به «إلَى اللّهِ» اشاره به اين است كه يارىِ من يارىِ خداست، چنانچه يارىِ انبيا و اوليا و اوصيا و علما و مؤنين و يارىِ دين يارىِ خداست، بلكه يارىِ هر يك از آنها يارىِ سايرين است؛ چون هدف تمام يكى است و از اين جهت در حق اصحاب ابى عبداللّه عليهالسلام مىگويى: «يا أنصار دين اللّه ويا أنصار رسول اللّه وأميرالمؤنين وفاطمة الزهراء وأبي محمّد الحسن وأبي عبد اللّه عليهمالسلام»[1].
«قالَ الْحَوارِيُّونَ» «حوارى» از مادّه حور است به معنى شدّت بياض العين در شدّت سواد العين؛ مثل چشم آهو و چشم گاو.
و حور العين را حور العين گفتند براى اينكه چشم آنها گيرندگى دارد. در آيه شريفه «قاصِراتُ الطَّرْفِ»[2] تعبير فرموده.
و در مجمع البحرين، فى الحديث:
«الحور العين خلقن من تربة الجنّة النورانيّة، ويُرى مخّ ساقيها من وراء سبعين حلّة»[3].
[در شرح حال حواريين]
و حواريّين را بعض مفسرين عامّه گفتند كه اينها «قصارين» بودند كه جامهها و البسه چرك و كثيف را تنظيف مىنمودند. و بعضى گفتند لباسهاى آنها نقى و پاكيزه بوده. و بعضى گفتند صيد ماهى مىكردند و به اين مناسبات
آنها را حواريّين گفتند.
لكن تمام اينها بى مدرك و تفسير به رأى است و قول صحيح فرمايش حضرت رضا عليهالسلام است، چنانچه در سفينه از حسن بن فضّال[4] روايت مىكند
كه گفت:
قلت للرضا عليهالسلام: لِمَ سمّي الحواريّون حواريّين؟ قال عليهالسلام: «أمّا عند النّاس فإنّهم سُمّوا حواريّين لأنـّهم كانوا قصّارين يخلّصون الثياب من الوسخ بالغسل، وأمّا عندنا فسُمّيَ الحواريّون لأنـّهم كانوا مُخلِصينَ في أنفسهم، والمُخلِصِين لغيرهم من أوساخ الذنوب بالوعظ والتذكّر»[5].
[در بيان عدد و معناى حواريين]
و امّا عدد حواريّين مسيح 12 نفر بودند كه به مسيح ايمان آورده بودند، چنانچه در خبر از حضرت رضا عليهالسلام است در جواب جاثليق[6] در مجلس مأمون بنا بر نقل سفينه:
قال الجاثليق: أخبرني عن حواريِّ عيسى بن مريم عليهماالسلام كم كان عدّتهم؟ قال الرضا عليهالسلام: «أمّا الحواريّون فكانوا اثني عشر رجلاً...» الحديث[7].
و امّا حال حواريّين، حسن ظنى به آنها نداريم، نه از نظر اسلام و نه از نظر اناجيل. امّا از نظر اسلام در كافى از حضرت صادق عليهالسلام روايت كرده فرمود:
«إنّ حواريَّ عيسى عليهالسلام كانوا شيعته، وإنّ شيعتنا حواريّونا، وما كان حواريّ عيسى عليهالسلام بأطوع له من حواريِّنا لنا، وإنّما قال عيسى عليهالسلام للحواريّين: من أنصاري إلى اللّه، قال الحواريّون: نحن أنصار اللّه، فلا واللّه ما نصروه من اليهود ولا قاتلوهم دونه، وشيعتنا واللّه منذ قبض اللّه عزّ ذكره رسول اللّه صلىاللهعليهوآله ينصرونا ويقاتلون دوننا، ويُحرَّقونَ ويُعذَّبونَ ويُشرَّدون في البلدان، جزاهم اللّه عنّا خيراً»[8].
و امّا از نظر اناجيل، در كلم الطيّب نقل كردهايم از انجيل متا، باب هفدهم، آيه 19 و 20 و باب 26، آيه 31 و آيه 36 و آيه 56 و آيه 69 ـ 75 و باب 16، آيه 8 و آيه 33، و در انجيل مرقس باب 4، آيه 40 و باب 16، آيه 52، و در انجيل لوقا باب 22، آيه 24، و در انجيل يوحنّا باب 2، آيه 22 و غير اينها كه صراحت دارد بر اينكه اينها ايمان نداشتند و شبى كه يهود عيسى را محاصره كردند، هر چند عيسى [طلب] انتصار كرد، او را يارى نكردند و فرار كردند، بلكه انكار كردند ؛ كه ما او را نمىشناسيم، بلكه عيسى را تسليم يهود كردند و غير اينها كه دلالت بر سستى ايمان آنها مىكند، مراجعه فرماييد[9].
