آیات 31 ، 32 و 33

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

 آیه 31 : (وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي  بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)
آیه 32 : (قالُوا سُبْحنَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ)
آیه 33 : (قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ)

ترجمه :
31 . و آموخت به آدم همه اسماء(1) را ، پس عرضه داشت آن اسماء را بر ملائكه و فرمود : خبر دهيد مرا به اين اسماء اگر راست مى گوييد.
32 . ملائكه گفتند : منزّهى تو ، ما فقط آنچه را به ما آموخته اى مى دانيم ; همانا تو دانا و حكيمى.
33 . فرمود : اى آدم! خبر ده ملائكه را به اسماء(2) ، هنگامى كه آدم خبر داد ملائكه را به اسماء ، خدا فرمود : نگفتم من آنچه در آسمان و زمين پوشيده
نهفته است مى دانم و مى دانم آنچه را كه شما ظاهر كرديد و آنچه را كه پوشانيديد پنهان مى داشتيد؟

امر اول : در تعيين مراد از اسماء ودفع اشكال آن
مراد از علم اسماء مجرد معرفت لغت و الفاظ نيست ، زيرا اولاً ، معرفت به لغات و الفاظ از علوم جزئيه است و جزو كمالات نفسيه و علوم عقليه نيست كه موجب مقام خلافت خدايى شود .
ثانياً ، منافى با كلمه (ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ) است ، زيرا اگر مراد از اسماء ، لغت و الفاظ باشد مناسب اين جمله نيست .
ثالثاً ، اطلاق اسماء بر الفاظ اصطلاح است ، و الاّ حقيقت اسم علامت و نشانه شىء است (الاسم ما يدلّ على المسمّى ; يعنى اسم چيزى است كه به حقيقت اشياء دلالت داشته باشد) كه از آن تعبير به حكمت شده است ، زيرا حكمت را تعريف كرده اند كه علم به حقايق اشياء است به قدر طاقت بشر.

امر دوم : دامنه اسماء
به قرينه ضمير « هم » در (ثُمَّ عَرَضَهُمْ) و (بِأَسْمائِهِمْ) و كلمه (هؤُلاءِ)در (بِأَسْماءِ هؤُلاءِ) معلوم مى شود كه اسماء ، ذوى العقول هستند از جن و انس و ملائكه يا تغليب با ذوى العقول است و به قرينه (الاَْسْماء) كه جمع محلاّ به الف و لام است و مخصوصا با تأكيد به كلمه « كل » ، دلالت بر عموم موجودات از بدو خلقت تا انقراض آن دارد ، بلكه مى توان گفت معرفت به اسماء ، [و] صفات الهيه ، مثل علم ، قدرت ، حيات و عظمت كبريايى و غير آن ها و افعال
الهى از قبيل خالقيت ، رازقيت ، رحيميت ، رحمانيت و علم به اسم اعظم الهى را شامل مى شود .
بايد گفته شود چيزى كه به برهان عقل و نقل از اين عموم خارج است علم به ذات خداست كه عقلاً از حد ممكن بيرون است ، چون ذات اقدس حق لايتناهى است عدّةً و مدّةً و شدّةً . بنابراين آدم كه موجودى است ممكن و متناهى نمى تواند علم به لايتناهى پيدا كند .
اشكال كرده اند كه چون خدا علم اسماء را به آدم آموخت ، به آن ها عالم شد و از طرفى به ملائكه نياموخته بود (لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا) ، پس صرف دانستن آدم سبب برترى بر ملائكه نمى شود ; زيرا ملائكه را مى رسد كه بگويند اگر به ما هم آموخته بودى ، مى دانستيم .
جواب اينكه خداوند متعال تعليم به آدم(3) همان عرضه داشتن اسماء بود كه بر ملائكه هم عرضه داشت ; ولى آدم چون داراى قوه عاقله بود فوراً درك كرد ، ولى ملائكه از اين قوه بى بهره بودند ، براى فرا گرفتن ، احتياج به تعليم و تدريس داشته ، ولى خودشان از اين سرّ غافل بودند كه خداوند مى فرمايد : (أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ) .

