آیه ٢٦ « قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ ... »

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

26   «قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ»
ترجمه:
26. بگو پروردگارا! تويى مالك تمام عوالم ملكى، هر كه را بخواهى به او عطا مى‏فرمايى و هر كه را بخواهى از او مى‏گيرى و هر كه را بخواهى عزت مى‏بخشى و هر كه را اراده كنى به ذلّت دچار مى‏كنى. تمام خوبى‏ها به دست توست و محققا تو بر هر چيزى قادر و توانايى.
[در بيان فضايل و مثوبات اين آيه]
امّا كلام در فضيلت اين آيه شريفه. در اخبار فضايل بسيارى وارد شده كه ما به مقدار قليل آن اكتفا مى‏كنيم. در مجمع البيان از حضرت صادق  عليه‏السلام از پدر بزرگوارش از آباى كرامش از رسول خدا  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود كه خداوند در موقع نزول سوره حمد و آية الكرسى و آيه «آمَنَ الرَّسُولُ» و آيه «شَهِدَ اللّه‏ُ» و آيه «قُلِ اللَّهُمَّ» تا «بِغَيْرِ حِسَابٍ»خطاب فرمود:
«وعزّتي و جلالي، ما من عبدٍ قَرأكُنّ في دُبُرِ كلِّ صلاةٍ مكتوبةٍ إلاّ أسكنته حظيرة القدس على ما كان فيه، وإلاّ نظرت إليه بعيني المكنونة في كلّ يومٍ سبعين نظرة، وإلاّ قضيت له في كل يومٍ سبعين حاجةً أدناها المغفرة، و إلاّ أعذته من كلّ عدوٍّ و نصرته عليه، ولا تمنعه دخول الجنّة إلاّ أن يموت»[1]. و در لآلى الأخبار از كافى از حضرت صادق  عليه‏السلام روايت مى‏كند كه خداوند فرمود:
«وعزّتي وجلالي لا يتلوكنّ أحد من آل محمّد  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وشيعتهم في دُبُرِ ما افترضت عليه إلاّ نظرت إليه بعيني المكنونة في كل يومٍ سبعين نظرة، اُقضي له في كلّ نظرةٍ سبعين حاجة، و قبلته على ما فيه من المعاصي، و هي: اُمّ الكتاب، و«شَهِدَ اللّه‏»، و آية الكرسي، و آية الملك»[2]. و از براى اداى دين بسيار مفيد است، چنانچه در مجمع از حضرت رسول  صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهروايت كرده كه به معاذ بن جبل[3] فرمود:
«قل: «قُلِ اللهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ...» إلى قوله: «بِغَيْرِ حِسابٍ»، يا رحمنَ الدنيا والآخرة ورحيمَهما، تُعطي منهما ما تشاء و تمنع منهما ما تشاء، اقضِ عني ديني، فإن كان عليك مِل‏ءَ الأرض دَيناً لأدّاه اللّه‏ عنك»[4].
تفسير:
و امّا تفسير آيه:
«قل» خطاب به نبىّ اكرم  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است و دستور الهى است كه هر مؤنى بايد بگويد و معتقد باشد.
«اللّهُمَّ» به جاى «يا اللّه‏» است.
«مالِكَ الْمُلْكِ»، ملكيّت عبارت از اضافه شى‏ء است به شخص و از مقوله جده است، به معنى واجديّت و از امور اعتباريّه است كه در عالم اعتبار وجود پيدا مى‏كند، نه امر انتزاعى كه ما به ازاء نداشته باشد، فقط منشأ انتزاع داشته باشد، مثل ابوّت و بنوّت و فوقيّت و تحتيّت، چنانچه بعضى توهّم كرده‏اند.