[صاحبان كافر اناجيل اربعه]
به علاوه، صاحبان اناجيل اربعه از كفرياتى كه در اين اناجيل و تناقضاتى كه در آنها هست، دليل بارزى است بر كفر آنها. بلى، چند نفر از حواريين هستند كه دامن آنها پاك و ايمان آنها محكم، بلكه داراى مقام عصمت و ولايت هستند، مثل شمعون الصفا كه وصىّ حضرت عيسى عليهالسلام بوده و مثل دو نفر رسولى كه حضرت عيسى فرستاد بر اهل انطاكيه كه در سوره يس خداوند بيان مىفرمايد در آيه شريفه «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ * إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ...»[10] إلى آخر الآيات كه سومى آنها همان شمعون بود و شرح قصه آنها را مفصّلاً در اخبار مرويه در مجمع و برهان در ذيل همين آيات بيان فرموده[11]، و ممكن است برنابا هم كه صاحب انجيل است آن هم دامنش پاك بوده، چون انجيلِ او از اين خرافات و كفرياتى كه در اناجيل اربعه است خالى است و بشارت به حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله را صريحا دارد و از همين جهت انجيل او در نزد نصارا مردود شده و معرضٌ عنه گرديده.
«نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ» خداوند تبارك و تعالى چون غنىّ بالذات است و احتياج در ذات قدس او روا نيست احتياج به ناصر و معين ندارد، پس مراد از نصرت خدا نصرت به دين و احكام خدا و انبياى الهى و خلفا، بلكه بندگان خدا اگر به قصد تقرّب به خدا باشد و محض رضاى خدا، چنانچه صرف مال در راه خدا اطلاق قرض به خدا مىشود. در آيه شريفه است «مَنْ ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً»[12] و به اين مناسبت است كه موقعى كه حضرت عيسى عليهالسلام فرمود: «مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ» ؛ يعنى به جهت تقرّب به خداوند، حواريّين گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ» . از اين جمله استفاده مىشود كه مراد حضرت عيسى از كلمه «مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللّهِ» ايمان به خداست و لازمه ايمان به خدا نصرت انبياى خداست و اينها اقرار كردند به اين جمله.
«وَ اشْهَدْ بِأَ نّا مُسْلِمُونَ» از اين جمله چند نكته استفاده مىشود: يكى آنكه، مراد از «مُسْلِمُونَ» تسليم اوامر الهى است، چنانچه در مورد حضرت ابراهيم عليهالسلام گذشت كه خطاب شد «أسْلِمْ قَالَ أسْلَمْتُ لِرَبِّ العَالَمِينَ»[13]، نه اسلامى كه به معنى اعتقاد باشد؛ زيرا ايمان اخصّ از اسلام است و البته هر مؤنى مسلم هم هست.
نكته دوم اينكه، انبيا شاهد بر امّت هستند، چنانچه در قرآن مىفرمايد:
«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤلاءِ شَهِيداً»[14].
نكته سوم، اين اظهار ايمان و تسليم آنها را نمىتوان گفت حقيقت دارد؛ زيرا بر اين دعوى ثابت نماندند و بالاخره عيسى عليهالسلام را رها كرده و فرار كردند، بلكه انكار كردند نزد شهود كه ما او را نمىشناسيم و نمىتوان گفت كه نفاق بوده؛ زيرا داعى بر نفاق در آن موقع نبود، چون حضرت عيسى عليهالسلام گرفتار يهود و در فشار آنها بود، بلكه ايمان ضعيف و سست بوده كه در موقع امتحان متزلزل مىشود؛ مثل ايمان اكثر مردم چه در زمان نبىّ صلىاللهعليهوآله يا ائمّه عليهمالسلام و هلمّ جرّا إلى زماننا هذا[15]، چنانچه در اصحاب پيغمبر صلىاللهعليهوآله بعد از رحلت آن حضرت و در اصحاب اميرالمؤنين عليهالسلام در قضيه حكمين و اصحاب حضرت مجتبى عليهالسلام، بلكه بسيارى از همراهان حضرت سيّد الشهداء عليهالسلام و هكذا. و از كلمات منسوبه به حضرت ابى عبداللّه عليهالسلام است: «الناسُ عبيدُ الدنيا، والدينُ لَعقٌ على ألسنتهم، فإذا مُحِّصُوا بالبلاء قلّ الدَيّانون»[16]. به خصوص امتحانات زمان حاضر، اللهمّ ثبّت اقدامنا.
-----------------------------------------------------------------------------
[1] . مصباح المتهجد: ص502 و المزار شهيد اول: ص176.
