270 «وَما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَما لِلظّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ»
ترجمه[1]:
تفسير:
«وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ» عطف به آيات سابقه راجع به انفاقات، و كلمه «ما» عام است ، جميع انفاقات واجبه و مستحبه را شامل است. «مِنْ نَفَقَةٍ»، آن مالى كه انفاق مى شود، هر چه باشد و هر مقدار كه باشد. «أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ» «نذر» يكى از متعلّقات احكام است و كتاب نذر يكى از كتب فقهيه است و اقسام بسيارى و فروع زيادى دارد كه در فقه متعرّض هستند.
[در معناى نذر و اقسام آن]
و معناى نذر لغةً به معنى خوف است، چنانچه انذار به معنى اخافه و ترسانيدن است و ناذر به واسطه خوفِ نرسيدن به مطلوبِ خود نذر مى كند. و شرعا به معناى اين است كه انسان امرى را بر خود حتم و واجب كند به سبب نذر و متعلق نذر بايد شرعا راجح باشد، يا واجب يا مستحب كه بشود به واسطه او تقرّب پيدا كند، پس نذرِ مباح و مكروه و حرام منعقد نمى شود. بلى ، اگر متعلق واجب باشد، وجوبش مؤد مى شود ، نه اينكه دو وجوب پيدا كند؛ چون وجوب قابل تكرّر نيست و ثمره نذر اين است كه در ترك متعلق كفاره تعلق مى گيرد و بدون نذر فقط ترك واجب شده، و اگر مستحب باشد، به واسطه نذر واجب مى شود و عنوان استحبابش مندك مى شود [= از بين مى رود] ، نه اينكه دو حكم استحباب و وجوب با هم مجتمع شود؛ زيرا اجتماع ضدّين يا آنچه در حكم ضدّين است محال است. و صيغه نذر «للّه علىّ كذا» و به فارسى و ساير لغات هم منعقد مى شود و به ساير صيغ هم منعقد مى شود، مثل «نذرت للّه هكذا»، و امّا به مجرّد قصد بدون تلفظ معلوم نيست، اگر چه احوط است.
[اختلاف در كفاره نذر و تحقيق كلام]
و در مخالفت نذر كفاره تعلق مى گيرد و در كفاره آن اختلاف است، مشهور قائلند كه مثل كفاره افطار رمضان است؛ مخيّر بين عتق رقبه [= آزاد كردن بنده] يا صيام شهرين يا اطعام ستّين مسكينا، و بعضى گفتند مثل كفاره قسم است كه اطعام ده مسكين يا كسوه [= پوشاندن] ده مسكين يا عتق رقبه و اگر متمكن نباشد، سه روز روزه، چنانچه در قرآن مى فرمايد: «فَكَفّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاَثَةِ أَيّامٍ»[2]، لكن قول مشهور اقوا و احوط است.
و نذر دو قسم است: مطلق و معلق. نذر مطلق اين است كه نذر مى كند فلان عبادت را به جا بياورد.
و معلق، نذر مى كند فلان عبادت را به جا بياورد در صورتى كه فلان امر واقع شود، مثلاً مريضش شفا يابد، يا مسافرش از سفر برگردد، يا گرفتاريش رفع شود، يا حاجتش برآورده شود و امثال اينها كه در صورت تحقّق، معلق عليه واجب مى شود و بدون او واجب نيست، به خلاف مطلق كه مطلقا واجب است.
و نيز منقسم مى شود به نذر جايز ؛ يعنى جايز است اين نذر را بكند و منعقد مى شود و نذر حرام ؛ يعنى حرام است اين نذر و منعقد نمى شود، مثل نذر معصيت و اين هم دو قسم است: مطلق و معلق. مطلق، مثل اينكه نذر كند خمر بخورد يا زنا بكند. و معلق، نذر كند كه اگر فلان واجب را به جا آوردم زجرا على الطاعه[3]، يا فلان حرام را به جا آوردم رغبة على المعصية[4]، فلان صدقه را يا عبادت را به جا آورم، و امّا اگر عكس باشد، رغبة على الطاعة و زجرا عن المعصية[5]، جايز است.
«فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ»، چون علمش به همه چيز ، ظاهر و باطنش و خصوصيات آن و قصد منفق و ناذر احاطه دارد و البتّه هر چه مقتضى جزاست ، جزا خواهد داد.
«وَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ»، لفظ «الظالمين» اگر چه جمع محلاّ به الف و لام است و افاده عموم مى كند، لكن به مناسبت حكم و موضوع مراد ظالم غير مؤمن است؛ زيرا مؤمن اگر چه ظالم باشد، چه ظلم به نفس كه مورد آيه است و چه ظلم به غير كه به واسطه ايمانش هم قابل رحمت و مغفرت است و هم قابل شفاعت، منتهاى امر اگر نسبت به حقوق الناس باشد ممكن است خداوند از فضل و كرمش آن قدر به مظلوم عنايت فرمايد تا از ظالم راضى شود و از حقّش صرف نظر كند. اللّهم ارض عنّا خصمائنا وأدّ عنّا حقوقهم بجاه محمّد و آله صلى الله عليه و آله.
---------------------------------------------
[1] . و هر نفقهاى را كه انفاق، يا هر نذرى را كه عهد كرده ايد، قطعا خداوند آن را مىداند، وبراى ستمكاران هيچ ياورى نيست.
[2] . كفاره او اطعام ده فقير از آنچه اطعام مى كنيد خانواده خود را به مقدار حد وسط يا ده مسكين را لباس دهيد يا يك بنده آزاد كنيد و اگر متمكن نيستيد، سه روز روزه بگيريد. سوره مائده: آيه 89.
[3] . به خاطر سختى عبادت.
[4] . به خاطر اشتياق بر گناه.
[5] . به خاطر رغبت به عبادت و سختى گناه .