امر سوم :  در علم غيب و اقسام آن
علم غيب مختص به خداوند است ، چنان كه مفاد بسيارى از آيات شريفه است (فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً)(4) .
و آيه شريفه از زبان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد :
(لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ)(5) .
و امّا اينكه علم غيب چيست؟ بايد گفته شود كه « غيب » امرى اضافى است ما بين «غايب» و «مغيبٌ عنه» و اين امر مقول به تشكيك بوده و نسبت به اشخاص متفاوت است ; يعنى ممكن است امرى براى زيد غيب باشد ، در صورتى كه براى عمرو معلوم است ، يا فلان چيز از حواس ظاهرى غايب است، ولى از عقل پوشيده نيست ; و اينكه گفته مى شود خدا عالم به غيب است ، يعنى به امورى كه بر بندگان پوشيده است . و لذا در حكمت ثابت شده است كه علم خدا حضورى است ، نه حصولى (أَحاطَ بِكُلِّ شَيْء عِلْماً)(6) ، (وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ)(7) .
و بنابراين ، پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) عالم به علم غيب هستند يا نيستند ، بحثى است زايد ، چه اگر منظور اين باشد كه ايشان عالم باشند به آنچه خدا عالم است كه اين امرى است محال ، چه علم خدا غير متناهى است و علم ايشان متناهى و تا آنجا عالمند كه خدا به آن ها افاضه كرده باشد .
بلى ، پيغمبر(صلى الله عليه و آله)و امام (عليه السلام) دانا هستند به آنچه بر ساير مردم پوشيده است ; و آنچه از مجموع اخبار استفاده مى شود علم پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) نسبت به علم خدا مانند نهرى است كه به دريايى متصل و دايماً از درياى علم خدا به آنان افاضه مى شود ; مانند وجود منبسط نزد حكما ، كه آن را امر ربطى بين حقّ و مخلوقات مى دانند و سرتاسر موجودات را فرا گرفته است .

امر چهارم : در جمله (ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ) :
« بدا » نسبت به مخلوق و خالق داراى دو معنى است : نسبت به مخلوقات ظهور بعد از خفاست و نسبت به حق اظهار بعد از اخفا . و « بدا » در تكوينيات مانند نسخ در تشريعيات است و همين امر موجب شده است كه عامّه [= اهل سنت] منكر بدا شده اند به ملاحظه معناى اول ، ولى خاصّه [= شيعه] قائل به بدا هستند به ملاحظه معناى دوم ، چنان كه يهود و نصارا منكر نسخند به لحاظ معناى اول و مسلمين قائل به آن هستند با توجه به معناى دوم . و مشروحاً اين بحث را در الكلم الطيب ذكر كرده ايم(8) .
و « ابداء » همان معنى دوم را دارد ; يعنى اظهار و شايد اظهار ملائكه به آن باشد كه گفتند : (أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ) ، يا آنكه گفتند :(لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا) و ممكن است (ما) را موصوله گرفته ، در اين صورت مفيد عموم است ، چنانچه (وَ ما تَكْتُمُونَ) هم همين معنا را دارد و كتمان ، چيزى است كه در قلب باشد ، ولى اظهار نكند. و شايد اين باشد كه ملائكه جهات فساد را مى دانستند ، ولى از جهات صلاح آن غافل بوده و توهّم كردند كه خلقت آن خلاف حكمت است ، ولى خداوند عالم به جهات صلاح وجود بشر مى باشد و مى داند كه مصالح و فوايد وجودى اين موجود به مراتب از جهات فساد آن بيشتر است و ملائكه غافل بودند كه در نوع بشر افرادى به وجود مى آيند كه در حقيقت مظهر صفات حق مى باشند ، مانند انبيا و اوليا و صلحا ، مخصوصاً وجود مبارك پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) و ائمه طاهرين(عليهم السلام) كه غرض از خلقت عالمند .
البته چنان كه در موضوع افعال حق اشاره شده است (9) ، فعلى كه جهت صلاح آن بر جهت فسادش زيادتى داشته باشد موافق حكمت است .
___________________________________________
[1] .  علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات .
[2] .  اسامى و اسرار اين موجودات.
[3] .  در متن اصلى همين گونه آمده و احتمالاً مراد مصنف (رحمه الله) « جواب اينكه تعليمِ خداوندِ متعال به آدم » بوده است .
[4] .  بر علم غيب خدا ، آگاه نيست هيچ كس . سوره جن : آيه 26.
[5] .  اگر غيب مى دانستم قطعاً خير بيشترى مى اندوختم . سوره اعراف : آيه 188 .
[6] .  از لحاظ علم ، [خداوند] به همه چيز احاطه و تسلط دارد. سوره طلاق : آيه 12.
[7] .  و او به هر چيز داناست. سوره بقره : آيه 29.
[8] .  الكلم الطيب : ص 150 ـ 156.
[9] .  ر . ك : همين جلد ، ذيل تفسير آيه 20 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page