تا بكي در پرده ماني ماه من؟ روشنگري كن
جلوه يي كن، زهره را چون ذره محو خويش گردان
تا بكي از دوري ماه رخت اختر شمارم؟
شاهباز دين زهر سو مي خورد تيري، خدا را
قاف تا قاف جهان پرشد ز ظلم اي حجت حق
موج بحر كفر پهلو مي زند بر ساحل دين
تا نداده حق پرستي جاي خود بر بت پرستي
تا بكي چرخ ستمگر بر مدار ظلم گردد؟
كفر را از ريشه بركن، ظلم را از بن برافكن
تا بكي اي گوهر دين از صدف بيرون نيائي؟
تيغ بركش از نيام و، قصد جان دشمنان كن
اي همه جانها به لب از هجر رويت، چهره بگشا
گر هواي ياري او را به سر "پروانه" داري
----------------------------
محمّد علي مجاهدي