یکی از خصوصیات بارز هشام صراحت لهجه و حاضر جوابی بود. او سخنان مخالف و موافق را میشنید و پس از بررسی نظر خود را آشکارا بیان میکرد. روزی ابوعبیده معتزلی به هشام گفت: دلیل درستی اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما این است که طرفداران ما بسیار و پیروان شما اندکند. هشام بیدرنگ گفت: با این سخن ما را نکوهش نمیکنی; بلکه بر حضرت نوح خرده میگیری. او 950 سال پیامبری کرد و شب و روز قومش را به سوی خدا فراخواند; ولی جز گروهی اندک به وی ایمان نیاوردند. بنابراین، اکثریت دلیل حقانیت نیست.
![](/fa/images/stories/baqer/akhbar2/akhbar3/a22.jpg)
خواستگاری
روزی یکی از دوستانش به نام عبدالله بنزید اباضی، که از گروه خوارج بود، از دخترش فاطمه خواستگاری کرد و گفت: بین ما همیشه دوستی و محبت برقرار است برای تقویت این پیوند میخواهم دخترت فاطمه را خواستگاری کنم. هشام بیدرنگ گفت: او زن باایمانی است. عبدالله مراد هشام را دریافت و دیگر تقاضایش را تکرار نکرد. هشام با این جمله کوتاه به او فهماند که ازدواج یک زن باایمان با مرد بیایمان جایز نیست.
هشام ترازوی امامت و الگوی شیعیان
امام صادق(ع) میفرمود: «هشام بنحکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابودکننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است»
هشام در محضر امام کاظم (ع)
پایههای اعتقادی و شخصیت والای علمی هشام در مکتب امام صادق(ع) استوار شد. چون پیشوای ششم به شهادت رسید، هشام به امام کاظم(ع) روی آورد; از محضر آن معصوم والامقام کامیاب شد و در شمار شاگردان و یاران آن حضرت جای گرفت. او نزد هفتمین امام(ع) چنان جایگاهی یافت که تاریخ نگاران وی را از کارگزاران مطمئن و مورد عنایتخاص آن حضرت شمردهاند. امام هفتم(ع) به هشام بنحکم توجه خاص داشت و او را متصدی کارهای شخصیاش قرار داده بود. حسن فرزند علی بنیقطین میگوید: هر گاه حضرت موسی بنجعفر(ع) برای رفع نیازهای شخصی یا عمومی چیزی لازم داشت، به پدرم (علی بنیقطین) مینوشت: فلان چیز را خریداری یا تهیه کن و باید متصدی این کار هشام بنحکم باشد.
هشام میگوید: امام هفتم برای من پیام فرستاد: در این ایام که مهدی (سومین خلیفه عباسی) بر سر کار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهیز; زیرا خطر جدی تهدیدت میکند. هشام به فرمان امام عمل کرد و از خطر نجات یافت تا آنکه مهدی عباسی درگذشت و بار دیگر اوضاع به حال عادی برگشت.
مقام علمی هشام بن حکم
شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت(ع) نه تنها در علوم نقلی و عقلی سرآمد عصر خویش بود; بلکه هر گاه احساس میکرد حمایت از اسلام به تحصیل علوم دیگر نیاز دارد، با جان و دل در پی آن میشتافت و دانشی تازه میآموخت. او در مقام فتوا، یک فقیه پرهیزکار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شیعه یک متکلم ورزیده و در علم حدیثیک محدث ممتاز و مورد اعتماد راویان معروف شیعه بود. کتابهای حدیثی مختلف به رشته نگارش کشید و شاگردان بسیار تربیت کرد.
متکلم مجاهد و خستگیناپذیر قرن دوم هجری، علاوه بر فقه و اصول و کلام و فلسفه و علم حدیث، در علوم روانشناسی و سایر دانشهای رایج عصر خویش اطلاعات گستردهای داشت. عبدالله نعمه مینویسد: یحیی بنخالد برمکی، وزیر هارونالرشید، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهای علمی و تخصصی برگزار میکرد. در یکی از نشستها، که هشام بنحکم نیز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمی، یحیی گفت: درباره «عشق» هم سخن بگویید. حاضران هر یک در حد معلومات خویش مطالبی بیان کردند و سخنانشان به وسیله منشیان وزیر ثبتشد. وقتی نوبتبه هشام بنحکم رسید، با بیانی شیرین مطالبی بیان کرد که حاضران بیاختیار لب به تحسین گشودند.
گردآورنده: محمدرضا ولی زاده