[در مراتب ملكيت]
و اين ملكيّت دو قسم است: يك قسم ملكيّتِ حقّه حقيقيه ذاتيه كه مختص به خداست ؛ چون خالق و موجد تمام موجودات امكانيّه است. و يك قسم جعليه كه منوط است به جعلِ مَن بيده الاعتبار و در شرع، مَن بيده الاعتبار فقط ذات مقدس ربوبى است و بس، اگر چه در نظر عرف ، سلطان يا رئيس قوم را بيده الاعتبار مى‏دانند، حتّى رئيس دزدان كه اشياى مسروقه را بين آن‏ها تقسيم مى‏كند.
و مراد از «الْمُلْكِ» اسم مصدر عبارت از جميع ممكنات از عالم مجرّدات و ماديات از عقل اول تا هيولاى صرفه.
و ملكيّت جعليّه تابع جعل جاعل است ، تارة مطلقه كليّه است، مثل ملكيّت محمّد و آله  صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه مالك دنيا و آخرت هستند، چنانچه بر طبق آن اخبار بسيار وارد شده، يا مقيّده جزئيّه، مثل ملكيّت اشخاص نسبت به مملوكات خود طبق جعل شرع.
اشكال:
چگونه مى‏شود يك شى‏ء مثل فلان خانه مملوك زيد باشد به ملكيّت مستقلّه، ملك امام هم باشد، ملك خدا هم باشد؟
جواب:
دو مالك مستقل بر شى‏ء واحد محال است كه هر دو در عرض يكديگر مالك باشند، و امّا طولاً مانعى ندارد، مثل مالكيّت عبد بنا بر قول به اينكه مالك مى‏شود و مالكيّت مولا كه مالك عبد و مملوكات اوست (العبد وما في يده كان لمولاه)[5] زيد مالكِ دار، امام مالكِ زيد و دار، خدا مالكِ امام و زيدو دار.
«تُؤتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ» ؛ به هر كه بخواهى مى‏دهى «وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ» ؛ و از هر كه بخواهى مى‏گيرى.
تنبيه:
[فرق بين مالك و متصرف]
ملكيّت با تصرّف فرق دارد، مثلاً شخص سارق و غاصبْ متصرّفِ در عين مغصوبه هستند، ولى ملك آن‏ها نيست و بالعكس، مالك باشد و متصرف نباشد و از اينجا معلوم مى‏شود كه جبابره و ظلمه مثل بنى اميّه و بنى عباسْ اين دولت كذايى كه داشتند تمام غصب بود و مالك نبودند كه كسى مدّعى شود كه ملكيّت خدايى بوده، چنانچه يزيد عليه اللعنه توهّم كرده بود و اين آيه را دليل بر حقانيّت خود گرفته بود و دفع توهّمش به آيه شريفه «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[6]، كه منسوب به سرِ مطهّر ابى عبداللّه‏  عليه‏السلام است و بر طبق اين اخبار وارد شده.
در برهان از كافى از عبدالأعلى مولا آل سام[7] مى‏گويد: از حضرت صادق  عليه‏السلامسؤل كردم از اين آيه و گفتم: أليس قد آتى اللّه‏ عزّ وجلّ بني اُمية الملك؟! قال:
«ليس حيث تذهب، إنّ اللّه‏ عزّ و جلّ آتانا الملك وأخذته بنو اُمية بمنزلة الرجل يكون له الثوب ويأخذه الآخر، فليس هو للذّي أخذه!»[8].
و از تفسير عياشى از داود بن فرقد[9] در اين آيه از حضرت صادق  عليه‏السلام  سؤل كردم و گفتم: فقد أتى اللّه‏ بني اُميّة الملك؟ فقال: «ليس حيث يذهب الناس إليه إنّ اللّه‏ آتانا الملك وأخذه بنو اُميّة بمنزلة الرجل يكون له الثوب ويأخذه الآخر، فهو ليس للّذي أخذه»[10].
[اقسام عزت وذلّت]
«وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» ، عزّت و ذلّت اقسامى دارد، اگر مرادعزّت و ذلّت خدايى باشد، چنانچه بعيد نيست، اين عزت خاص به مؤنين است ؛ «وَ للّه‏ِِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ»[11]، و در مقابل كفار و منافقين لهم الذلّة.
