قسم به غربت این روزهای بارانى
به چشمهای ورم کردهای که میدانى
گمان مبر که به دور از تو خواب خوش داریم
در این شبان هراسآور زمستانى
بیا و از دل افسانههای دور عرب
و یا کسالت مرثیههای طولانى
وقوع پیدا کن مثل واقعیت عشق
که بازگو شده در قصههای ایرانى...
بیا نجیبترین فصل پادشاهی عدل!
بیا اصیلترین جلوه مسلمانى!
بیا دلیرتر از غیرت شوالیهها!
تو ای کهنتر از اسطورههای یونانى
نگاه کن به زمین و به نعش خونینش
که رو به قبله شده بی که هیچ ایمانى
و بر جنازه او مثل یک دعای یتیم
نشسته انسان، تنها و تلخ... انسانى؛
که سخت ایمان دارد فقط به غربت خویش
«و ناتوانی این دستهای سیمانی»
سودابه مهیجى
اشارات :: آذر 1388 - شماره 127
گالري تصاوير: مسجد جمکران / ولادت / سرداب غيبت مولودي امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) مهدويت : مقالات / علائم ظهور / وظيفه منتظر |