[2] . حوريانى كه چشم فرو انداختهاند. سوره صافات: آيه 48.
[3] . حور العين از خاك نورانى بهشت آفريده شده و سفيدى ساق پاى او از پشت هفتاد تكه پارچه ديده مىشود. مجمع البحرين: ج3، ص278 و سفينة البحار: ج1، ص816.
[4] . حسن بن على بن فضال: وى يكى از افراد خاندان بنى فضال است كه در كوفه معروف و مشهور بوده و تمام آنها از اصحاب ائمه عليهمالسلام و اهل علم و فقه و حديث بودهاند. حسن يكى از فقهاى معروف شيعه در زمان امام رضا عليهالسلام و از اصحاب خواص و ياران ايشان است. وى فردى زاهد و عابد و داراى مقام و جايگاه فراوانى نزد شيعيان آن زمان بود. بنابر قولى وى در شمار اصحاب اجماع است كه تمام علما و بزرگان بر وثاقت و صداقت او و رواياتش اتفاق نظر دارند، حتى علماى اهل سنت وى را توثيق و تأييد كردهاند . حسن بن على داراى تأليفات فراوانى در زمينه فقه، حديث و تفسير است. وى در سال 224 هجرى از دنيا رفت. موسوعة طبقات الفقهاء: ج3، ص197.
[5] . به امام رضا عليهالسلام گفتم: چرا حواريون به اين عنوان نامگذارى شدهاند؟ ايشان فرمودند:
آنها نزد مردم به اين علت حواريون نام گرفتند كه لباس شوى بودند؛ چرك و لكه لباس را با شستن پاك مىكردند. ولى نزد ما به اين خاطر اين گونه نام گرفتند كه نفس خود و ديگران را با موعظه و تذكر و نصيحت از آلودگىهاى گناهان پاك و خالص مىكردند. سفينة البحار: ج1، ص817 و عيون اخبار الرضا عليهالسلام: ج2، ص85، ح10.
[6] . يكى از درجات روحانى مسيحى ؛ همان «كاتوليك» است.
[7] . جاثليق گفت: تعداد حواريان حضرت عيسى عليهالسلام چند نفر بود؟ امام رضا عليهالسلام فرمودند:
دوازده نفر. سفينة البحار: ج1، ص817 وعيون اخبار الرضا عليهالسلام: ج1، ص142.
[8] . حواريون حضرت عيسى پيروان او بودند و شيعيان ما حواريان ما هستند. حوارى حضرت عيسى نسبت به او از حواريان ما نسبت به ما مطيعتر نبودند. چرا كه عيسى به حواريون خود گفت: چه كسى براى رسيدن به خدا مرا يارى و كمك مىكند؟ آنها گفتند: ما ياوران خدا هستيم. امّا به خدا سوگند نه كسى از يهوديان او را كمك كرد و نه با غير دشمنان او جنگيدند، در حالى كه به خدا قسم شيعيان ما از هنگامى كه خداوند متعال، پيامبر را قبض روح نمود، ما را يارى نمودند و با غير (دشمنان) ما جنگيدند و سوختند و شكنجه شدند و به سرزمينهاى مختلف تبعيد شدند. خداوند از طرف ما به آنها پاداش نيكو بدهد. كافى: ج8، ص268، ح396 و بحار الأنوار: ج14، ص276، ح7.
[9] . ر . ك : الكلم الطيب: ص 229 ـ 240.
[10] . اى رسول محترم! ضرب مثل كن براى اين مشركين قضيه اصحاب قريه را زمانى كه آمد آنها را فرستادگان، آن گاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم، و آن دو را دروغ زن پنداشتند تا با [فرستاده] سومين [آنان را] تأييد كرديم. سوره يس: آيات 13 ـ 14.
[11] . ر . ك : مجمع البيان: ج7، ص655 و تفسير البرهان: ج6، ص388.
[12] . كيست آن كه به خدا قرض نيكو دهد. سوره بقره: آيه 245.
[13] . تسليم شو، ابراهيم گفت: نسبت به پروردگار جهانيان تسليم شدم. همان: آيه 131.
[14] . پس چگونه است وقتى كه بياوريم از هر دسته گواهى دهنده و بياوريم تو را بر آنها گواه ؟ سوره نساء: آيه 41.
[15] . به همين ترتيب تا زمان ما.
[16] . مردم بندگان دنيا هستند و دين يك چيز بىاهميت نزد آنهاست، هرگاه با سختى وگرفتارى آزمايش شوند، دينداران واقعى بسيار اندك خواهند بود. تحف العقول: ص245 و بحار الأنوار: ج75، ص117، ح2.
آیه ٥٢ « إفَلَمّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِى ... »
- بازدید: 2457