و اگر مراد عزت و ذلّت در آخرت و قيامت باشد، آن هم خاص به اهل ايمان است كه اهل نجات هستند و ذلت به اهل هلاكت.
و اگر مراد عزت در نظر مردم باشد در دنيا و ذلّت به نزد آن‏ها، اين تابع نظريات مردم است ؛ بسا بعضى در نزد جماعتى عزيز هستند و نزد جماعت ديگر ذليل . و اين عزت و ذلّت دنيايى و عند الناس هم دو قسم است: يك قسمت القاى الهى است محبت در قلوب ناس يا عداوت، چنانچه در دعاى حضرت ابراهيم  عليه‏السلاماست «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِى إِلَيْهِمْ»[12]، و يك قسمت عزت جابرانه ظالمانه مثل عزت فرعون و اشباه فرعون و اين قسمت اخير قطعا مراد از آيه نيست، مثل ملكيّت غاصبانه كه قبلاً ذكر شد، و امّا ساير اقسام به عموم و اطلاق مشمول آيه شريفه هست. «بِيَدِكَ الْخَيْرُ» ، از اين جمله استفاده مى‏شود كه سلطنت جابرانه و ملكيّت ظالمانه براى اربابش خير نيست، ولو به نظر خودشان خير است، بلكه شرّ محض است، چنانچه در بسيارى از آيات تصريح شده : «وَ يْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِى جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ * كَلاّ لَيُنْبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ...» تا آخر سوره[13]، «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»[14] و غير اين‏ها از آيات.
و نيز از اين جمله استفاده مى‏شود كه آنچه خير به انسان مى‏رسد تفضّل الهى است و آنچه شرّ مى‏رسد از قِبَل نفس است ؛ «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّه‏ِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»[15]. «إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ» ، تفسيرش گذشت مكررا.
-----------------------------------------------
[1] .  به عزت و جلالم سوگند كه هر كس شما آيات را بعد از هر نماز واجبى بخواند، او را در حظيرة القدس بهشت ساكن مى‏كنم و اگر اين كار را نكنم، در هر روز هفتاد مرتبه به او نظر مى‏كنم و اگر چنين نكنم، در هر روز هفتاد حاجت او را كه كمترينش مغفرت اوست، برآورده مى‏كنم و اگر چنين نكردم، او را از هر دشمنى نجات داده و بر پيروزى بر دشمنش كمك مى‏كنم و هيچ چيزى جز مرگ مانع ورود او به بهشت نيست. مجمع البيان: ج2، ص724 و عدّة الداعى: ص341.
[2] .  به عزت و جلالم سوگند هر كس از آل محمد  عليهم‏السلام و شيعيان آن‏ها شما آيات را بعد از
هر نماز واجبى بخواند، در هر روز هفتاد مرتبه به او نگاه مى‏كنم كه در هر نگاهى هفتاد حاجت او را برآورده مى‏كنم و او را با تمام گناهانش مى‏پذيرم و آن آيات، سوره حمد و آيه «شهد اللّه‏» و آية الكرسى و آيه «قل اللهم» مى‏باشند. كافى: ج2، ص620، ح2 و وسائل الشيعة: ج6، ص468، ح1.
[3] .  معاذ بن جبل : يكى از اصحاب پيامبر خداست كه در حدود بيست سال قبل از هجرت به دنيا آمد . وى يكى از  عالمان و فقيهان اصحاب پيامبر است كه توسط ايشان بعد از فتح مكه ، در آنجا گماشته شد تا به مردم قرآن و احكام دين را تعليم دهد . همچنين در سال نهم هجرى توسط پيامبر به عنوان قاضى به يمن فرستاده شد . گويند زمانى كه معاذ در يمن بود ، پيامبر از دنيا رفت . وى روايات چندى نيز از پيامبر نقل كرده است . خليفه دوم نيز مردم را به فراگرفتن فقه از معاذ ترغيب مى‏كرد . معاذ در سال 18 هجرى در سن 38 سالگى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج1 ، ص238 .
[4] .  اين آيه را تا «بغير حساب» بخوان، آنگاه بگو: «اى خداوندى كه در دنيا و آخرت بخشنده و مهربان هستى و آن‏ها را هر مقدار كه بخواهى مى‏دهى و هر مقدار كه بخواهى، منع مى‏كنى، ديْن مرا ادا كن .» چنانچه اين را بگويى، اگر به اندازه تمام زمين قرض و ديْن داشته باشى، خداوند آن را براى تو ادا مى‏كند. مجمع البيان: ج2، ص725 و بحار الأنوار: ج89، ص261، ح57.
[5] .  بنده و هر آنچه كه دارد، از آنِ مولاست.
[6] .  و زود باشد كه بدانند كسانى كه ظلم كردند، به چه بازگشتى بازگشت مى‏كنند. سوره شعراء: آيه 227.
[7] .  عبدالاعلى بن اعين: از صحابه فقيه و شاگردان عالم امام صادق  عليه‏السلام و راويان حديث ايشان مى‏باشد كه فقه و حديث را نزد امام فراگرفت. وى يكى از صاحبان اصول و كتاب‏هاى حديثى است كه در نزد علما مشهور است . در حدود سال 150 هجرى فوت نمود. موسوعة طبقات الفقهاء: ج2، ص290.
[8] .  مگر خداوند حكومت و خلافت را به بنى اميه نداده بود؟ امام فرمودند: اين گونه كه تو مى‏پندارى، نيست، خداوند متعال خلافت را به ما داده بود، ولى بنى اميه آن راگرفتند غصب كردند، مثل اينكه مردى يك لباس دارد و ديگرى آن را از او مى‏گيرد، ولى آن لباس از آنِ كسى كه آن را گرفته، نيست. كافى: ج8، ص266، ح389 و تفسير البرهان: ج2، ص17، ح1.
[9] .  داود بن فرقد: وى نيز يكى از اصحاب و شاگردان امام صادق  عليه‏السلام مى‏باشد كه نزد ايشان فقه و حديث فراگرفت و از آن حضرت و امام كاظم  عليهماالسلام روايت نقل نموده است. علماى رجال او را توثيق كرده‏اند. وى كتابى داشته و علماى ديگر از آن نقل مى‏كرده‏اند. در حدود سال 180 هجرى از دنيا رفت. موسوعة طبقات الفقهاء: ج2، ص190.
[10] .  آيا خداوند خلافت را به بنى اميه داد؟ امام فرمودند آن گونه كه مردم مى‏گويند، نيست، خداوند خلافت را به ما داد و بنى اميه آن را گرفتند. مانند اينكه مردى يك لباس داشته باشد و ديگرى آن را از او بگيرد، ولى آن لباس از آن وى نيست. تفسير عياشى: ج1، ص189، ح23 و تفسير البرهان: ج2، ص18، ح2.
[11] .  و از براى خدا عزت است و از براى رسول او و از براى مؤمنين ، لكن اين دورويان نمى‏دانند. سوره منافقون: آيه 8.
[12] .  پس قرارده جماعتى از ناس را كه به زودى بيايند از روى ميل ورغبت به سوى آن‏ها. سوره ابراهيم: آيه 37.
[13] .  واى بر هر بدگوى عيب جويى كه مالى گرد آورد و بر شمردش، پندارد كه مال، نگهبان اوست و او را جاويد كرده، نه چنين است كه توهم كرده، قطعا در آتش خرد كننده فرو افكنده خواهد شد... سوره همزه.
[14] .  و گمان نكنند كسانى كه كافر شدند اينكه ما آن‏ها را مهلت داديم، به نفع آن‏هاست، بلكه موجب زيادتى معاصى آن‏هاست و براى آن‏هاست عذاب خوار كننده. سوره آل عمران: آيه 178.
[15] .  آنچه برسد به تو از نيكى پس از جانب خداست و آنچه برسد به تو از بدى، از قِبَل نفس خود است. سوره نساء: آيه 79.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page